گفتگو با علی جعفری سردبیر مجله هنر، عکاس و منتقد سینما
کادر هنر از لنز هنرمند
مریم ظریف/سرویس هنر، خبرگزاری رضوی
از مزیتهای عکاسان، نویسندهها، دبیران، طراحان، کارگردانان، داوران جشنوارهها، رسانهایها و همه کسانی که مانند علی جعفری دست اندرکار هنر این مرز و بوم هستند و در این عرصه تلاش میکنند این است که اگر برای گفتگویی هر چند کوتاه درباره یک موضوع هنری با آنها همصحبت شوید، از پرداختن به سایر حوزههای هنری هم بینصیب نمیمانید و ارتباط معنایی بدیهی و آشکاری را بین هنرهای مختلف مییابید. گفتگوی هنری خبرگزاری رضوی با علی جعفری در زمینه عکاس و هنر عکاسی است، اما رشته کلام را مجله «هنر» به دست میگیرد. مجله بینالمللی «هنر» حاصل گوشهای از فعالیتهای هنری اوست که با حمایت اسپانسرهای داخلی در چند دوره متوالی منتشر شد، اما علی جعفری به کسانی که قصد دارند به سمت انتشار نشریهای اینچنینی بروند توصیه نمیکند به آن به عنوان یک شغل دائم و با انتظار کسب درآمد نگاه کنند، مگر اینکه کسی برای عشق و علاقه به سمت این کار برود!
هنری پر زحمت
«عکاسی، مجموعهای از آموختهها و سواد و دانش است و نسبت به سایر هنرها از دشواری و پیچیدگیهای خاصی برخوردار است». تعریف اجمالی آقای جعفری از عکاسی با این مقایسه و شرح ادامه مییابد: «امروزه با وجود گوشیهای تلفن همراهی که امکان ثبت عکس و ویدئو و بارگذاری آن در شبکههای اجتماعی را دارند، عکاسی، برای عموم، امری ساده و دم دستی به نظر میرسد، حال آنکه باید میان "ثبت تصویر" و "هنر عکاسی" تفاوت قائل شد و هر گونه "ثبت تصویر" را، با "عکاسی" اشتباه نگرفت. عکاسی هنری اندیشمندانه است که فرصت و زمان اندکی برای خلق آن وجود دارد. هنر سریعی که در کسری از ثانیه انجام میشود و فرصت چندانی برای رفع اشتباه در آن وجود ندارد. برای خلق شعر، داستان، تابلو نقاشی، مجسمه، یک بنای معماری و بقیه هنرها، هنرمند فرصت زیادی دارد که بارها اثرش را ویرایش کند. حتی داوینچی، رافائل و میکلآنژ هم این فرصت را داشتهاند که اشتباهات آثارشان را برطرف کنند، در حالی که عکاسی چنین هنری نیست. یک هنرمند عکاس باید در کمتر از چند ثانیه بعد دیدن سوژه، به جمعبندی برسد. از دیدن سوژه تا ثبت آن، فاصله زمانی بسیار کمی در اختیار دارد و اگر فرصت از دست برود ممکن است امکان تکرار آن دیگر وجود نداشته باشد. زمان تنظیمات نور و دوربین و قاببندی را هم که در کنار این فاصله زمانی بگذارید، سختی این هنر بیشتر حس میشود. البته فقط در عکاسی از طبیعت بی جان و سوژههای غیر متحرک امکان تصحیح اشتباهات عکاس وجود دارد و در بقیه گونههای عکاسی، "زمان" حرف اول را میزند».
ارزشگذاری
عدم استقبال از نمایشگاههای عکس و میزان اندک آشنایی مردم با این هنر در کشورمان یکی دیگر از مسائل مطرح شده در این گفتگوست. علی جعفری درباره این مسئله میگوید: «هنوز عکاسی به عنوان یک هنر در کشور ما شناخته نشده و بیشتر، ابزار ثبت سلیقه است تا هنر. متأسفانه نوع نگاه به این هنر هم به سلیقه نازل مخاطبین برمیگردد که تحت تأثیر شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام قرار میگیرند. اینکه یک عکس با هر نوع کیفیتی، امکان آپلود شدن در یک شبکه اجتماعی دارد و مخاطبین، بدون هیچ اشرافی به مقولههای هنری و درک دقیق از عکاسی، به آن فقط بر اساس "زشتی" و "زیبایی" رأی و امتیاز میدهند! در این وضعیت، این تصور شکل میگیرد که لابد عکسی که لایک بیشتری دارد، دارای اهمیت بیشتری است و یا ارزش هنری بیشتری دارد، ولی در بسیاری مواقع چنین نیست. البته در فضای مجازی، مخاطبین آگاهی هم وجود دارند که برایشان مهم است چه عکسی را بپسندند و یا فالوورهایشان چه کسانی هستند و یا خود آنها برای دیدن عکسهای چه کسانی وقت بگذارند. ملاک ارزشگذاری این افراد برای عکسها، نه تعداد لایکها و نه تعداد فالوورهای عکاس است. ملاک ارزشگذاری یک عکس برای آنها، یک سری اصول و شاخصها و قواعدی است که در هر هنر وجود دارد.
