گزارش نشست نقد و بررسی مستند «روابط خانوادگی»، اکران شده در سینما حقیقت
نظام مردسالاری
«بحث اینجاست که آیا می شود این فیلم را مستند اطلاق کرد؟ گاهی اوقات احساس می شود که حتی فیلمنامه ای هم نوشته شده و دیالوگی برای بازیگر تعیین شده است. رفرنس ها و رد پاهای کارگردان مشهود است، این حضور پر رنگ کارگردان در مستند را چگونه می شود توجیه کرد؟» رضایی پاسخ پرسش جعفری را اینگونه می دهد:« این فیلم الگویی تکراری است. متأسفانه در سینمای ما گاهی مد می شود که الگوبرداری کنند، یا شبیه می سازند یا پایین تر از آن. آسیبی که به لحاظ روایتی بر فیلم وارد است تکرار حرف های پیرمرد است که در چندین صحنه می گوید چیزی به بچه ها نمی دهم. این تکرار باعث اُفت روال مستند می شود. بخش هایی از مستند طنزی نازیبا داشت. همه می خندیم اما به چه چیزی؟ اگر قرار است خنده ای از مخاطب بگیریم با فیلم های سینمای تجاری باید فرق داشته باشد. تکرار کلمه اشتباه هیتلر توسط حاجی بابا، بارها و بارها آزاردهنده است و به دل نمی نشیند. کاراکتر خوبی انتخاب شده اما به دلیل تناقض زیاد، از نقاط مهم روایت دور افتاده و با لحظات شوخی آن را پر می کند.» زارعیان نکته ی دیگری را بیان می کند که:«وقتی اتحاد فرمی در فیلم اتفاق بیفتد شما می دانید که با چه فیلمی رو به رو هستید. ویژگی فیلم اکسدوس این بود که اتحاد فرمی داشت. وقتی ردپای کارگردان در فیلم دیده شود، فیلم از فرم خارج شده
«فیلم در کارگردانی مشکلی ندارد. تدوین و کارگردانی و ریتم و ضرب آهنگ خیلی خوبی دارد. مشکل این است که آیا در قالب یک فیلم مستند می گنجد یا نه؟ با تعاریف مرسوم و استاندارد سینمای مستند، آیا باز هم می شود چنین فیلمی را در قالب سینمای مستند ارائه کرد و پذیرفت؟ آیا همچنان می شود با همه این رد پای کارگردان در فیلمنامه، در بازی گرفتن از بازیگرها، حتی رابطه ی دوربین و کسانی که دارد با آن ها مصاحبه می شود آن را مستند دانست؟ دوربین مدام در خانه پیرمرد است و با او حشر و نشر دارد، اما در رابطه با فرزندان همیشه با یک فاصله معناداری قرار می گیرد، آیا این ارتباط هدفمند نیست؟» جعفری پرسش های جدیدی مطرح می کند که زارعیان پاسخ می دهد:«بله، دقیقا همین را می خواهم بگویم. اجزا فیلم همه درست سر جایش گذاشته شده، فقط نکته این است که با مخاطب قرارداد نمی کند، ما احساس می کنیم با یک فیلم مستند مواجه هستیم، ضمن اینکه این ساختار واقعا کهنه شده است. این دست فیلم ها، انتظار می رود معنای بزرگی از آن برداشت شود. مثلا دیکتاتور بودن یکی از مسئولین کشور. در قصه می بینید که حاجی بابا با خودش زمزمه می کند پیری آمد و شعر هم می خواند، ولی در عمل یک دیکتاتور است، یعنی حرف می زند عمل نمی کند و خیلی ارجاعات دیگر که در فیلم است. می خواهم بگویم دقت در فیلم این چیزها را به ما انتقال می دهد و از طرفی هم من فقط نکته ام همین است که ای کاش به لحاظ فرمی با مخاطب، تعیین تکلیف می کرد.»