۰
تاریخ انتشار
شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۳
در نشست پژوهشی آن با حضور فاطمه جهان پور بررسی شد؛

سرو شهید روان؛ پیکر گردانی انسان و درخت در آیین های سوگواری

سرو شهید روان؛ پیکر گردانی انسان و درخت در آیین های سوگواری
تکتم حسین پور/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
مردی با محاسن و موی سپید در میانه میدان علم را به دوش گرفته و می گرداند. جمعیت عزادار "یا حسین" می گویند و همراهی اش می کنند. زنان چادرهای سیاه را روی صورت کشیده اند و بر مظلومیت شهید کربلا اشک می ریزند. شوری بر پاست. ما نیز همراه با جمعیت سوگوار اشک می ریزیم و بر سر و سینه می زنیم. چه رازی در ماندگاری این آیین های باشکوه و پرشور نهفته است؟
همه ما بارها و بارها در مراسم عزاداری سیدالشهدا شرکت کرده ایم و بر این مصیبت جانسوز اشک ریخته ایم، اما شاید کمتر کسی به پیشینه تاریخی و فلسفه آیین های عزاداری و دلایل ماندگاری آنها فکر کرده باشد. شکی نیست که آیین های عزاداری ریشه در ناخودآگاه جمعی ایرانیان دارد و رمز ماندگاری اش را باید در پیشینه تاریخی مان جستجو کنیم. برگزاری آیین هایی همچون شبیه خوانی، علم گردانی، مشعل گردانی، نخل گردانی و... ریشه هایی چند صد ساله دارد که اغلب ما از آنها بی اطلاعیم. متاسفانه جای خالی اینگونه مباحث نه تنها در فرهنگ عامه مردم که در فضای آکادمیک نیز احساس می شود. یکی از اهداف سلسله نشست های" آن" پر کردن همین خلا هاست و مباحثی که در این نشستها مطرح می شود قرار است تکمیل کننده دروس دانشگاهی باشد.
 مهمان این هفته نشست "آن" با موضوع پیکر گردانی در آیین های سوگواری، خانم  فاطمه جهان پور استاد دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناس ارشد ادبیات و زبانهای باستانی است که تالیفات زیادی در قالب کتاب و مقالات پژوهشی در زمینه تصحیح متون و ادبیات ایران باستان دارد. او سخنانش را با اشاره به این نکته که یکی از جنبه های مغفول مانده آیین های سوگواری، ریشه های تاریخی آنهاست، آغاز کرده و یکی از علل این امر را تقسیمِ تاریخ ایران به قبل و بعد از اسلام می داند.
« بررسی متون تاریخی نشانگر قدمت هزاران ساله آیین های سوگواری در جهان است که این نکته را در سنگ نگاره ها و طرحواره هایی که از انسانهایی در حال بر سر و سینه زدن و پریشان کردن موها و... موجود است می توان مشاهده کرد. در ایران نیز آیین های عزاداری قدمتی دیرینه دارد. در حافظه جمعی ما ایرانیان دو تراژدی مهم تاریخی ثبت شده. اولی واقعه کشته شدن سیاوش به دست افراسیاب که به تفصیل در شاهنامه آمده است( داستان
جوان معصوم و بیگناهی که به تورانیان پناه برد اما آنها او را کشتند) و دیگری واقعه عاشورا و شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و یارانش. بررسی کهن الگویی و اسطوره ای این دو واقعه نقاط مشترک زیادی را در آنها نمایان می کند.»
 

اسطوره و آیین ارتباط تنگاتنگی دارند و نمی شود آنها را جدا از هم تصور کرد
جهان پور در ادامه با اشاره به این نکته که اسطوره و آیین از دیرباز ارتباط تنگاتنگی داشته اند، به تحلیل اسطوره ای نمادهای گیاهی، به ویژه درخت سرو در هنر و ادبیات ایران باستان پرداخته و پیکرگردانی را آیینی کاملا ایرانی می داند که ارتباط مستقیمی با نمادهای گیاهی داشته و ریشه در وقایع تاریخی همچون سوگ سیاوش دارد.
:« واقعه عاشورا به لحاظ تاریخی در نیمه دوم قرن اول هجری رخ داده یعنی زمانی که هنوز ایران به دست مسلمانان فتح نشده. پس چه دلیلی دارد که حادثه عاشورا از سوی ایرانیان با گذر قرنها هنوز زنده نگه داشته می شود؟ پاسخ را باید در سابقه اسطوره ای و تاریخی ایرانیان در سوگواری جستجو کرد. شکی نیست که به محض اینکه اسطوره را فراموش کنیم هر آیینی به مراسمی بی ارزش و ظاهری تبدیل می شود. اسطوره بن مایه فکری آیین را شکل می دهد و آیین شکل عملی اسطوره است و این دو طوری در هم تنیده اند که نمی شود با قاطعیت گفت کدام یک بر دیگری مقدم است. یکی از اسطوره های مهم ایرانیان واقعه سوگ سیاوش است که تا قرن چهارم مراسم مفصلی هم برای آن برگزار می شد. تا اینکه در دوران حکومت آل بویه رسما اعلام شد که روز دهم محرم مراسم عزاداری عاشورا برگزار شود. از این تاریخ به بعد است که عزاداری محرم رفته رفته پر رنگ تر از سوگ سیاوش می شود. شخصیت محوری عزاداری تغییر می کند و قهرمان باستانی و ملی جای خود را به پیشوای دینی می دهد و محتوای داستان هم از یک واقعه اسطوره ای به یک واقعه تاریخی بدل می شود. اما نکته قابل تامل این است که شکل آیین و المانهای آن هیچ تغییری نمی کند و به حیات خودش ادامه می دهد.»
 
پیکر گردانی اشاره نمادین به جاودانگی شهدای کربلاست
 آیین های سوگواری به نوعی یادآوری و به تصویر کشیدن نمادین یک تراژدی است، طوری که تماشاگر خودش را در لحظه ای که واقعه رخ داده تصور کند و فراتر از آن به مفهوم و راز و رمزی که در پس شکل ظاهری آن
پنهان است پی ببرد. از این منظر باید دید آیین های پیکرگردانی که سبکی از نمایش آیینی محسوب می شوند، چه رابطه ای با واقعه عاشورا دارند؟
 فاطمه جهان پور با اشاره به تقدس و اهمیت ویژه ای که درخت سرو در فرهنگ ایرانیان دارد، پیکرگردانی را در ارتباط مستقیم با مفهوم جاودانگی و مرگ و رستاخیز می داند.
« از جمله نمادهای مراسم عزاداری عَلم است که شکل ظاهری آن کاملا شبیه سرو است که مهمترین نماد جاودانگی در میان ایرانیان است. علم هایی که حرکت می کنند تجسم نمادین به میدان رفتن و مبارزه امام حسین علیه السلام و یارانش با سپاه دشمن هستند. انسانهای بزرگ و پاکی که اگرچه کشته شدند اما سربلندند.
اشاره نمادین به درخت سرو در اشعار و نغمه های عاشورایی نیز مشهود است. در ابیات مختلفی امام حسین علیه السلام و فرزندانش به سرو باغ مصطفی تشبیه شده اند. برای مثال قطعه ای که زبان حال امام حسین علیه السلام در سوگ علی اکبر است:

ای خفته به خون برابر من
نور دل و روح پیکر من
ای مظهر جد اطهر من
ناکام علی اکبر من
ای روح تو باغ لاله زارم
ای قد تو سرو جویبارم...
 
 فاطمه جهان پور در ادامه به بررسی و تحلیل نمادهای گیاهی به ویژه درخت سرو در فرهنگ ایرانی می پردازد:
«گیاه همواره در ذهن انسان باستانی جایگاه قدسیانه و معنوی داشته. نگاهی که شاید از عصر کشاورزی شکل گرفته باشد. ایلیاده که نگاه دین مدارانه ای به اسطوره دارد می گوید:« شاید درخت برای توصیف هر چیزی است که انسان مذهبی به آن به مثابه امری واقعی و قدسی توجه می کند.» با این نگاه، درخت و گیاه نمادی از کیهان بوده است و عنصر نگهدارنده جهان و رابط میان جهان مادی و گیتیانه با جهان بالا و مینوی. از آنجا که بشر در روی زمین زندگی می کرده و دستش از آسمان- جایگاه آرامش و خدایان- کوتاه بوده و در حسرت رسیدن به جهان بالا، از این رو همواره در تصور بشر درخت به مثابه ستونی بوده که ریشه هایش در زمین است و شاخه هایش در آسمان و می توانسته او را به جایگاه خدایان برساند. نمونه های تاریخی، تمثیلی و اسطوره ای که در متون کهن به آن اشاره شده همگی بیانگر همین ویژگی درخت در نگاه انسان اسطوره ای است. برای مثال برج بابل با این تصور بنا شد تا انسان را به آسمان برساند یا درخت طوبی که در قرآن به آن اشاره
شده، ریشه اش در زمین است و شاخه هایش در آسمان. در ادیان کهن و آسمانی نیز درخت جایگاه خداوند و پناهگاه امن بشر است( سوره قصص و ندای قدسی که از کوه طور به حضورت موسی می رسد، داستان حضرت مریم و متولد شدن عیسی زیر درختی در بیابان و پناه بردن زکریا از دشمنانش به درختی خشکیده) درخت جلوه و نماد حکمت است و تجلی جاودانگی( اسطوره گیلگمش که مدتها به دنبال درخت جاودانگی بود.) و بالاخره درخت مهمترین نماد مرگ و زندگی دوباره و رستاخیز است.از این رو در آیین های پیکرگردانی معمولا از نماد درخت سرو برای بیان مفهوم جاودانگی  استفاده می شود.»


جهان پور با اشاره به باورهای کهن ایرانیان درباره گیاهان به اهمیت ویژه درخت سرو در فرهنگ و هنر ایران اشاره می کند:« درخت سرو نمادی کاملا ایرانی است. مهم ترین ویژگی اش سازگار بودن با آب و هوای ایران است. ویژگی دیگر آن همیشه سبز بودن است که به همین علت نماد جاودانگی است و به درخت زندگی معروف است. در متون دینی ایران باستان درخت سرو نماد زرتشت است و این باور وجود دارد که زرتشت درخت سروی را با خود از بهشت آورده. همچنین در ایران باستان بر سر قبر مردگانشان درخت سرو می کاشتند چون اینگونه تصور می شد که این درخت موجب فساد دیرتر جسد می شود. درخت در فرهنگ ایرانیان نیز همانند اغلب فرهنگهای جهان دارای روح و شعور است. برای مثال این باور وجود دارد که اگر درختی را که بار نمی دهد تهدید به قطع کردن بشود به بار می نشیند. یا این باور عامه مردم که وقتی درختی را قطع کنیم ناله می زند. به خاطر همین باورهاست که بر سر مزار اغلب عارفان ایرانی درختان کهنسالی وجود دارد که در باور عامه مردم جنبه ای مقدس و آسمانی دارد از جمله مهمترین آنها می توان به درخت کهنسالی که بر مزار شیخ احمد جام وجود دارد اشاره کرد.
در شعر حافظ نیز به جاودانگی و تقدس سرو اشاره شده آنجا که می گوید:« به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید...» نمونه هایی از این دست در متون ادب فارسی فراوان است که در آنها به رابطه تابوت و مرگ و درخت سرو اشاره شده و یکی از پر کاربردترین موتیفهای اثار هنری در ایران نقش سرو است که می توان رد پای آن را در نقوش و طرحواره های چند صد ساله تاریخی مشاهده کرد. ( نقش سرو روی پیراهن رزم، در دوره پوش های ضریح قدیمی و جدید
امام رضا علیه السلام، کاشیکاری مسجد گوهرشاد.،در محراب مساجد مختلف، آتشکده ها، خانه های قدیمی، پارچه بافی، کتاب آرایی، قالیبافی، سنگ قبر، ظروف و...)
جهان پور در ادامه سخنانش داستان سرو کهن کاشمر را که در تاریخ بیهقی ذکر شده، روایت می کند و از این واقعه تاریخی به عنوان یکی از ریشه های نفرت و کینه ایرانیان از متوکل عباسی یاد می کند: 
« متوکل عباسی آوازه سرو کاشمر را شنیده بود(که قدمت آن به زمان زرتشت برمی گردد) و از آنجا که کنجکاو بود این سرو کهن را ببیند دستور داد آن را قطع کنند و به کاخش ببرند. مردم هر چه تلاش کردند نتوانستند جلو قطع شدن سرو را بگیرند و وقتی سرو را بردند طوری برایش عزاداری کردند انگار برای انسانی که شهید شده سوگواری می کنند. در متون ادبی آمده:«  آن سرو آزاد را از پای درآوردند و خراسانیان را مصیبتی عظیم روی داد. همگی جامه ها چاک کردند و خاک بر سر ریخته و چند روزی بر فوت آن گریستند. منزلی چند را نوحه کنان با آن همراه شدند. مرغان ناله و زاری کردند، وحوش بر آن گریستند و....» این واقعه تاریخی و شیوه نقل کردن آن نشان از تقدس درخت سرو و اهمیت ویژه ای است که در فرهنگ ایرانیان داشته.»

