خبرگزاری رضوی بررسی کرد:
تردیدهای جهانی نسبت به الگوی تمدنی آمریکا/ جوامع مسلمان مسیر تازه ای انتخاب می کنند؟
به گزارش سرویس جهان اسلام خبرگزاری رضوی، از زمانی که سیدجمال الدین اسدآبادی نهضت بیداری اسلامی را بیش از یک قرن پیش در سرزمین های اسلامی آغاز نمود یکی از دغدغه های او و دیگر احیاگران و مصلحان، حفظ و برجسته سازی هویت دینی و اسلامی ملل مسلمان در برابر آثار مخرب تمدن نوین غرب بود که دائم در حال تسخیر همه شوؤن زندگی و گسترش نوعی خودباختگی و بوجود آمدن نسل و طبقات شیفته جلوه های تمدنی مغرب زمین در میان جوامع مسلمان می شد.
تمدن غرب برای مسلمانان در طول قرون 19، 20 و 21 میلادی همواره با مقولاتی همچون دانش، رفاه، بهداشت، حاکمیت قانون، آزادی های گسترده، فرصت های شغلی فراوان و قدرت نظامی شناخته می شده است و به عنوان یک مرجع فکری، سیاسی و اقتصادی بلامنازع، قبله آمال بسیاری از نسل ها و جوامع و حتی دولت های مسلمان بوده است.
تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی جریان موسوم به روشنفکری یا طبقات سکولار به مرجعیت تمدن غرب باور داشته اند و حتی رهاوردهایی برای جوامع خود به ارمغان آورده اند. زمانی که یگانه مرجع تعیین شاخص های زندگی الگوهای مغرب زمین بوده است طبعا در همه سطوح دیگر نیز تلاش برای دستیابی به این شاخص ها دنبال می شود و تردیدی نیست که تمدن اروپا و آمریکای شمالی دست آوردهای فراوانی نیز برای جهان داشته اند.
اما تاریخ و تجارب ممتد بشری نشان می دهد آنچه تمدن ها را سرپا نگه می دارد قبل از هرچیز عدالت است که می تواند آزادی، صلح و رفاه و پیشرفت به نفع همگان را تضمین کند و اکنون تحولات اروپا و آمریکا نشان می دهد مقوله عدالت که در قالب فرصت های برابر شغلی و علمی برای شهروندان غربی اعم از خود اروپاییان و آمریکاییان و نیز مهاجران به این کشورها تجلی می یافت با چالش سهمگین و تردیدهای جدی مواجه است.
این تردید و چالش بزرگ به معنای تردید در مرجعیت تمدن غرب و الگوها و شاخص های این دستاورد بشری برای همه جوامعی است که معیارهای خود را با این شاخص های تنظیم میکرده اند.
روزنامه واشنگتن پست از قدیمی ترین روزنامه های آمریکا که شاید عمری به اندازه خود کشور آمریکا داشته باشد هفته گذشته نوشت: عدالت و بیکاری تبدیل به چالش بزرگ آمریکا شده است.
در هفته های اخیر در پی اعتراضات کم سابقه به ماجرای قتل جورج فلوید شهروند سیاهپوست آمریکایی واکنش ها و اظهارات قابل تأملی توسط شخصیت های حقیقی و حقوقی دنیا در رابطه با وضعیت قدرت و مرجعیت آمریکا بیان گردید که بررسی آنها برای درک صحیح شرایط جهان ضروری است.
این واکنش ها و اظهارات قبل از هرجا در داخل ایالات متحده نسبت ابراز شده است. بطور مثال افراد متععدی از مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، شرایط مواجهه با اعتراضات در آمریکا را دور از تراز مدنیت آمریکایی و موجب سرشکستگی در دنیا عنوان کردند.
در اروپا که خود به عنوان یک اتحادیه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی عملا پیرو تصمیمات کاخ سفید محسوب می شده است واکنش ها و نظرات نشان می دهد چقدر نگرانی ها نسبت به آینده قدرت در مغرب زمین زیاد است.
اظهارات رئیس سیاست خارجی اروپا که آمریکا را قدرتی غیرقابل اتکاء عنوان کرد و خواستار توجه جدی به گسترش قدرت چین شده بود یک نمونه برجسته از این موارد است.
مجله آمریکایی مشهور و معتبر فارن افرز در این رابطه با بیان افول روزافزون الگوی تمدنی آمریکا و از دست رفتن مرجعیت این کشور به تازگی نوشت: "آمریکا در حال حاضر با سه بحران همهگیری کووید-۱۹، تکانههای اقتصادی پس از این فوریت و اعتراضات سیاسی و گاه خشونتآمیز ناشی از قتل یک آمریکایی آفریقایی تبار به دست پلیس روبروست. این بحرانها بیتردید بر سیاست خارجی ایالات متحده اثر خواهد گذاشت. تحولات اخیر میتواند تاثیری عمیق و ماندگار بر نفوذ آمریکا داشته باشد.
اگر آمریکا نتواند برای پرداختن به این شکافهای مداوم اجتماعی و سیاسی به خود بیاید، چشماندازهای جهانی برای دموکراسی ضعیف خواهد شد، دوستان و متحدان آمریکا درباره تصمیمشان برای سپردن امنیت خود به دستان ایالات متحده بازنگری خواهند کرد، همچنین رقبا بخشی از احتیاط سنتیشان را کنار خواهند گذاشت.
جهان نظارهگر آمریکاست. عملکرد آمریکا در داخل و تصویری که به بیرون بازتاب می دهد هم میتواند تقویت کننده توان آمریکا باشد و هم کاهشدهنده آن. یک کشور با عملکرد داخلی، ارزشهایش را به اشتراک میگذارد و زمینه را برای آنچه نمایندگانش میگویند و انجام می دهند، فراهم میکند. آمریکا گاهی الگوی کشورهایی بوده که از رهبرانشان پاسخگویی مطالبه میکنند؛ گاهی نیز در تحقق برترین آرمانشهایش ناکام مانده و در نتیجه تلاشهایش برای پیشبرد سایر کشورها به سوی رفتار بهتر با مردمشان را تضعیف کرده است.
رنجها و مشقتهای آمریکا امروزه به طور گسترده در خارج از ایالات متحده، دیده و شنیده میشود. جهانیسازی، نقالهای است که در بحران کنونی تصاویر خشن وحشیگریهای پلیس را به سراسر جهان انتقال داد. همانند کووید-۱۹ که در ووهان نماند، قتل جورج فلوید هم در مینیاپولیس باقی نماند. برای اثبات این که “کل جهان نظارهگر است” میتوان به اعتراضات همزمانی اشاره کرد که علیه نژادپرستی و خشونت پلیس در اطراف سفارتهای آمریکا در اروپا و سایر کشورهای جهان به راه افتاده است.
زمینه این گرایش را کاهش اعتماد به الگوی آمریکایی در سالهای اخیر فراهم کرد که نتیجهی شکاف و ناکارآمدی سیاسی دیرپا در داخل آمریکا است- خشونت فراگیر مرتبط با سلاح که هیچ جامعه دیگری اجازه آن را نمیدهد یا با این ویژگی شناخته نمیشود، شیوع اعتیاد به افیون و مرگهای مرتبط با آن، سوءمدیریت مالی که به تنگنای اقتصادی شدید جهانی در بحران ۲۰۰۸ انجامید، خیزش نابرابری، زیرساختهای ضعیفی که توجه تمام میهمانانی را جلب میکند که به کشور وارد میشوند و مهمتر از همه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا که درست همانند داخل، در خارج نیز ستیزهگر و منفور شناخته شده است.
پاسخ آمریکا به همهگیری کووید-۱۹ تردیدها درباره شایستگی آمریکا را تقویت کرد. رسیدن کروناویروس به آمریکا اجتنابناپذیر بود، اما آنچه میشد از آن پرهیز کرد، گسترش و رسیدن بیماری به سطح شدید کنونی بود. نبود تجهیزات محافظتی، ناتوانی در تولید کیتهای آزمایشگاهی یا آنتی بادی، تاخیر و سپس پیامهای متناقض درباره پوشیدن ماسک و حفظ فاصله اجتماعی باعث شد نرخ مرگ و میر به بیش از یکصدهزار و نرخ ابتلا به بیش از چندمیلیون برسد- یک روند مهلک در آمریکا که هیچ کشوری آرزوی پیروی از آن را ندارد.
با از میان رفتن ظرفیت آمریکا برای این که خود را الگویی برای سایرین معرفی کند، توان ایالات متحده برای انتقاد یا اعمال فشار علیه سایر کشورها نیز کاهش مییابد. برای اثبات این ادعا میتوان به رئیس جمهور چین اشاره کرد که به دلیل پاسخ اولیه نامناسب چین به شیوع کووید-۱۹ در داخل با انتقاد شدید روبرو بود، اما پاسخ ضعیف ایالات متحده او را از این تنگنا رهایی داد. واشنگتن فرصت گرفتن موضع سختگیرانه در برابر چین بر سر همهگیری را هدر داد.
بحران سیاسی کنونی نیز به همان شکل، چشماندازهای آمریکا برای گسترش و حفاظت از دموکراسیها را در خارج از کشور از بین برده است. اکنون دموکراسی در گسترده جهان با رکود و بحران روبروست و توان آمریکا برای پیش گیری از این بحران نیز افت مشابه را تجربه میکند".
اکنون این تردیدها نسبت به کارآمدی الگوی آمریکا و تمدن غرب برای مسلمانان که بیش از یک قرن در حال تنش یا تعامل با غرب بوده اند را در برابر مسیر تازه ای قرار داده است.
امروز فرصت کم نظیری برای پیشرفت جوامع مسلمان در صورت وجود اراده جهت ساماندهی زندگی برخودار از مزایای تمدن غرب و میراث تمدن اسلامی است. فرصتی برای رهایی از سردرگمی ها است. باید دید آیا این اراده در جوامع، دولت ها و جوانان مسلمان برای شکل دهی به یک زندگی نوین شکل خواهد گرفت؟ در این مسیر مسئولیت سنگینی بر دوش عالمان و صاحبنظران و فعالان است. چون صحیح است که مسیری که از سرزمین غرب میگذرد اکنون ناامن و غیرمطمئن جلوه می کند اما مسیر دیگر که مبتنی بر هویت اسلامی است با وجود قوت ریشه ای آن چندان واضح و شفاف نیست.
تمدن غرب برای مسلمانان در طول قرون 19، 20 و 21 میلادی همواره با مقولاتی همچون دانش، رفاه، بهداشت، حاکمیت قانون، آزادی های گسترده، فرصت های شغلی فراوان و قدرت نظامی شناخته می شده است و به عنوان یک مرجع فکری، سیاسی و اقتصادی بلامنازع، قبله آمال بسیاری از نسل ها و جوامع و حتی دولت های مسلمان بوده است.
تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی جریان موسوم به روشنفکری یا طبقات سکولار به مرجعیت تمدن غرب باور داشته اند و حتی رهاوردهایی برای جوامع خود به ارمغان آورده اند. زمانی که یگانه مرجع تعیین شاخص های زندگی الگوهای مغرب زمین بوده است طبعا در همه سطوح دیگر نیز تلاش برای دستیابی به این شاخص ها دنبال می شود و تردیدی نیست که تمدن اروپا و آمریکای شمالی دست آوردهای فراوانی نیز برای جهان داشته اند.
اما تاریخ و تجارب ممتد بشری نشان می دهد آنچه
این تردید و چالش بزرگ به معنای تردید در مرجعیت تمدن غرب و الگوها و شاخص های این دستاورد بشری برای همه جوامعی است که معیارهای خود را با این شاخص های تنظیم میکرده اند.
روزنامه واشنگتن پست از قدیمی ترین روزنامه های آمریکا که شاید عمری به اندازه خود کشور آمریکا داشته باشد هفته گذشته نوشت: عدالت و بیکاری تبدیل به چالش بزرگ آمریکا شده است.
در هفته های اخیر در پی اعتراضات کم سابقه به ماجرای قتل جورج فلوید شهروند سیاهپوست آمریکایی واکنش ها و اظهارات قابل تأملی توسط شخصیت های حقیقی و حقوقی دنیا در رابطه با وضعیت قدرت و مرجعیت آمریکا بیان گردید که بررسی آنها برای درک صحیح شرایط جهان ضروری است.
این واکنش ها و اظهارات قبل از هرجا در داخل ایالات متحده نسبت ابراز شده است. بطور مثال افراد متععدی از مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، شرایط مواجهه با اعتراضات در آمریکا را دور از تراز مدنیت آمریکایی و موجب سرشکستگی در
در اروپا که خود به عنوان یک اتحادیه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی عملا پیرو تصمیمات کاخ سفید محسوب می شده است واکنش ها و نظرات نشان می دهد چقدر نگرانی ها نسبت به آینده قدرت در مغرب زمین زیاد است.
اظهارات رئیس سیاست خارجی اروپا که آمریکا را قدرتی غیرقابل اتکاء عنوان کرد و خواستار توجه جدی به گسترش قدرت چین شده بود یک نمونه برجسته از این موارد است.
