در آیین رونمایی از کتاب «به سفارش مادرم» مطرح شد:
«به سفارش مادرم» حس مادرانه دارد
در این مراسم، محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و مورخ، احمد مسجدجامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران و جمعی از نویسندگان و کارشناسان حوزه چاپ و نشر حضور داشتند و کتاب مورد نقد قرار گرفت.
کتاب «به سفارش مادرم» روایتهایی از پیادهروی اربعین است. در واقع نویسنده این کتاب با زائران همراه شده و قصه آنان را شنیده و روایت هرکدام را برای مادر خود بازگو میکند.
محمدحسین رجبی دوانی قلم نویسنده را روان توصیف کرد و گفت: برای کسانی که هنوز این مسیر الهی را طی نکردهاند و تحت تأثیر رسانههایی که مغرضانه پیادهروی اربعین را توصیف میکنند، میتواند هدف و ایده بدهد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: این کتاب میتواند افراد را برای حضور در این حرکت عظیم و معنوی انگیزه دهد و آنان را برای حضور در پیادهروی اربعین مشتاق کند.
احمد مسجدجامعی نیز در این مراسم به نقش مادران در حماسه کربلا اشاره کرد و گفت: در کتاب «به سفارش مادرم» نیز این حس مادرانه بسیار حضور دارد و به نظرم شیرینترین بخش این کتاب، صحنههایی است که نویسنده روایتها را به خاطرات خود از مادرش پیوند میزند.
عضو شورای شهر تهران ادامه داد: نویسنده روایت را همانطور که هست نوشته و این امر در کنار نثر نادری که کتاب دارد، باعث ایجاد تنوع در این اثر شده است.
در بخش دیگری از این مراسم سیداحسان حسینینسب، نویسنده این کتاب از مسؤولان انتشارات بهنشر که در انتشار این کتاب سرعتعمل نشان دادند، تشکر کرد و گفت: من این سفر را به خاطر مادرم رفتم و به خاطر ایشان خواستم این مسیر را ببیننم اما سعی کردم از نگاه خودم مسیر را ببینم و مشاهداتم را بنویسم.
وی با تأکید بر اینکه نگارش این کتاب به سفارش هیچ نهاد یا ارگانی نوشته نشده، افزود: کتاب به سفارش مادرم به رشته تحریر درآمده است. حسینینسب ادامه داد: ما در این کتاب با انسان مواجه هستیم و این انسان میتواند کسی باشد که غیرقانونی از مرز رد شده یا فرزندش در حلب به شهادت رسیده است.
این نویسنده جوان تصریح کرد: مسأله من در این کتاب انسان و توجه به ذات او بوده و امیدوارم از عهده این کار برآمده باشم.
یادآوری می شود؛ کتاب «به سفارش مادرم» به سفارش مجموعه هنری خیمه و با مجموعه عکسهای مستند عزاداران حسینی در مراسم پیاده روی اربعین سیدالشهدا(ع) از ملیت ها و فرهنگ های مختلف توسط عکاسان وهب رامزی، عبدالمجید قوامی، روح الله خسروی و شهره بهرامی ثبت شده است.
در مقدمه این کتاب آمده است: ۶ سال است که مادربزرگ، مادرمادرم، در هجوم بی امان فراموشی مثل کبوتری آشیان گم کرده مانده است و راهی از گذشته به امروز و این لحظه نمی یابد. آلزایمر مثل ابری سیاه، تمام حدفاصل گذشته اش تا امروز و این لحظه و این دقیقه، در نقطه ای درمانده است؛ نقطه ای که گذشته اوست. ۶ سال است که مادرم، در تمام آنات و لحظات، پیش مادربزرگ است و از او پرستاری می کند. شش سال است که مادرم نتوانسته به هیچ سفری برود، در هیچ جمعی حاضر شود، یک دقیقه خانه را با خیال راحت ترک کند.
در این سال ها، مادرم از بین سفرهایی که نمی توانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیاده روی آدم ها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سالها در حال رقم خوردن است. من اما دوست نداشتم هیچ وقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کرده اند تا با آنها به عراق بیایم و روی عکس هایی که آنها از این سفر می گیرند، چیزی بنویسم، مشتاق تر از همیشه، خواست تا من بجای او به این سفر بروم.
این اثر در ۳۲۸ صفحه با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه در قطع وزیری و با قیمت ۳۶۰ هزار ریال توسط انتشارات آستان قدس رضوی روانه بازار شده است.