 
آیین های سوگواری، رازی از مردمانی هزار ساله
از آنجا که سرو با عناصر عاشورایی از جمله علم گردانی و نخل گردانی ارتباط تنگاتنگی دارد می شود اینطور نتیجه گیری کرد که آیین های سوگواری عاشورا ریشه هایی کاملا ایرانی دارد. جهان پور با اشاره به این نکته تحلیل موشکافانه ای در رابطه با این مناسک و آیین ها ارائه می کند:
«غیر از علم گردانی، نخل گردانی را هم در جنوب خراسان و یزد داریم. اگرچه از شکل ظاهری نخلها اینگونه برمی آید که آنچه به نخل گردانی مصطلح شده در واقع حرکت دادن نمادین درخت سروی است که در وسطش اتاقکی وجود دارد برای حمل پیکر امام. در اغاز محرم علم ها را وسط تکیه ها می آورند و مردم نذرهایشان را در قالب پارچه های رنگین به نخل می بندند که این کار تجسم نمادین یاران امام است که لباس رزم به تن می کنند. در این مراسم که در روز عاشورا برگزار می شود گاهی تعداد ۷۲ نخل را حرکت می دهند و در کوچه ها و میادین شهر و روستا می گردانند. ظهر عاشورا این پارچه ها را از نخل باز می کنند که این کار به شکل نمادین نشانه شهادت
امام حسین و یارانشان است و بیرون آوردن و پاره کردن لباسهای رزم ایشان توسط سپاه دشمن. بعد از پایان مراسم نیز نخلها را به تکیه های عزاداری برمی گردانند تا سال بعد. »
جهان پور در پایان سخنانش به این نکته نیز اشاره دارد که اخیرا گروهی تلاش می کنند بگویند واقعه عاشورا ربطی به سوگ سیاوش ندارد، اما مطالعات باستانی و شواهد تاریخی نشانگر پیوند تنگاتنگی است که این دو واقعه تاریخی و باورهای فرهنگی ایرانیان با هم دارند. ارتباطی که اصلا غریب و بعید نیست. همانطور که گفتیم سابقه عزاداری ایرانیان به خیلی قبل تر از واقعه عاشورا برمی گردد و آیین های سوگواری با این شکل و شمایل در فرهنگ اعراب وجود ندارد و کاملا ایرانی است.
 
و بالاخره حسن ختام نشست این هفته "آن" نمایش فیلم کوتاهی است با موضوع عَلَم گردانی و آیین های عاشورایی. این فیلم کوتاه حاصل همکاری خانم جهان پور با جواد تقوی کارگردان است.
 یک دسته عزادار در بیابانی علمی بر دوش دارند و دو تعزیه خوان در لباس اولیا و اشقیا خوان ابیات حزن انگیزی را از زبان امام حسین علیه السلام و شمر قرائت می کنند. آنچه در این فیلم چند دقیقه ای بیش از هر چیز نمود دارد استفاده از نماد سرو و اشارات معنایی به آن در تصاویر، اشعار و نریشن هاست که به خوبی موفق شده است مفهوم مورد نظر فیلمساز را منتقل کند. در قسمتی از فیلم این اشعار را از زبان تعزیه خوان می شنویم:

« من حسین بن علی ام که شه افلاک بفرمود که حسین از من و من هم ز حسین سرو روانم     
من حسینم که دلم کینه و نفرین نپذیرد.... من همان سرو روانم که دعاگوی شمایم
با نسیم نفس دوست شود زنده وجودم چون سرو.... بود از ابر هدایت همه شب چشم پر از بارانم
 فاطمه جهان پور با جمله ای قابل تامل صحبتهایش را به پایان می رساند. « امیدوارم این جلسه باعث شود کمی به فکر فرو برویم و از این به بعد با آگاهی و تامل بیشتری در مراسم سوگواری عاشورا شرکت کنیم.»

 جلسه را که ترک می کنم احساس می کنم هنوز صدای راوی فیلم را می شنوم که در گوشم زمزمه می کند:
« بعضی افسانه ها پیر نمی شوند. بعضی افسانه ها نمی میرند چون مردمان آن را زنده می دارند مثل افسانه من چون رازی در من نهفته است. رازی از مردمی هزار ساله.»
     
https://www.razavi.news/vdcjaaet.uqeamzsffu.html
razavi.news/vdcjaaet.uqeamzsffu.html
کد مطلب ۳۷۷۶۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما