۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۲۰
درباره فیلم برگزیده سینما حقیقت ساخته بهمن کیارستمی

اکسدوس، سایه سنگین غربت در سرزمینی آشنا

اکسدوس، سایه سنگین غربت در سرزمینی آشنا
تکتم حسین پور/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
اکسدوس روایتی است قریب و غریب از زندگی آدمهایی در همین حوالی. در کوچه و خیابان، توی صف نانوایی، روی داربست بنایی، دور میدانهای شهر در انتظار کار، پشت میز و نیمکت دبستان و... آدمهایی که سالهاست در همسایگی مان زندگی می کنند، اما بسیاری از ما نه به درستی آنها را دیده ایم و نه چیز زیادی از زندگی شان می دانیم.
حالا بهمن کیارستمی دوربینش را داخل اطاقکی در یک اردوگاه مهاجران کاشته و ۷۷ دقیقه وادارمان می کند از فاصله ای نزدیک، خیلی نزدیک، این غریبه های آشنا را ببینیم و در رنج و غم غربت آنها شریک شویم و شاید برای نخستین بار آنها را همانطور که هستند ببینیم نه با پیش داوری ها و قضاوتهایی که سالهاست در ضمیر ناخودآگاه و خودآگاهمان جا خوش کرده. اگر بهمن کیارستمی از ساخت این مستند تنها یک هدف داشته و آن هم وارد کردن تلنگری به مخاطبش بوده، کارش را استادانه انجام داده و اگر رسالت مستند ساز وارد کردن تلنگری هر چند کوچک نباشد، پس چیست؟
 اکسدوس مستندی خوش ساخت است که تقریبا تمامی المانهای یک اثر استاندارد و حرفه ای را دارد. از انتخاب و شیوه پرداخت سوژه تا فرم روایت، کارگردانی و تصویربرداری بسیار هوشمندانه- و نه خودنمایانه- تدوین روان و یکدست و ریتم و ضرباهنگ مناسب. اما مهمتر از همه اینها آنچه موجب جذابیت اکسدوس شده و مخاطب را ۷۷ دقیقه در سالن میخکوب می کند، شیوه درگیر شدن فیلمساز با سوژه و نوع نگاهش به آدمهای قصه است. نگاهی کاملا بی طرف و صرفا نظاره گر که مهمترین نقطه قوت فیلم است. دوربین کیارستمی در اکسدوس حضوری پنهان و نامحسوس دارد. نحوه حرکت دوربین در میان مهاجران و شیوه دنبال کردنشان چه وقتی که در سوله اردوگاه و فضای بیرونی آن حضور دارند  و چه در سکانس های نسبتا طولانی که دوربین کنار مامور سوال کننده قرار گرفته و از دریچه ای کوچک به مهاجران می نگرد، این حس را به مخاطب القا می کند که خودش در میان مهاجران حضور دارد و از فاصله ای خیلی نزدیک با آنان دمخور شده و حتی شاید یکی از آنهاست.
 
فیلم با نوشتاری توضیحی آغاز می شود که افزایش قیمت دلار در تابستان ۹۷ را علت مهاجرت معکوس مهاجران افغان و بازگشت به کشورشان عنوان می کند و بلافاصله پس از این مقدمه نوشتاری، می رود سر اصل مطلب و تماشاگر را داخل اطاقک می نشاند تا با شخصیتهای فیلم از نزدیکترین فاصله ممکن روبرو شود. سوال و جواب مامور و مهاجران آغاز می شود و به شکلی کاملا هوشمندانه از پاسخهایی که علت رفتن را گرانی دلار و بی ارزش شدن پول ایران عنوان می کنند به سمت پاسخهایی کاملا بی ربط به نوشتار ابتدایی سوق می کند. دلایل خانوادگی و شخصی مثل ازدواج، ادامه تحصیل، دیدار خانواده یا حتی دلایل پزشکی که هر چه به انتهای فیلم نزدیک می شویم بغرنج تر شده و این حس را در تماشاگر به وجود می آورد که دلار و ریال بهانه است و این آدمها ماندن و رفتنشان هر دو از سر استیصال و ناچاری است . یکی از تاثیرگذارترین لحظات فیلم جایی رقم می خورد که زن و شوهر جوانی همراه با کودک معلولشان مقابل دوربین قرار می گیرند. مامور سوال می کند «بچه مریضه؟» مرد پاسخ می دهد« دکتر بردیم گفتن چیزیش نیست...گفتن دکترای خوب تو افغانستان دارین ببرین همونجا» تضاد صحبتهای مرد که می گوید پزشکان گفته اند "چیزی نیست" و تصویر بدن و صورت دفرمه کودکی که حتی یک آدم بیسواد هم می تواند تشخیص بدهد مشکلی جدی دارد، از آن لحظات دردناکی است که تنها به مدد جادوی تصویر رقم می خورند و بعید است به این سادگی از ذهنتان پاک شود. مثالهایی از این دست در اکسدوس فراوان است. هر کدام از آدمهایی که پشت دریچه قرار می گیرند قصه ای دارد که می شود با آن همراه شد. از کوتاهترین آنها که قصه مردی است که اثر انگشت ندارد و می گوید کار زیاد با سیمان پوست انگشتانش را برده تا قصه پسر جوانی که همه بدنش خالکوبی است. متولد ایران است و بابت خالکوبی هایش از طالبان هم نمی ترسد! یا پسر جوانی که در پاسخ به سوال ماموری که علت مهاجرتش به ایران را سوال می کند می گوید:« دوستانم به پارکهای ایران می رفتند و عکسهایشان را می فرستادند، ما هم فکر می کردیم ایران همه چیزش مثل پارکهایش قشنگ است. آمدیم دیدیم از این خبرها نیست.» پاسخی که شاید بشود گفت چکیده مضمونی مستند اکسدوس و همه آثار مشابهی است که در سینمای دنیا با تم مهاجرت ساخته شده اند. چشم اندازی سراب گونه از مدینه فاضله ای که با واقعیت فرسنگها فاصله دارد.
اکسدوس قصه تنهایی و غربت مهاجران است و در عین حال تلنگری به همه ما که سالهاست با نگاهی از بالا به پایین به آنها نگریسته ایم. کیارستمی برای القای حسی که مد نظرش بوده بهترین شیوه را انتخاب کرده. نزدیک شدن به آدمهای اردوگاه و دیدن و شنیدن آنها. او یقه مخاطبی را که سالهاست این مهاجران را عمدا یا سهوا نادیده گرفته می چسبد و او را وادار می کند نزدیک به هشتاد دقیقه بنشیند و حرفهایشان را بشنود. حرفهایی که اگرچه برای مهاجران معنایی ندارد جز پاسخ های معمولی به سوالهایی تکراری، اما برای مخاطب ایرانی شنیدن بسیاری از آنها کاملا تازگی دارد و چه بسا پس از پایان فیلم نوع نگاهشان به مهاجران افغان تغییر کند. اما فراموش نکنیم که این اتفاق نمی افتاد اگر فیلمساز برای مطرح نمودن مضمون مورد نظرش دست به دامن شعارهای گل درشت و بیانیه های بشردوستانه و ترفندهای اینچنینی می شد. همین نگاه ظاهرا خونسرد و بی طرف اما به واقع عمیق و همدلانه است که اکسدوس را به مستندی درجه یک تبدیل نموده و موجب می شود تماشاگر در تمام لحظات فیلم سایه سنگین غربت و رنج آوارگی را بر سر مهاجران احساس کند، حتی وقتی می خندند، خالکوبی شان را نشان می دهند و از عشق و ازدواج و سر و همسرشان می گویند. انگار سایه شوم غربت، حتی در شادترین لحظات زندگی دست از سر آنها برنمی دارد.
 از دیگر نقاط قوت فیلم باید به انتخاب نام و موسیقی کاملا متناسب و هماهنگ با تم اثر اشاره کرد. دو المانی که در یک فیلم مستند اهمیت ویژه ای دارند و در اینجا به خوبی یکدیگر را تکمیل کرده اند. بهمن کیارستمی در یکی از مصاحبه هایش درباره معنای لغوی واژه اکسدوس گفته:« اکسدوس در لغت به معنی مهاجرت گروهی است و البته دومین بخش کتاب تورات هم هست که داستان خروج قوم بنی‌اسرائیل از مصر در آن نقل می‌شود. اسم ابتدایی فیلم «بازگشت» بود تا زمانی که به مرحله انتخاب موسیقی رسیدیم و قطعه اکسدوس «باب مارلی» موسیقی و نام فیلم شد،( باب مارلی خواننده ای جامائیکایی است که اغلب ترانه هایش مضامینی اجتماعی دارند و مفهوم مبارزه، آزادی و صلح در آنها پررنگ است.) انتخاب این قطعه و استفاده درست و به جا از آن در بخشهایی که مهاجران را در محوطه بیرونی اردوگاه در حال استراحت یا انجام حرکات موزون برای وقت گذرانی می بینیم علاوه بر اینکه با لحن شاد و سرخوشانه اش فضا را تلطیف می کند و به حفظ ریتم و ضرباهنگ سریع فیلم کمک می کند، در لایه های پنهان ترش این حس را القا می کند که با وجود همه رنجها و سختیهای غربت، زندگی ادامه دارد. به قول باب مارلی:«هیچ وقت متوجه نیستید که چه قدر قوی هستید تا این که قوی بودن تنها انتخاب شما باشد.»
 
 
پی نوشت: در میانه نوشتن این یادداشت خبر دریافت جایزه بهترین فیلم بخش بین الملل جشنواره حقیقت به  "اکسدوس" را دیدم و حس خوبی که از تماشای فیلم داشتم تکمیل شد. خدا قوت آقای کیارستمی!
انتخاب ویژه: کارگردانی، تصویربرداری، صدا،تدوین،موسیقی... و همه مهاجران افغانستانی حاضر در اکسدوس
https://www.razavi.news/vdcbg9bf.rhbzfpiuur.html
razavi.news/vdcbg9bf.rhbzfpiuur.html
کد مطلب ۳۷۹۳۰
برچسب ها
سینما حقیقت
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما