گزارش خبرگزاری رضوی از بانوی خادمالقرآن حرم رضوی در چهارشنبههای امام رضایی؛
دوری از حرم را تاب نمی آورم/مجاور حضرت بودن نعمت بزرگی است
خبرگزاری رضوی ـ آزیتا ذکاء؛ چند روز قبل از ماه رمضان رواق حضرت زهرا(س) به دلیل شیوع ویروس کرونا همانند دیگر رواقها تعطیل شد و برنامههای فرهنگی ـ مذهبی بانوان در این ماه مبارک به مدرسه خیراتخان جنب مهمانسرای حضرت واقع در بست شیخ حرعاملی انتقال یافت. این مدرسه در یک ماه رمضان با عنوان صحن زندگی از ساعت هفت صبح تا اقامه نماز مغرب و عشاء میزبان بانوان زائر و مجاور است. ساعت 9:30 الی 11:30 صبح خواهران از بیان تفسیر و سپس جزءخوانی قرآن به همت اداره علوم قرآنی حرم مطهر بهرهمند میشوند.
خادمی که ظاهرش نشان میدهد سنی از او گذشته است، فعال و پرتلاش هر روز صبح وسایل محفل قرآنی خواهران را به همراه عدهای از همکارانش از محل دارالقرآنالکریم به صحن زندگی میآورند و تقریبا یک ساعت قبل از شروع برنامههای قرآنی، اقدام به چیدن پارچههای سبز و همچنین رحل و قرآن میکنند.
او با عشق پا به پای خادمان جوان خم و راست میشود و در چیدن رحل و قرآن کمک آنها میکند. شور و هیجان خدمت در رفتارش مشهود است و وقتی سر صحبت را با او باز میکنم یادی میکند از کودکی خود که برای خدمت به زائران امام رضا(ع) هر کاری که میدانست خوب است، انجام میداد و تا الان این روحیه خدمت به زائران حضرت را حفظ کرده است.
حضور در ماه نزول قرآن فرصتی شد با این خادم مخلص و پرتلاش امام رضا(ع) گفتوگویی اتجام دهیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
مجاوران امام رضا(ع) اغلب در کسوت خادمی بارگاه منور رضوی مشغول خدمت به زائران هستند. آیا همین مجاورت، باعث شده خانم پاکیان نیز خادم این مضجع شریف شود؟
مجاور حضرت بودن نعمت بزرگی است. من در همین شهر و در نزدیکی حرم مطهر به دنیا آمدم، بازی کردم و قد کشیدم. یادم نمیرود چه روزهایی را صبح تا عصر با دوستانم در حرم مطهر بازی میکردیم. آن زمان مکانی در جنوب مسجد گوهرشاد آماده ساخت بود که امروز این مکان صحن قدس است. با بچههای محل اسباببازیهایمان را آنجا میبردیم و بازی میکردیم. گاهی هم در شیطنت کودکانه خود خدمتی هم به زائران حضرت داشتیم.
منزلتان کدام محله اطراف حرم واقع بود؟
بزرگ شده محله سرشور هستم. بچه بودیم که نام آن محله ما را حیطه «حاج کلب علی» میگفتند. حاج کلب علی، پدر مادرم بود. او اصالتا کاشانی بود و از قمصر کاشان، گلاب برای فروش به مشهد میآورد. او در همین سفرهای خود به این شهر، تصمیم میگیرد مجاور امام رضا(ع) شود. او و خانوادهاش به مشهد مهاجرت کرده و در این محل مغازه دایر میکند. هر که در آن محل زندگی میکرد وضع مالیاش خوب بود، پدربزرگ من هم فرد متمکن و شناخته شده این محله بود، لذا از آن جهت به آن محله حیطه حاج کلب علی گفته میشد. حیطه همان تعریف امروزی محله یا روستا را دارد. این محله از هر طرف به محله دیگر مثل خیابانهای خاکی، خسروی و... متصل بود.
کودکیتان با بازی در حرم مطهر گذشت و اکنون هم خادم این مضجع شریف هستید. آن زمان فکر میکردید روزی لباس خدمت بپوشید و خدمتگزار زائران حضرت باشید؟
آن زمان همه خادمهای حرم آقا بودند و خادم خانم در حرم نداشتیم. شاید همین مسئله باعث شده بود آن زمان فکر خادم شدن حرم را نداشته باشم. اما بعضی کارها را که میدانستم خوب است برای زائران حضرت انجام میدادم.
در قدیم مردم خیلی کمک حال یکدیگر بودند. مادرم من را طوری تربیت کرده بود که خیلی به دیگران کمک میکردم. این کمک به افراد را هم در محلهمان و هم در حرم مطهر داشتم.
قبل بمبگذاری حرم زائران هر نوع وسیلهای را با خود به حرم میآوردند و هیچ ممنوعیتی در آوردن آنها نبود. ما اگر پیرزنی را میدیدیم که به سمت حرم میآید و وسیله یا کیف همراهش است به کمکش میرفتیم و وسایل او را تا حرم برایش میآوردیم. آن زمان که سرویسبهداشتیهای حرم دور بود، زائری وسایلش را به ما میسپرد، ما هم امانتداری میکردیم.
قبل لیوانهای یکبار مصرف، کاسههایی برای نوشیدن آب در حرم وجود داشت که من و دوستانم میرفتیم با همان کاسهها، آب برای زائران میبردیم و از آنها میپرسیدم آب نمیخواهید؟ آب! آب!. حتی تکه نانی یا زبالهای اگر در گوشهای از صحن افتاده بود را داخل کیسه اسباببازی خود میگذاشتیم و بیرون حرم میبردیم.
خانم پاکیان چند سال است که خادمیار اداره علوم قرآنی آستان قدس رضوی هستید؟
سال 1390 توفیق خدمت یافتم. از همان ابتدا خادم اداره علوم قرآنی بودم و سهشنبه هر هفته برای خدمت در حرم مطهر حاضر میشوم. ماه مبارک رمضان امسال به خاطر انتقال محفل قرآنی بانوان از دارالقرآنالکریم به مدرسه خیراتخان، این سعادت را پیدا کردم که هر روز برای آماده کردن محفل حضور داشته باشم و در چیدن رحل و قرآن کمک کنم.
چیدن و جمع کردن رحل و قرآن با دهان روزه سخت نیست؟
اگر به شما بگویم من پادرد دارم، ولی هنگام خدمت به زائران امام هشتم(ع) تمام دردهای خود را فراموش میکنم. باورتان میشود؟ من واقعا با عشق به زائران امام رضا(ع) خدمت میکنم و سختی در نوع خدمت خود احساس نمیکنم.
تمام عمر شما در فضای معنوی حرم مطهر حالا چه بازی و چه خدمت گذشته است. تصور اینکه سعادت مجاورت و خادمی حضرت را از دست بدهید، چه احساسی را به شما منتقل میکند؟
حس دلتنگی. خدا نکند سعادت مجاورت حضرت را از دست بدهم. شوهرم از اهالی مازندران است. چند سال مازندران زندگی کردم و چه روزهایی را با دلتنگی در آنجا گذراندم. برای من که از بچگی در فضای معنوی و ملکوتی حرم امام رضا(ع) نفس کشیدم و به سن پنجاه سال رسیدم، خیلی سخت است جای دیگر دوام بیاورم.
عروسم هم مازندرانی است و پسرم با خانوادهاش آنجا زندگی میکنند. هر وقت به منزل آنها میروم سه و چهار روز بیشتر نمیمانم، در واقع دوری از مشهد و حرم امام رضا(ع) را تاب نمیآورم و زود برمیگردم.
خادمی که ظاهرش نشان میدهد سنی از او گذشته است، فعال و پرتلاش هر روز صبح وسایل محفل قرآنی خواهران را به همراه عدهای از همکارانش از محل دارالقرآنالکریم به صحن زندگی میآورند و تقریبا یک ساعت قبل از شروع برنامههای قرآنی، اقدام به چیدن پارچههای سبز و همچنین رحل و قرآن میکنند.
او با عشق پا به پای خادمان جوان خم و راست میشود و در چیدن رحل و قرآن کمک آنها میکند. شور و هیجان خدمت در رفتارش مشهود است و وقتی سر صحبت را با او باز میکنم یادی میکند از کودکی خود که برای خدمت به زائران امام رضا(ع) هر کاری که میدانست خوب است، انجام میداد و تا الان این روحیه خدمت به زائران حضرت را حفظ کرده است.
حضور در ماه نزول قرآن فرصتی شد با این خادم مخلص و پرتلاش امام رضا(ع) گفتوگویی اتجام دهیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
مجاوران امام رضا(ع) اغلب در کسوت خادمی بارگاه منور رضوی مشغول خدمت به زائران هستند. آیا همین مجاورت، باعث شده خانم پاکیان نیز خادم این مضجع شریف شود؟
مجاور حضرت بودن نعمت بزرگی است. من در همین شهر و در نزدیکی حرم مطهر به دنیا آمدم، بازی کردم و قد کشیدم. یادم نمیرود چه روزهایی را صبح تا عصر با دوستانم در حرم مطهر بازی میکردیم. آن زمان مکانی در جنوب مسجد گوهرشاد آماده ساخت بود که امروز این مکان صحن قدس است. با بچههای محل اسباببازیهایمان را آنجا میبردیم و بازی میکردیم. گاهی هم در شیطنت کودکانه خود خدمتی هم به زائران حضرت داشتیم.
منزلتان کدام محله اطراف حرم واقع بود؟
بزرگ شده محله سرشور هستم. بچه بودیم که نام آن محله ما را حیطه «حاج کلب علی» میگفتند. حاج کلب علی، پدر مادرم بود. او اصالتا کاشانی بود و از قمصر کاشان، گلاب برای فروش به مشهد میآورد. او در همین سفرهای خود به این شهر، تصمیم میگیرد مجاور امام رضا(ع) شود. او و خانوادهاش به مشهد مهاجرت کرده و در این محل مغازه دایر میکند. هر که در آن محل زندگی میکرد وضع مالیاش خوب بود، پدربزرگ من هم فرد متمکن و شناخته شده این محله بود، لذا از آن جهت به آن محله حیطه حاج کلب علی گفته میشد. حیطه همان تعریف امروزی محله یا روستا را دارد. این محله از هر طرف به محله دیگر مثل خیابانهای خاکی، خسروی و... متصل بود.
کودکیتان با بازی در حرم مطهر گذشت و اکنون هم خادم این مضجع شریف هستید. آن زمان فکر میکردید روزی لباس خدمت بپوشید و خدمتگزار زائران حضرت باشید؟
آن زمان همه خادمهای حرم آقا بودند و خادم خانم در حرم نداشتیم. شاید همین مسئله باعث شده بود آن زمان فکر خادم شدن حرم را نداشته باشم. اما بعضی کارها را که میدانستم خوب است برای زائران حضرت انجام میدادم.
در قدیم مردم خیلی کمک حال یکدیگر بودند. مادرم من را طوری تربیت کرده بود که خیلی به دیگران کمک میکردم. این کمک به افراد را هم در محلهمان و هم در حرم مطهر داشتم.
قبل بمبگذاری حرم زائران هر نوع وسیلهای را با خود به حرم میآوردند و هیچ ممنوعیتی در آوردن آنها نبود. ما اگر پیرزنی را میدیدیم که به سمت حرم میآید و وسیله یا کیف همراهش است به کمکش میرفتیم و وسایل او را تا حرم برایش میآوردیم. آن زمان که سرویسبهداشتیهای حرم دور بود، زائری وسایلش را به ما میسپرد، ما هم امانتداری میکردیم.
قبل لیوانهای یکبار مصرف، کاسههایی برای نوشیدن آب در حرم وجود داشت که من و دوستانم میرفتیم با همان کاسهها، آب برای زائران میبردیم و از آنها میپرسیدم آب نمیخواهید؟ آب! آب!. حتی تکه نانی یا زبالهای اگر در گوشهای از صحن افتاده بود را داخل کیسه اسباببازی خود میگذاشتیم و بیرون حرم میبردیم.
خانم پاکیان چند سال است که خادمیار اداره علوم قرآنی آستان قدس رضوی هستید؟
سال 1390 توفیق خدمت یافتم. از همان ابتدا خادم اداره علوم قرآنی بودم و سهشنبه هر هفته برای خدمت در حرم مطهر حاضر میشوم. ماه مبارک رمضان امسال به خاطر انتقال محفل قرآنی بانوان از دارالقرآنالکریم به مدرسه خیراتخان، این سعادت را پیدا کردم که هر روز برای آماده کردن محفل حضور داشته باشم و در چیدن رحل و قرآن کمک کنم.
چیدن و جمع کردن رحل و قرآن با دهان روزه سخت نیست؟
اگر به شما بگویم من پادرد دارم، ولی هنگام خدمت به زائران امام هشتم(ع) تمام دردهای خود را فراموش میکنم. باورتان میشود؟ من واقعا با عشق به زائران امام رضا(ع) خدمت میکنم و سختی در نوع خدمت خود احساس نمیکنم.
تمام عمر شما در فضای معنوی حرم مطهر حالا چه بازی و چه خدمت گذشته است. تصور اینکه سعادت مجاورت و خادمی حضرت را از دست بدهید، چه احساسی را به شما منتقل میکند؟
حس دلتنگی. خدا نکند سعادت مجاورت حضرت را از دست بدهم. شوهرم از اهالی مازندران است. چند سال مازندران زندگی کردم و چه روزهایی را با دلتنگی در آنجا گذراندم. برای من که از بچگی در فضای معنوی و ملکوتی حرم امام رضا(ع) نفس کشیدم و به سن پنجاه سال رسیدم، خیلی سخت است جای دیگر دوام بیاورم.
عروسم هم مازندرانی است و پسرم با خانوادهاش آنجا زندگی میکنند. هر وقت به منزل آنها میروم سه و چهار روز بیشتر نمیمانم، در واقع دوری از مشهد و حرم امام رضا(ع) را تاب نمیآورم و زود برمیگردم.