سیاستگذاری
در ادامه بحث ارزشگذاری آثار هنری و مخصوصاَ عکس، جعفری میگوید: «متاسفانه در کشور ما، عکس مانند سایر آثار هنری، ارزشگذاری نمیشود. به عنوان مثال در کشور ما، خریداران تابلوی نقاشی بیشتر از خریداران عکس هستند و این اتفاق، دلایل بسیاری دارد، از جمله اینکه هنوز شناخت و سلیقه مخاطبین در حوزه عکاسی به سطح قابل قبولی نرسیده و یا اینکه چون سرعت تولید یک عکس بالاست، مخاطبان آن را همپای یک اثر نقاشی که مدت زمان بیشتری صرف تولید آن شده نمیدانند و از همه مهمتر، این اتفاق به سلیقه و حمایت سیاستگذاران فرهنگی بستگی دارد، چون در اکثر نمایشگاهها و جشنوارههای عکس که با رویکرد "موضوعی" و "سفارشی" برگزار میشود، معمولا آثاری به نمایش درمیآید که از نظر هنری بی ارزش است. این دسته از مسئولان که نگاه آنها به مقوله هنر و از جمله عکاسی، یک ابزار تبلیغی صرف است، بدون توجه به سلیقه بصری، هنری و فکری مخاطب و حتی تلاش برای ارتقاء آن، او را در درازمدت به مصرف کنندهای تبدیل کردهاند که نسبت به کیفیت هنری بسیاری از این آثار، بی توجه است». در بین صحبتهای آقای جعفری یادآور میشوم اتفاق ناخوشایندی که در تمام هنرهای این سرزمین در حال وقوع است، عدم توجه به آثار فاخر و شناسنامهدار است که موجب نزول ارزش هنری آثار فعلی شده و خسران غیر قابل جبرانی دارد. این هنرمند که بر هنر هفتم و نقد آن نیز اشراف کاملی دارد، با تأکید بیشتری بر نظر قبلی خود میگوید: «مشکل اساسی در این زمینه، مشکل سیاستگذاری است. سیاستگذاران ما در حوزههای مختلف هنری همیشه سعی کردند سفارشی عمل کنند و هنرمندان را مطابق سلیقه نازل خود جهتدهی کنند. مثلا در دورهای در حوزه سینما، دفترچه سیاستهای سینمایی در اختیار فیلمسازان قرار میگرفت و فیلمسازان با یک دستورالعمل مواجه میشدند که باید طبق آن عمل میکردند! فیلمنامهنویس، کارگردان و بازیگر، هر یک، باید طبق این دستورالعمل کار میکردند و تخطی از دستورات دفترچه، باعث توقیف یا اصلاحات بسیار در فیلم میشد. اینچنین نگاهی به مقوله هنر، طبعا باعث خلق آثاری خنثی، محتاط، سفارشی و بی ارزش از نظر هنری می شد. اتفاقی که اگر چه امروز، کمتر به صورت "دستورالعملی" به چشم میآید، اما تبدیل به حمایتهای مالی از یک عده هنرمند خاص شده که همان دیدگاههای سفارشی را در آثارشان رعایت میکنند و از این طریق، رانتهایی به وجود آمده تا سرمایههایی هنگفت از بیتالمال، در اختیار معدود هنرمندان نورچشمی قرار بگیرد».
دغدغهی عبور
در مقابل علی جعفری که معلم هنر است و حدود 25 سال هم در عرصه مطبوعات به عنوان دبیر سرویس سینمایی روزنامه یا سردبیر مجله فعالیت داشته، زودتر از اینکه چرایی ذهن گزارشگرم مطرح شود پاسخ میگیرم: «وقتی شما به عنوان یک هنرمند، برای نمایش آثار هنری خودتان نظیر نقاشی، عکس، گرافیک، مجسمه و... نیازمند اجاره یک گالری یا فضای نمایشگاهی هستید، قبل از به نمایش گذاشتن آثارتان، حتماَ باید از یک یا چند فیلتر عبور کنید تا بتوانید حداقلی از آثارتان را در معرض دید مخاطب بگذارید. شکل دیگر این مسئله در سینماست. مثلاَ یک فیلمنامهنویس، هنگام نوشتن یک فیلمنامه، باید به همه مسائلی که ممکن است در هنگام تولید فیلم یا پس از آن به وجود بیاید، فکر کند. باید هنگام نوشتن فیلمنامه به این فکر کند آیا کارگردان و تهیهکننده فیلم، میتوانند امکاناتی که او مینویسد را تدارک ببینند، یا نیاز به رانت و پارتی است؟ آیا آنها میتوانند هزینه مثلا تصادف دو خودرو گرانقیمت در فیلمنامه را جور کنند یا او هنگام نوشتن، مجبور است بنا به هزینه تولید، یا این صحنهها را از فیلمنامه حذف یا از دو ماشین ارزانقیمتتر استفاده کند؟ اگر نقصی در حوزههای هنری این سرزمین وجود دارد، باید سراغ کسانی رفت که به خاطر ترس از دست دادن صندلی مدیریتشان، مدام برای هنرمندان جایگاه تعریف کردند و به آنها کار "سفارش" دادند. طبیعتاَ آثار سفارشی، مانند سایر آثار هنری سفارشی ساخته شده در دنیا، بعد از مدتی بی ارزش میشود». جعفری همچنین در بحث به وجود آمدن رانت و استفاده از امکانات ویژه در عرصه هنر و خصوصا هنر عکاسی میگوید: «داشتن رانت در هر هنری، لزوما به معنای تولید آثار ارزشمند نیست و مرور آثاری که بر این اساس تولید شدهاند، نشان میدهد در بسیاری مواقع، سفارشگیرنده، نتوانسته آنچنان که باید، خود را از تفکر سفارشدهنده برهاند و اثر در خور توجهی تولید کند که نمونههای اینگونه آثار در این سالها فراوان است. مثلا یک عکاس، به واسطه رانت یا وضعیت شغلیاش، دسترسی به فضاهایی دارد که حضور دیگر عکاسان در آن فضا، به راحتی امکانپذیر نیست. مثلا سالیان بسیاری است عکاسی در محدوده حرم مطهر حضرت رضا(ع) برای عکاسان حرفهای ممنوع شده و بخش عظیمی از عکاسان حرفهای ایران، از عکاسی و ثبت اثر در این حوزه مهم و مطرح مذهبی دور نگاه داشته شدهاند و یک رانت، تنها برای انگشتشمار عکاسان خاصی به وجود آمده است تا بتوانند در هر موقع و هر جا، عکسهای دلخواه خود را از حرم مطهر بگیرند! نکته جالب ماجرا اینجاست که هر سال، جشنواره بینالمللی امام رضا(علیهالسلام) در کشور برگزار میشود و عکاسی هم، یکی از بخشهای این جشنواره است، اما وقتی درِ حرم (به عنوان یکی از مهمترین لوکیشنهای عکاسی با چنین موضوعی) بر روی تقریبا همه عکاسان بسته است، چگونه میتوان عکسی با این مضمون گرفت و به رونق جشنواره کمک کرد؟ طبعا در اینچنین جشنوارهای، هر سال شاهد جایزه گرفتن تکراری همان عکاسانی خواهیم بود که از رانتهای ویژه خود برای عکاسی در حرم مطهر استفاده کردهاند!
عبور عمر
سخن از هنر در چند سطر خلاصه نمیشود. از آقای جعفری میخواهم از سالهایی که پشت سر گذاشته بگوید. او یکی از شانسهای زندگیاش را بزرگ شدن در خانوادهای میداند که کتاب، بخش اصلی آن بوده است: «دیوار اتاق خانه ما پوشیده از کتاب بود. برادرم عباس و مادرم، بسیار مطالعه میکردند و من نیز ترغیب به مطالعه میشدم. در حالی که در دهه شصت، تهیه کتاب خوب کار سادهای نبود. کوچک بودم اما دوربین عکاسی و پالت رنگ برادرم از ناخنک زدن من در امان نبودند. برادرم تصویر شهدای جنگ را نقاشی میکرد و بعضی از قسمتهای تابلوها را به عهده من میگذاشت تا رنگ کنم. نوجوانی در کلاسهای هنری شرکت میکردم و به دنبال آن در تربیت مدرس هنر مشغول به تحصیل شدم. 28 سال تدریس هنر و بیشتر از 20 سال داوری جشنوارههای فیلم و عکس دانشآموزی، ارتباطم با نسل جدید را روز به روز بیشتر کرد و نسبت به علائق، درگیریهای ذهنی و سلیقههای هنری آنان تجربه بسیاری کسب کردم. تقریبا از سال 1364 دوربین عکاسی داشتم و برای اشراف کامل به این هنر تحصیلات آکادمیک را ادامه دادم. 25 سال است کار اصلی من در کنار آموزش هنر در مقاطع مختلف تحصیلی، نقد سینمایی بوده و اکنون نیز تمرکز هنریام روی عکاسی و سینما است.
درآمدزایی
«هنر، هزینه دارد و عکاسی نیز هنری گرانقیمت است. عکاسی هنری است که باید درآمدزایی آن خرج خودش شود». بحث اقتصاد هنر و درآمدزایی در حوزه عکاسی با اقای جعفری اینگونه ادامه مییابد: «تا زمانی که عکاسی در جامعه به عنوان یک هنر شناسانده نشود و ارزش یک عکس خوب دیده نشود، نمیتوان آن را به مرحله درآمدزایی رساند. هزینههای تهیه مواد و ابزار یک تابلوی نقاشی، خیلی کمتر از تهیه یک ست دوربین است. فروش یک تابلوی نقاشی، تقریبا هزینههای آن را جبران میکند، اما هنوز راه درازی در پیش است که در ایران، یک عکاس بتواند با فروش یک یا چند قطعه عکس از آثارش، هزینههای صرف شده را جبران کند. این نکته را هم در نظر داشته باشید که رسانههای چاپی و دیجیتال هم، به عنوان یکی از مصرفکنندگان عمده آثار عکاسی، معمولا حقالتالیف قابل ارزشی برای عکسهای عکاسان پرداخت نمیکنند و عملا بسیاری از عکاسانی که میتوانند در عرصههای بینالمللی به عنوان چهرههایی شاخص خودنمایی کنند، در این سیستم مریض، یا تبدیل به عکاسان خبری ساده میشوند یا سر از آتلیههای عکاسی عروسی و مجالس در میآورند».
جذب مخاطب
«مخاطب عکس و عکاسی کیست»؟ این سوالی است که یافتن پاسخ برای آن، هم ساده و هم دشوار است. آقای جعفری میگوید: «این سوال را میشود کمی با وسعت دید بیشتری مطرح کرد و پرسید "مخاطب یک اثر هنری کیست" اگر عکس را یک اثر هنری بدانیم، طبعا مخاطب جدی آن میتواند هر کسی باشد که کمی ذوق و سلیقه یا دانش و سواد آن را دارد. حال این مخاطب، چگونه میتواند با اثر ارتباط برقرار کند، آن را بفهمد، دوستش داشته باشد و برای داشتن آن، هزینه کند؟ وقتی این اتفاقات میافتد که ما، مسیر درستی برای آموزش، تمرین، تولید و ارائه اینگونه آثار داشته باشیم و البته، این مسیر را هم با دقت و توجه پشت سر بگذاریم و در هر موقعیت، آن را بر اساس متر و معیارهای دقیق ارزیابی کنیم. اتفاقی که متاسفانه در مسیر جریان عکاسی ما کمتر رخ میدهد و علت بسیاری از مشکلات در حوزه عکاسی ما هم، معطوف به این اشکالات است. یکی از مشکلات پیش روی این هنر که در ابتدا هم به آن اشاره کردم، بحث "سفارشی" بودن آثار است. مثلا مسئول یک نهاد یا ارگان، به خاطر وجهه تبلیغاتی هنر عکاسی، پیشنهاد برگزاری یک جشنواره یا مسابقه عکاسی با یک موضوع دم دستی و ساده را میدهد. وفور دوربینهای دیجیتال هم، این تصور را در عدهای به وجود میآورد که اگر عکسی با سادهترین نوع نگاه از آن موضوع مورد نظر قرار بگیرد، شانس آن را خواهند داشت تا در جشنواره شرکت کند و جایزه بگیرد. انبوه عکسهای تکراری و سادهانگارانه به دفتر جشنواره سفارشی میرسد و بسیاری از آنها، به خاطر کمبود و فقدان عکسهای ارزشمند، پذیرفته شده، قاب شده روی دیوارهای نمایشگاه در معرض دید مردم قرار میگیرند. اگر چه این اتفاق، باعث جلب مشارکت مردم در یک حرکت اجتماعی میشود، اما از سوی دیگر، جایگاه و شأن عکاسی را در نگاه مردم، در حد یک کار روزمره و دمدستی که هر کس قادر به انجام آن است پایین میآورد. حضور در چنین نمایشگاههایی، کافی است تا هر کس را نسبت به مقوله عکس و عکاسی دلزده کند. در نقطه مقابل اما، حضور در نمایشگاه عکسی که نتیجه مرارت و سختی و سفر و تجربه یک یا چند عکاس حرفهای است، میتواند شأن و منزلت عکاسی و قدرت تاثیرگذار آن را به نمایش بگذارد. پس باید بدانیم در حوزه جذب مخاطب، چگونه میتوان با ارائه آثار حرفهای و ارزشمند، تلقی و نگاه عموم مردم نسبت به عکاسی را ارتقا بخشید.
خسران هنری
از آنجا که بیشتر فعالیتهای علی جعفری در زمینه سینما و نقد سینمایی است، در کنار بحث عکاسی، نیم نگاهی هم به حوزه سینما میاندازد. او در ادامه حرفهایش که به نوعی اقتصاد در حوزه عکس را مورد توجه قرار داده بود، درباره حوزه اقتصاد سینما میگوید: «سینما را یک هنر/ صنعت میدانند. یعنی هنری که وجه غالب آن، صنعتی است و وابستگی تام و تمامی به اقتصاد دارد، اما اقتصاد هم در سینمای ما، دچار نوعی اغتشاش و به هم ریختگی و عدم حسابرسی جدی و اساسی است و هیچ نوع برنامهریزی و اطلاعرسانی دقیق و مدونی درباره سرمایههای در گردش سینمای ایران وجود ندارد. یعنی شما نمیتوانید در حوزه سینمای ایران، به یک جدول دقیق و درست از نظر مالی دست پیدا کنید. نمیتوانید بفهمید مثلا هزینه تولید فلان فیلم از کجا آمده، فیلم چقدر فروخته، چند درصد از سهم فروش فیلم و مالیات آن چگونه به سینما برگشته؟ نمیتوانید بفهمید مثلا دفاتر تولید و پخش فیلمهای پرفروش سینمای ایران، این درآمد سرشار را کجا صرف میکنند که تاثیرات آن در سینمای ایران دیده نمیشود؟ سرمایه در گردش فیلمهای سفارشی از کجا میآید و سود و ضرر آن به جیب چه کسانی میرود؟ ما در حوزه اقتصاد سینمای ایران هم، دچار همان رانتها و کانالهای خاصی هستیم که در بحث عکس به آن اشاره شد. مثلا چرا باید فیلمی در سینمای ایران با هزینه 300 میلیارد تومان ساخته شود که فقط 16 میلیارد تومان بفروشد؟ چنین فیلمی باید حداقل 600 میلیارد تومان فروش داشته باشد تا بتواند به سوددهی برسد! کسی که چنین سرمایهای را در سینمای ایران تلف میکند، اصلا اشرافی به مقوله اقتصاد سینما نداشته است، زیرا فقط کافی بوده نگاهی به لیست تعداد سالنهای سینمای ایران داشته باشد تا بداند در ایران حدود 380 سالن سینمای فعال وجود دارد و اگر همه این سالنها را یک سال به طور کامل در اختیار بگیرد و همه این سالنها همه روزه این فیلم را اکران کنند، باز هم نمیتواند این سرمایه را به سینمای ایران برگرداند! ضمن اینکه اینگونه ورود به حوزه تولید فیلم، نشان از آن دارد که سرمایهگذاران چنین فیلمی، مطمئنا دارند از بیتالمال هزینه میکنند که دلشان برای این سرمایه از دست رفته نمیسوزد و نگران پول هدر رفته نیستند! ساخت چنین فیلمهایی، دو زیان در سینما به وجود میآورد: اول، عدم سوددهی در تولید فیلم و هدر دادن سرمایه هنگفتی که میتوانست هزینه تولید چند فیلم خوب دیگر باشد و دوم، زیان وارده بر فیلمهایی که منتظر اکران هستند. از زیان مالی چنین فیلمی که چشمپوشی کنیم و دل به حرکت فرهنگی و تأثیر فرهنگی آن ببندیم، این پرسش پیش میآید که بازدهی فیلمی سه ساعته که یک ساعت از آن، مخاطب در سالن سینما در حال چرت زدن است، چیست؟ فیلمی که حتی در فیلمنامه هم مشکل استناد و تحقیق دارد! بگذریم!
استقلال هنری
در فضای مجازی، فعالیتهای هنری متنوع علی جعفری، تنها قسمتی از آنچه در چنته دارد است. او میگوید: «کانال شخصیام در فضای مجازی مرا راضی نمیکند. در این برهه زمانی، به رسانه و هنرمند مستقل نیاز داریم. هنرمندی مستقل است که بتواند حرفش را بزند و رسانهای مستقل که آن را پخش کند. اگر این اتفاق بیفتد، میشود به آینده هنر امیدی اندک داشت وگرنه، همه ما تبدیل به ابزاری میشویم که با تغییر مسؤولین سفارشدهنده، بلافاصله تمام دیدگاهمان عوض میشود. با این کار، چیزی از هنر نمیماند. کتاب، سینما، نقاشی، تئاتر، عکاسی، موسیقی و... وقتی سفارشی باشد، تأثیرگذار نیست و چیزی که در این میان از بین میرود، وقت، سرمایه و انرژی بدون خروجی موثر است. مردم میخواهند در عرصه هنر، آنچه دغدغه دارند دیده شود، ولی بخش اعظمی از آن اخبار و گزارشها، سانسور و بخشی از تولیدات هنری دیده نمیشود، زیرا با خطوط فکری و سیاسی و نگاههای جانبدارانه مراکز مختلف منافات دارد. اگر زیان مالی عرصه هنر را نادیده بگیریم، این خسارتهای بزرگ فرهنگی/ هنری را چه کسی جبران میکند؟ خسارت معنوی را چه کسی میدهد»؟
از مزیتهای عکاسان، نویسندهها، دبیران، طراحان، کارگردانان، داوران جشنوارهها، رسانهایها و همه کسانی که مانند علی جعفری دست اندرکار هنر این مرز و بوم هستند و در این عرصه تلاش میکنند این است که اگر برای گفتگویی هر چند کوتاه درباره یک موضوع هنری با آنها همصحبت شوید، از پرداختن به سایر حوزههای هنری هم بینصیب نمیمانید و ارتباط معنایی بدیهی و آشکاری را بین هنرهای مختلف مییابید. گفتگوی هنری خبرگزاری رضوی با علی جعفری در زمینه عکاس و هنر عکاسی است، اما رشته کلام را مجله «هنر» به دست میگیرد. مجله بینالمللی «هنر» حاصل گوشهای از فعالیتهای هنری اوست که با حمایت اسپانسرهای داخلی در چند دوره متوالی منتشر شد، اما علی جعفری به کسانی که قصد دارند به سمت انتشار نشریهای اینچنینی بروند توصیه نمیکند به آن به عنوان یک شغل دائم و با انتظار کسب درآمد نگاه کنند، مگر اینکه کسی برای عشق و علاقه به سمت این کار برود!
هنری پر زحمت
«عکاسی، مجموعهای از آموختهها و سواد و دانش است و نسبت به سایر هنرها از دشواری و پیچیدگیهای خاصی برخوردار است». تعریف اجمالی آقای جعفری از عکاسی با این مقایسه و شرح ادامه مییابد: «امروزه با وجود گوشیهای تلفن همراهی که امکان ثبت عکس و ویدئو و بارگذاری آن در شبکههای اجتماعی را دارند، عکاسی، برای عموم، امری ساده و دم دستی به نظر میرسد، حال آنکه باید میان "ثبت تصویر" و "هنر عکاسی" تفاوت قائل شد و هر گونه "ثبت تصویر" را، با "عکاسی" اشتباه نگرفت. عکاسی هنری اندیشمندانه است که فرصت و زمان اندکی برای خلق آن وجود دارد. هنر سریعی که در کسری از ثانیه انجام میشود و فرصت چندانی برای رفع اشتباه در آن وجود ندارد. برای خلق شعر، داستان، تابلو نقاشی، مجسمه، یک بنای معماری و بقیه هنرها، هنرمند فرصت زیادی دارد که بارها اثرش را ویرایش کند. حتی داوینچی، رافائل و میکلآنژ هم این فرصت را داشتهاند که اشتباهات آثارشان را برطرف کنند، در حالی که عکاسی چنین هنری نیست. یک هنرمند عکاس باید در کمتر از چند ثانیه بعد دیدن سوژه، به جمعبندی برسد. از دیدن سوژه تا ثبت آن، فاصله زمانی بسیار کمی در اختیار دارد و اگر فرصت از دست برود ممکن است امکان تکرار آن دیگر وجود نداشته باشد. زمان تنظیمات نور و دوربین و قاببندی را هم که در کنار این فاصله زمانی بگذارید، سختی این هنر بیشتر حس میشود. البته فقط در عکاسی از طبیعت بی جان و سوژههای غیر متحرک امکان تصحیح اشتباهات عکاس وجود دارد و در بقیه گونههای عکاسی، "زمان" حرف اول را میزند».
ارزشگذاری
عدم استقبال از نمایشگاههای عکس و میزان اندک آشنایی مردم با این هنر در کشورمان یکی دیگر از مسائل مطرح شده در این گفتگوست. علی جعفری درباره این مسئله میگوید: «هنوز عکاسی به عنوان یک هنر در کشور ما شناخته نشده و بیشتر، ابزار ثبت سلیقه است تا هنر. متأسفانه نوع نگاه به این هنر هم به سلیقه نازل مخاطبین برمیگردد که تحت تأثیر
سیاستگذاری
در ادامه بحث ارزشگذاری آثار هنری و مخصوصاَ عکس، جعفری میگوید: «متاسفانه در کشور ما، عکس مانند سایر آثار هنری، ارزشگذاری نمیشود. به عنوان مثال در کشور ما، خریداران تابلوی نقاشی بیشتر از خریداران عکس هستند و این اتفاق، دلایل بسیاری دارد، از جمله اینکه هنوز شناخت و سلیقه مخاطبین در حوزه عکاسی به سطح قابل قبولی نرسیده و یا اینکه چون سرعت تولید یک عکس بالاست، مخاطبان آن را همپای یک اثر نقاشی که مدت زمان بیشتری صرف تولید آن شده نمیدانند و از همه مهمتر، این اتفاق به سلیقه و حمایت سیاستگذاران فرهنگی بستگی دارد، چون در اکثر نمایشگاهها و جشنوارههای عکس که با رویکرد "موضوعی" و "سفارشی" برگزار میشود، معمولا آثاری به نمایش درمیآید که از نظر هنری بی ارزش است. این دسته از مسئولان که نگاه آنها به مقوله هنر و از جمله عکاسی، یک ابزار تبلیغی صرف است، بدون توجه به سلیقه بصری، هنری و فکری مخاطب و حتی تلاش برای ارتقاء آن، او را در درازمدت به مصرف کنندهای تبدیل کردهاند که نسبت به کیفیت هنری بسیاری از این آثار، بی توجه است». در بین صحبتهای آقای جعفری یادآور میشوم اتفاق ناخوشایندی که در تمام هنرهای این سرزمین در حال وقوع است، عدم توجه به آثار فاخر و شناسنامهدار است که موجب نزول ارزش هنری آثار فعلی شده و خسران غیر قابل جبرانی دارد. این هنرمند که بر هنر هفتم و نقد آن نیز اشراف کاملی دارد، با تأکید بیشتری بر نظر قبلی خود میگوید: «مشکل اساسی در این زمینه، مشکل سیاستگذاری است. سیاستگذاران ما در حوزههای مختلف هنری همیشه سعی کردند سفارشی عمل کنند و هنرمندان را مطابق سلیقه نازل خود جهتدهی کنند. مثلا در دورهای در حوزه سینما، دفترچه سیاستهای سینمایی در اختیار فیلمسازان قرار میگرفت و فیلمسازان با یک دستورالعمل مواجه میشدند که باید طبق آن عمل میکردند! فیلمنامهنویس، کارگردان و بازیگر، هر یک، باید طبق این دستورالعمل کار میکردند و تخطی از دستورات دفترچه، باعث توقیف یا اصلاحات بسیار در فیلم میشد. اینچنین نگاهی به مقوله هنر، طبعا باعث خلق آثاری خنثی، محتاط،
دغدغهی عبور
در مقابل علی جعفری که معلم هنر است و حدود 25 سال هم در عرصه مطبوعات به عنوان دبیر سرویس سینمایی روزنامه یا سردبیر مجله فعالیت داشته، زودتر از اینکه چرایی ذهن گزارشگرم مطرح شود پاسخ میگیرم: «وقتی شما به عنوان یک هنرمند، برای نمایش آثار هنری خودتان نظیر نقاشی، عکس، گرافیک، مجسمه و... نیازمند اجاره یک گالری یا فضای نمایشگاهی هستید، قبل از به نمایش گذاشتن آثارتان، حتماَ باید از یک یا چند فیلتر عبور کنید تا بتوانید حداقلی از آثارتان را در معرض دید مخاطب بگذارید. شکل دیگر این مسئله در سینماست. مثلاَ یک فیلمنامهنویس، هنگام نوشتن یک فیلمنامه، باید به همه مسائلی که ممکن است در هنگام تولید فیلم یا پس از آن به وجود بیاید، فکر کند. باید هنگام نوشتن فیلمنامه به این فکر کند آیا کارگردان و تهیهکننده فیلم، میتوانند امکاناتی که او مینویسد را تدارک ببینند، یا نیاز به رانت و پارتی است؟ آیا آنها میتوانند هزینه مثلا تصادف دو خودرو گرانقیمت در فیلمنامه را جور کنند یا او هنگام نوشتن، مجبور است بنا به هزینه تولید، یا این صحنهها را از فیلمنامه حذف یا از دو ماشین ارزانقیمتتر استفاده کند؟ اگر نقصی در حوزههای هنری این سرزمین وجود دارد، باید سراغ کسانی رفت که به خاطر ترس از دست دادن صندلی مدیریتشان، مدام برای هنرمندان جایگاه تعریف کردند و به آنها کار "سفارش" دادند. طبیعتاَ آثار سفارشی، مانند سایر آثار هنری سفارشی ساخته شده در دنیا، بعد از مدتی بی ارزش میشود». جعفری همچنین در بحث به وجود آمدن رانت و استفاده از امکانات ویژه در عرصه هنر و خصوصا هنر عکاسی میگوید: «داشتن رانت در هر هنری، لزوما به معنای تولید آثار ارزشمند نیست و مرور آثاری که بر این اساس تولید شدهاند، نشان میدهد در بسیاری مواقع، سفارشگیرنده، نتوانسته آنچنان که باید، خود را از تفکر سفارشدهنده برهاند و اثر در خور توجهی تولید کند که نمونههای اینگونه آثار در این سالها فراوان است. مثلا یک عکاس، به واسطه رانت یا وضعیت شغلیاش، دسترسی به فضاهایی دارد که حضور دیگر عکاسان در آن فضا، به راحتی امکانپذیر نیست. مثلا سالیان بسیاری است عکاسی در محدوده حرم مطهر حضرت رضا(ع) برای عکاسان حرفهای ممنوع شده و بخش عظیمی از عکاسان حرفهای ایران، از عکاسی و ثبت اثر در این حوزه مهم و مطرح مذهبی دور نگاه داشته شدهاند و یک رانت، تنها برای انگشتشمار عکاسان خاصی به وجود آمده است تا بتوانند در هر موقع و هر جا، عکسهای دلخواه خود را از حرم مطهر بگیرند! نکته جالب ماجرا اینجاست که هر سال، جشنواره بینالمللی امام رضا(علیهالسلام) در کشور برگزار میشود و عکاسی هم، یکی
عبور عمر
سخن از هنر در چند سطر خلاصه نمیشود. از آقای جعفری میخواهم از سالهایی که پشت سر گذاشته بگوید. او یکی از شانسهای زندگیاش را بزرگ شدن در خانوادهای میداند که کتاب، بخش اصلی آن بوده است: «دیوار اتاق خانه ما پوشیده از کتاب بود. برادرم عباس و مادرم، بسیار مطالعه میکردند و من نیز ترغیب به مطالعه میشدم. در حالی که در دهه شصت، تهیه کتاب خوب کار سادهای نبود. کوچک بودم اما دوربین عکاسی و پالت رنگ برادرم از ناخنک زدن من در امان نبودند. برادرم تصویر شهدای جنگ را نقاشی میکرد و بعضی از قسمتهای تابلوها را به عهده من میگذاشت تا رنگ کنم. نوجوانی در کلاسهای هنری شرکت میکردم و به دنبال آن در تربیت مدرس هنر مشغول به تحصیل شدم. 28 سال تدریس هنر و بیشتر از 20 سال داوری جشنوارههای فیلم و عکس دانشآموزی، ارتباطم با نسل جدید را روز به روز بیشتر کرد و نسبت به علائق، درگیریهای ذهنی و سلیقههای هنری آنان تجربه بسیاری کسب کردم. تقریبا از سال 1364 دوربین عکاسی داشتم و برای اشراف کامل به این هنر تحصیلات آکادمیک را ادامه دادم. 25 سال است کار اصلی من در کنار آموزش هنر در مقاطع مختلف تحصیلی، نقد سینمایی بوده و اکنون نیز تمرکز هنریام روی عکاسی و سینما است.
