امام رضا علیه السلام در رزم گاه ادیان
به کوشش سهراب علوی
خبرگزاری رضوی. سرویس دین و زندگی. کتاب «امام رضا علیه السلام در رزم گاه ادیان» به کوشش سهراب علوی که توسط انتشارات جمکران در 128 صفحه در قطع رقعی به چاپ رسیده تلاش دارد تا با نگاهی انتقادی و موشکافانه روایات مرتبط با مناظرات رضوی با اصحاب ادیان را به بحث و بررسی بنشیند.
در مقدمه این کتاب آمده است : "در کنکاش برای کشفِ زوایای پنهان مانده ی رخدادِ ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، آن چه بس دل آزار می نماید، همان کاستی هایی است که بر جای جای سنّتِ تاریخ نگاری کهن، سایه انداخته؛ سنّتی که هیچ دخلی به بحثِ انتقادی یا گزارش مو به موی چگونگی و زمانِ رویدادها نداشته؛ بلکه، بیش تر دل بسته ی نقلِ داستان های خیال انگیز یا غرورآفرین، بوده است.
به سخن دیگر، گذشتگانِ ما تاریخ را در زمره ی علومِ ادبی – یا حتّی تفنّنی – می دیدند، نه دانشی که به دنبالِ نقل عینی حوادث یا تحلیل منطقِ حاکم بر آن ها باشد. در نتیجه، جزئیات زندگانی امام رضا علیه السلام، هم چون بسیاری از حوادثِ روزگار، چنان پیچیده در هاله ی ابهام و ناشناخته مانده، که به عنوان مثال، هرگز نمی توان تاریخ دقیق تولّد و وفاتِ ایشان را با خاطر جمعی – و بدون هیچ گونه معارضی – تعیین کرد؛ یا به درستی دانست که ایّامِ اقامت ایشان در خراسان، چگونه سپری شده است.
در واقع، برای پیشینیان ما، آن چه اهمیّت داشت، این دست مسایل نبود، بلکه آنان – غالباً – دوستتر داشتند تا هر روایت تاریخی را دست مایه ی بیانِ نکته ای و تأدیبی کنند و در این کار، باکی از تحریف و تغییرِ آن چه امروز برای ما مهمّ است، نداشتند. نمونه های این رویکرد را می توان در بسیاری از روایاتِ دوران اسلامی – و البته پیش از آن – ملاحظه کرد؛ که در خلال آن ها، چگونگی وقوعِ بسیاری از حوادث، یا زمان و مکان و اشخاصِ دخیل در ماجراها، از بیخ و بن، دگرگونه شده اند. شاهد مثال، ضربت خوردنِ امام علی علیه السلام است که در برخی منابع محلّ دقیقِ وقوع این فاجعه را، نه در محرابِ مسجد کوفه، که در آستانه ی درِ ورودی آن نقل کرده اند؛ و البته اگر آن روایت را بپذیریم که جای ضربتِ ابن ملجم، همان محلّ ضربتِ عمروبن عبدود در جنگ احزاب بوده، این هم پرسشی منطقی است که چگونه فَرقِ مبارک امام علیه السلام در هنگام سجده، ضربت تواند خورد؟ ،… ، این گونه، می توان دید که گرهی ناگشودنی بر کار افتاده؛ چه، از این دو روایت، لابد فقط یکی درست بوده و دیگری در نتیجه ی تحریفی پدیدار شده است".
برشی از کتاب:
در این بخش، سَرِ آن است تا رویدادِ ولایتعهدى حضرت رضا (علیه السلام) از زاویهاى نوین بررسى و کاوش گردد. بهواقع راقم این سطور بىگمان است که در درک این رخدادِ بىبدیل کاستىهاى مهمّى افتاده و نگرشى کاملاً انفعالى و غیرتاریخى، بر واقعیّتها پردهاى ضخیم انداخته است. نکتهى قابل ذکر اینکه راقم این سطور کوشش کرده تا با نگاهى تازه به احادیث و روایات بنگرد؛ نگاهى که مبتنى بر وارسىِ یک میراث تاریخىِ کهن است، نه از موضع ردّ یا قبول سلسلهى اسناد و امثالهم. بهعبارت بهتر، در این چشماندازِ نوین، احادیث اسلامى و شیعى، مجموعهاى گرانقدر از عناصر تاریخى را در بر دارند که فارغ از تعیینِ صحّت یا سقم آنها به روش سنّتى، نمایانگرِ برههاى حسّاس از تاریخ اجتماعىِ جامعهى اسلامى هستند.
در حقیقت، مجموعهى احادیث، مىتوانند تاریخنگار را در درک شرایط اجتماعى و سیاسى و اقتصادى جوامع پیشین امداد رسانند ،…، و چه به جاست که همینجا از بینشِ وسیع شخصیّتى چون علامه مجلسى که به گردآورىِ مجموعهى عظیم بحارالانوار دست زد، تمجید شود؛ چه، با اینکار، مایههاى ارجمندى که به کار “تاریخ” مىآیند، پیش روى ماست.
در مقدمه این کتاب آمده است : "در کنکاش برای کشفِ زوایای پنهان مانده ی رخدادِ ولایتعهدی امام رضا علیه السلام، آن چه بس دل آزار می نماید، همان کاستی هایی است که بر جای جای سنّتِ تاریخ نگاری کهن، سایه انداخته؛ سنّتی که هیچ دخلی به بحثِ انتقادی یا گزارش مو به موی چگونگی و زمانِ رویدادها نداشته؛ بلکه، بیش تر دل بسته ی نقلِ داستان های خیال انگیز یا غرورآفرین، بوده است.
به سخن دیگر، گذشتگانِ ما تاریخ را در زمره ی علومِ ادبی – یا حتّی تفنّنی – می دیدند، نه دانشی که به دنبالِ نقل عینی حوادث یا تحلیل منطقِ حاکم بر آن ها باشد. در نتیجه، جزئیات زندگانی امام رضا علیه السلام، هم چون بسیاری از حوادثِ روزگار، چنان پیچیده در هاله ی ابهام و ناشناخته مانده، که به عنوان مثال، هرگز نمی توان تاریخ دقیق تولّد و وفاتِ ایشان را با خاطر جمعی – و بدون هیچ گونه معارضی – تعیین کرد؛ یا به درستی دانست که ایّامِ اقامت ایشان در خراسان، چگونه سپری شده است.
در واقع، برای پیشینیان ما، آن چه اهمیّت داشت، این دست مسایل نبود، بلکه آنان – غالباً – دوستتر داشتند تا هر روایت تاریخی را دست مایه ی بیانِ نکته ای و تأدیبی کنند و در این کار، باکی از تحریف و تغییرِ آن چه امروز برای ما مهمّ است، نداشتند. نمونه های این رویکرد را می توان در بسیاری از روایاتِ دوران اسلامی – و البته پیش از آن – ملاحظه کرد؛ که در خلال آن ها، چگونگی وقوعِ بسیاری از حوادث، یا زمان و مکان و اشخاصِ دخیل در ماجراها، از بیخ و بن، دگرگونه شده اند. شاهد مثال، ضربت خوردنِ امام علی علیه السلام است که در برخی منابع محلّ دقیقِ وقوع این فاجعه را، نه در محرابِ مسجد کوفه، که در آستانه ی درِ ورودی آن نقل کرده اند؛ و البته اگر آن روایت را بپذیریم که جای ضربتِ ابن ملجم، همان محلّ ضربتِ عمروبن عبدود در جنگ احزاب بوده، این هم پرسشی منطقی است که چگونه فَرقِ مبارک امام علیه السلام در هنگام سجده، ضربت تواند خورد؟ ،… ، این گونه، می توان دید که گرهی ناگشودنی بر کار افتاده؛ چه، از این دو روایت، لابد فقط یکی درست بوده و دیگری در نتیجه ی تحریفی پدیدار شده است".
برشی از کتاب:
در این بخش، سَرِ آن است تا رویدادِ ولایتعهدى حضرت رضا (علیه السلام) از زاویهاى نوین بررسى و کاوش گردد. بهواقع راقم این سطور بىگمان است که در درک این رخدادِ بىبدیل کاستىهاى مهمّى افتاده و نگرشى کاملاً انفعالى و غیرتاریخى، بر واقعیّتها پردهاى ضخیم انداخته است. نکتهى قابل ذکر اینکه راقم این سطور کوشش کرده تا با نگاهى تازه به احادیث و روایات بنگرد؛ نگاهى که مبتنى بر وارسىِ یک میراث تاریخىِ کهن است، نه از موضع ردّ یا قبول سلسلهى اسناد و امثالهم. بهعبارت بهتر، در این چشماندازِ نوین، احادیث اسلامى و شیعى، مجموعهاى گرانقدر از عناصر تاریخى را در بر دارند که فارغ از تعیینِ صحّت یا سقم آنها به روش سنّتى، نمایانگرِ برههاى حسّاس از تاریخ اجتماعىِ جامعهى اسلامى هستند.
در حقیقت، مجموعهى احادیث، مىتوانند تاریخنگار را در درک شرایط اجتماعى و سیاسى و اقتصادى جوامع پیشین امداد رسانند ،…، و چه به جاست که همینجا از بینشِ وسیع شخصیّتى چون علامه مجلسى که به گردآورىِ مجموعهى عظیم بحارالانوار دست زد، تمجید شود؛ چه، با اینکار، مایههاى ارجمندى که به کار “تاریخ” مىآیند، پیش روى ماست.