در گفتگو با آیت الله دکتر عبدخدایی مطرح شد؛
عالم روشن بین مشهد و مبارزه با کالای خارجی
تهیه وتنظیم: مهدی معصومی
مرحوم آیتالله تبریزی(ره) پس از تحصیل درنجف اشرف و استفاده از محضر علما و مراجع برجستهای چون آیات عظام: سیدمحمدکاظم یزدی، شریعت اصفهانی، آخوند خراسانی، به تبریز بازگشت و مواجه با نقشهها و تهاجمات گوناگون استعمار غرب علیه اسلام و کشورهای اسلامی شد. در آن سالها پس از تاختوتازهای فرهنگی فرانسه و سیاسی انگلیس - آن استعمارگر فرتوت قدیمی- ، تازه آمریکاییها با چهرهای نو به میدان آمده بودند؛ و در رأس همه آنها گروههای تبلیغی و تبشیری مسیحی که راه را برای استعمار صاف و هموار میکردند. روی همین اصل عدهای غربزده، بلکه شیفته غرب شده بودند؛ تا آنجا که سردمداران آنها میگفتند: ما اگر خواسته باشیم به تمدن و توسعه واقعی برسیم باید سرتاقدم فرنگی بشویم.
در چنین شرایطی مرحوم آیتالله تبریزی (ره) با ایجاد مجمعی بهعنوان «دیانت اسلامی» و تشکیل جلسهای در عصرهای جمعه، محوری برای افرادی فرهیخته گردید و سپس نشریهای به نام «تذکرات دیانتی» منتشر نمود که شعاع آن تعدادی از شهرهای ایران مانند: تبریز، تهران، همدان و حتی مشهد را فراگرفت و نمایندگیهایی در مراکز مختلف ایجاد نمود و در خارج از کشور از سویی تا نجف و از سوی دیگر تا بمبئی رفت و مورد تأیید و تقریظ علمای برجستهای چون آیتالله بلاغی و کاشفالغطاء و حتی مراجع بزرگواری چون آیتاللهالعظمی اصفهانی و حائری یزدی (رحمهم الله) قرار گرفت.
این نشریه که تقریباً 90 سال پیشازاین منتشر میشد، از نادر نشریات اسلامی بود که در جهان اسلام به بیدارگری پرداخته بود، چه در مقابل شبهات و مطالب الحادی و چه در رزم و مقابله با استعمار و غربزدگی. ازجمله نظر خوانندگان محترم را به «مقاله چهلوپنجم وچهلوششم» که در سال دوم تذکرات دیانتی منتشر شده است، جلب میکنم.
مقدمتاً بیان میشود که آن روزها مبل و صندلی از خارج میآوردند و این وسیله بهتدریج رواج مییافت و افراد ثروتمند وتجدّدمآب از آن استفاده میکردند. مرحوم آیتالله تبریزی (ره) خاطرهای از خود و عملکرد خویش بیان میکند که در شماره 45 و 46 «تذکرات دیانتی» درج منتشر فرموده است و ذیلاً بیان میگردد.
«صحبت بازدید: در ایام نوروز بهرسم بازدید وارد منزل یکی از اعیان شده، دیدم تمامی همگنان آن بزم، درروی صندلیهای مصنوعه اجانب قرار گرفته، گرماگرم صحبت (گویا راجع به وطنخواهی) میباشند. بهمجرد ورودِ کمترین، وضع مجلس تغییر نمود و بناءًعلیالرسم درروی فرشِ بافتهٔ وطن نشسته، حاضران خواهینخواهی تبعیت نمودند. به جهت مختصر احساس تألم در آن جمع، خواستم که از نیّت بیآلایشم مستحضر شوند، گفتم: البته صندل (صندلی) نشینی شرعاً ممنوع و منافی با عدل و اسلامیت نیست، ولی این صندلهای خارجه، ابداً محبوب طبعم نبوده و ترویج آنها را منافی همه شئونات محترمه میدانم، فلذا شرعاً هم روا نمیپندارم»
سپس برای اثبات مطلب خود به بیان چند مقدمه میپردازد. در مقدمه اول بیان میفرماید: «وطنخواهی چیست و حفظ وطن با چه حاصل میشود؟» در این مقدمه اظهار میدارد که «حفظ وطن با حفظ ثروت، سد ابواب فقر، وفاقه اهالی و رفع احتیاج از اجانب صورت میپذیرد و آنهم با ترویج امتعه و ضایع، وجودِ خارجی پیدا میکند.»