درآمدزایی
«هنر، هزینه دارد و عکاسی نیز هنری گرانقیمت است. عکاسی هنری است که باید درآمدزایی آن خرج خودش شود». بحث اقتصاد هنر و درآمدزایی در حوزه عکاسی با اقای جعفری اینگونه ادامه مییابد: «تا زمانی که عکاسی در جامعه به عنوان یک هنر شناسانده نشود و ارزش یک عکس خوب دیده نشود، نمیتوان آن را به مرحله درآمدزایی رساند. هزینههای تهیه مواد و ابزار یک تابلوی نقاشی، خیلی کمتر از تهیه یک ست دوربین است. فروش یک تابلوی نقاشی، تقریبا هزینههای آن را جبران میکند، اما هنوز راه درازی در پیش است که در ایران، یک عکاس بتواند با فروش یک یا چند قطعه عکس از آثارش، هزینههای صرف شده را جبران کند. این نکته را هم در نظر داشته باشید که رسانههای چاپی و دیجیتال هم، به عنوان یکی از مصرفکنندگان عمده آثار عکاسی، معمولا حقالتالیف قابل ارزشی برای عکسهای عکاسان پرداخت نمیکنند و عملا بسیاری از عکاسانی که میتوانند در عرصههای بینالمللی به عنوان چهرههایی شاخص خودنمایی کنند، در این سیستم مریض، یا تبدیل به عکاسان خبری ساده میشوند یا سر از آتلیههای عکاسی عروسی و مجالس در میآورند».
جذب مخاطب
«مخاطب عکس و عکاسی کیست»؟ این سوالی است که یافتن پاسخ برای آن، هم ساده و هم دشوار است. آقای جعفری میگوید: «این سوال را میشود کمی با وسعت دید بیشتری مطرح کرد و پرسید
خسران هنری
از آنجا که بیشتر فعالیتهای علی جعفری در زمینه سینما و نقد سینمایی است، در کنار بحث عکاسی، نیم نگاهی هم به حوزه سینما میاندازد. او در ادامه حرفهایش که به نوعی اقتصاد در حوزه عکس را مورد توجه قرار داده بود، درباره حوزه اقتصاد سینما میگوید: «سینما را یک هنر/ صنعت میدانند. یعنی هنری که وجه غالب آن، صنعتی است و وابستگی تام و تمامی به اقتصاد دارد، اما اقتصاد هم در سینمای ما، دچار نوعی اغتشاش و به هم ریختگی و عدم حسابرسی جدی و اساسی است و هیچ نوع برنامهریزی و اطلاعرسانی دقیق و مدونی درباره سرمایههای در گردش سینمای ایران وجود ندارد. یعنی شما نمیتوانید در حوزه سینمای ایران، به یک جدول دقیق و درست از نظر مالی دست پیدا کنید. نمیتوانید بفهمید مثلا هزینه تولید فلان فیلم از کجا آمده، فیلم چقدر فروخته، چند درصد از سهم فروش فیلم و مالیات آن چگونه به سینما برگشته؟ نمیتوانید بفهمید
استقلال هنری
در فضای مجازی، فعالیتهای هنری متنوع علی جعفری، تنها قسمتی از آنچه در چنته دارد است. او میگوید: «کانال شخصیام در فضای مجازی مرا راضی نمیکند. در این برهه زمانی، به رسانه و هنرمند مستقل نیاز داریم. هنرمندی مستقل است که بتواند حرفش را بزند و رسانهای مستقل که آن را پخش کند. اگر این اتفاق بیفتد، میشود به آینده هنر امیدی اندک داشت وگرنه، همه ما تبدیل به ابزاری میشویم که با تغییر مسؤولین سفارشدهنده، بلافاصله تمام دیدگاهمان عوض میشود. با این کار، چیزی از هنر نمیماند. کتاب، سینما، نقاشی، تئاتر، عکاسی، موسیقی و... وقتی سفارشی باشد، تأثیرگذار نیست و چیزی که در این میان از بین میرود، وقت، سرمایه و انرژی بدون خروجی موثر است. مردم میخواهند در عرصه هنر، آنچه دغدغه دارند دیده شود، ولی بخش اعظمی از آن اخبار و گزارشها، سانسور و بخشی از تولیدات هنری دیده نمیشود، زیرا با خطوط فکری و سیاسی و نگاههای جانبدارانه مراکز مختلف منافات دارد. اگر زیان مالی عرصه هنر را نادیده بگیریم، این خسارتهای بزرگ فرهنگی/ هنری را چه کسی جبران میکند؟ خسارت معنوی را چه کسی میدهد»؟