مجله آمریکایی مشهور و معتبر فارن افرز در این رابطه با بیان افول روزافزون الگوی تمدنی آمریکا و از دست رفتن مرجعیت این کشور به تازگی نوشت: "آمریکا در حال حاضر با سه بحران همهگیری کووید-۱۹، تکانههای اقتصادی پس از این فوریت و اعتراضات سیاسی و گاه خشونتآمیز ناشی از قتل یک آمریکایی آفریقایی تبار به دست پلیس روبروست. این بحرانها بیتردید بر سیاست خارجی ایالات متحده اثر خواهد گذاشت. تحولات اخیر میتواند تاثیری عمیق و ماندگار بر نفوذ آمریکا داشته باشد.
اگر آمریکا نتواند برای پرداختن به این شکافهای مداوم اجتماعی و سیاسی به خود بیاید، چشماندازهای جهانی برای دموکراسی ضعیف خواهد شد، دوستان و متحدان آمریکا درباره تصمیمشان برای سپردن امنیت خود به دستان ایالات متحده بازنگری خواهند کرد، همچنین رقبا بخشی از احتیاط سنتیشان را کنار خواهند گذاشت.
جهان نظارهگر
رنجها و مشقتهای آمریکا امروزه به طور گسترده در خارج از ایالات متحده، دیده و شنیده میشود. جهانیسازی، نقالهای است که در بحران کنونی تصاویر خشن وحشیگریهای پلیس را به سراسر جهان انتقال داد. همانند کووید-۱۹ که در ووهان نماند، قتل جورج فلوید هم در مینیاپولیس باقی نماند. برای اثبات این که “کل جهان نظارهگر است” میتوان به اعتراضات همزمانی اشاره کرد که علیه نژادپرستی و خشونت پلیس در اطراف سفارتهای آمریکا در اروپا و سایر کشورهای جهان به راه افتاده است.
زمینه این گرایش را کاهش اعتماد به الگوی آمریکایی در سالهای اخیر فراهم کرد که نتیجهی شکاف و ناکارآمدی سیاسی دیرپا در داخل آمریکا است- خشونت فراگیر مرتبط
پاسخ آمریکا به همهگیری کووید-۱۹ تردیدها درباره شایستگی آمریکا را تقویت کرد. رسیدن کروناویروس به آمریکا اجتنابناپذیر بود، اما آنچه میشد از آن پرهیز کرد، گسترش و رسیدن بیماری به سطح شدید کنونی بود. نبود تجهیزات محافظتی، ناتوانی در تولید کیتهای آزمایشگاهی یا آنتی بادی، تاخیر و سپس پیامهای متناقض درباره پوشیدن ماسک و حفظ فاصله اجتماعی باعث شد نرخ مرگ و میر به بیش از یکصدهزار و نرخ ابتلا به بیش از چندمیلیون برسد- یک روند مهلک در آمریکا که هیچ کشوری آرزوی پیروی از آن را ندارد.
با از میان رفتن ظرفیت آمریکا برای این که خود را الگویی برای سایرین معرفی کند، توان ایالات متحده برای انتقاد یا اعمال فشار علیه سایر کشورها نیز کاهش مییابد. برای اثبات این ادعا میتوان به رئیس جمهور چین اشاره کرد که به دلیل
بحران سیاسی کنونی نیز به همان شکل، چشماندازهای آمریکا برای گسترش و حفاظت از دموکراسیها را در خارج از کشور از بین برده است. اکنون دموکراسی در گسترده جهان با رکود و بحران روبروست و توان آمریکا برای پیش گیری از این بحران نیز افت مشابه را تجربه میکند".
اکنون این تردیدها نسبت به کارآمدی الگوی آمریکا و تمدن غرب برای مسلمانان که بیش از یک قرن در حال تنش یا تعامل با غرب بوده اند را در برابر مسیر تازه ای قرار داده است.
امروز فرصت کم نظیری برای پیشرفت جوامع مسلمان در صورت وجود اراده جهت ساماندهی زندگی برخودار از مزایای تمدن غرب و میراث تمدن اسلامی است. فرصتی برای رهایی از سردرگمی ها است. باید دید آیا این اراده در جوامع، دولت ها و جوانان مسلمان برای شکل دهی به یک زندگی نوین شکل خواهد گرفت؟ در این مسیر مسئولیت سنگینی بر دوش عالمان و صاحبنظران و فعالان است. چون صحیح است که مسیری که از سرزمین غرب میگذرد اکنون ناامن و غیرمطمئن جلوه می کند اما مسیر دیگر که مبتنی بر هویت اسلامی است با وجود قوت ریشه ای آن چندان واضح و شفاف نیست.