سپس بیان میفرماید: «شخص وطنخواه و مملکتدوست بهقدر امکان از استعمال و اسباب خارجه تجنّب ورزیده و در ترویج ضایع وطنی بکوشد، نهاینکه بهواسطه مصارف غیرمهمه خویش چشمههای طلا را هر آن و دقیقه، به ممالک اجانب ریزان نموده و مملکت را به فلاکت و رذالت دچار و اسم بلامسمای وطنخواهی را به خود بندد و طوق اجنبیپرستی را فعلاً به گردن خود بیندازد.»
در مقدمه دوم: بهصورت سؤال مطرح میکند که «چرا ایران وطن عزیز ماست؟» و در پاسخ به آن میفرماید: «برای آنکه دیانت رسمی ایران، اسلام است و مذهب رسمی آن جعفری (ع) میباشد» و به اهداف اعتقادی و آرمانی تأکید مینماید.
در مقدمه سوم: هم بیان میدارد که مخالف صندل (صندلی) نشینی نیست بلکه انتقاد او نسبت به استفاده از صندلهای خارجی است و ازاینرو نقادانه میگوید: «بااینکه در مملکت ایران، صندلهای مصنوعه اهالی این مملکت موجود و فراوان است، صندلهای خارجه را به قیمت گزاف خریده و در مقابل چوبهای ممالک اجانب، مبالغ خطیر صرف نموده و ملت خویش را به فلاکت و رذالت دچار نموده، بدین قبیل افعال زشت اجانب را تقویت کرده، ثروت اسلامیان را بهواسطه مخارج بَرجی به باد فنا داده و موجب ضعف و زوال همه گونه عناوین محترمه و مقدّسه میباشند.»
«شخص وطنخواه و مملکتدوست بهقدر امکان از استعمال و اسباب خارجه تجنّب ورزیده و در ترویج ضایع وطنی بکوشد، نهاینکه بهواسطه مصارف غیرمهمه خویش چشمههای طلا را هر آن و دقیقه، به ممالک اجانب ریزان نموده و مملکت را به فلاکت و رذالت دچار و اسم بلامسمای وطنخواهی را به خود بندد و طوق اجنبیپرستی را فعلاً به گردن خود بیندازد.»
در چنین شرایطی مرحوم آیتالله تبریزی (ره) با ایجاد مجمعی بهعنوان «دیانت اسلامی» و تشکیل جلسهای در عصرهای جمعه، محوری برای افرادی فرهیخته گردید و سپس نشریهای به نام «تذکرات دیانتی» منتشر نمود که شعاع آن تعدادی از شهرهای ایران مانند: تبریز، تهران، همدان و حتی مشهد را فراگرفت و نمایندگیهایی در مراکز مختلف ایجاد نمود و در خارج از کشور از سویی تا نجف و از سوی دیگر تا بمبئی رفت و مورد تأیید و تقریظ علمای برجستهای چون آیتالله بلاغی و کاشفالغطاء و حتی مراجع بزرگواری چون آیتاللهالعظمی اصفهانی و حائری یزدی (رحمهم الله) قرار گرفت.
این نشریه که تقریباً 90 سال پیشازاین منتشر میشد، از نادر نشریات اسلامی بود که در جهان اسلام به بیدارگری پرداخته بود، چه در مقابل شبهات و مطالب الحادی و چه در رزم و مقابله با استعمار و غربزدگی. ازجمله نظر خوانندگان محترم را به «مقاله چهلوپنجم وچهلوششم» که در سال دوم تذکرات دیانتی منتشر شده است، جلب میکنم.
مقدمتاً بیان میشود که آن روزها مبل و صندلی از خارج میآوردند و این وسیله بهتدریج رواج مییافت و افراد ثروتمند وتجدّدمآب از آن استفاده میکردند. مرحوم آیتالله تبریزی (ره) خاطرهای از خود و عملکرد خویش بیان میکند که در شماره 45 و 46 «تذکرات دیانتی» درج منتشر فرموده است و ذیلاً بیان میگردد.
«صحبت بازدید: در ایام نوروز بهرسم بازدید وارد منزل یکی از اعیان شده، دیدم تمامی همگنان آن بزم، درروی صندلیهای مصنوعه اجانب قرار گرفته، گرماگرم صحبت (گویا راجع به وطنخواهی) میباشند. بهمجرد ورودِ کمترین، وضع مجلس تغییر نمود و بناءًعلیالرسم درروی فرشِ بافتهٔ وطن نشسته، حاضران خواهینخواهی تبعیت نمودند. به جهت مختصر احساس تألم در آن جمع، خواستم که از نیّت بیآلایشم مستحضر شوند، گفتم: البته صندل (صندلی) نشینی شرعاً ممنوع و منافی با عدل و اسلامیت نیست، ولی این صندلهای خارجه، ابداً محبوب طبعم نبوده و ترویج آنها را منافی همه شئونات محترمه میدانم، فلذا شرعاً هم روا نمیپندارم»
سپس برای اثبات مطلب خود به بیان چند مقدمه میپردازد. در مقدمه اول بیان میفرماید: «وطنخواهی چیست و حفظ وطن با چه حاصل میشود؟» در این مقدمه اظهار میدارد که «حفظ وطن با حفظ ثروت، سد ابواب فقر، وفاقه اهالی و رفع احتیاج از اجانب صورت میپذیرد و آنهم با ترویج امتعه و ضایع، وجودِ خارجی پیدا میکند.»
سپس بیان میفرماید: «شخص وطنخواه و مملکتدوست بهقدر امکان از استعمال و اسباب خارجه تجنّب ورزیده و در ترویج ضایع وطنی بکوشد، نهاینکه بهواسطه مصارف غیرمهمه خویش چشمههای طلا را هر آن و دقیقه، به ممالک اجانب ریزان نموده و مملکت را به فلاکت و رذالت دچار و اسم بلامسمای وطنخواهی را به خود بندد و طوق اجنبیپرستی را فعلاً به گردن خود بیندازد.»
در مقدمه دوم: بهصورت سؤال مطرح میکند که «چرا ایران وطن عزیز ماست؟» و در پاسخ به آن میفرماید: «برای آنکه دیانت رسمی ایران، اسلام است و مذهب رسمی آن جعفری (ع) میباشد» و به اهداف اعتقادی و آرمانی تأکید مینماید.
در مقدمه سوم: هم بیان میدارد که مخالف صندل (صندلی) نشینی نیست بلکه انتقاد او نسبت به استفاده از صندلهای
«شخص وطنخواه و مملکتدوست بهقدر امکان از استعمال و اسباب خارجه تجنّب ورزیده و در ترویج ضایع وطنی بکوشد، نهاینکه بهواسطه مصارف غیرمهمه خویش چشمههای طلا را هر آن و دقیقه، به ممالک اجانب ریزان نموده و مملکت را به فلاکت و رذالت دچار و اسم بلامسمای وطنخواهی را به خود بندد و طوق اجنبیپرستی را فعلاً به گردن خود بیندازد.»
مرحوم آیتالله تبریزی (ره) مطلب را در مقاله چهلوششم هم ادامه داد، و با بیانی تندتر، و محتوایی تحلیلگرانه میفرماید: «آقایان هیچ میدانید که در مقابل این صندلها و چوبهای خارجه چه متاع نفیس وطنی، عوض میدهید؟ و فیالحقیقه شرافت و ملیت را مبادله با اجنبیپرستی مینمایید، اطفال اسلامی هزارهزار اِلمَک فرشی (گرههای فرش) در مقابل اجرت جزئی، با هزاران سوز دل و ناله و آه میزنند و به فلج و امراض مزمن مبتلا، و به ناملایمات فوقالعاده گرفتار و رنگهاشان زرد و بدنهاشان لاغر میشود تا یک فرشی میبافند بعد از مبادله، این صندلهای حصیری زیر شما قرار میگیرد، یا لعبه اطفالتان میآید، یا آرایش زنانه برای مردان و نامردان صورت میپذیرد. آخر یک خورده به خود بیایید و اینقدر حقوق خود و شرف خویش را به معرض زوال نیاورید.
البسه وطنی که مناسب و موافق اقتصاد و معیشت همه رعایا باشد بهقدر مکفی نداریم، اقلاً بهواسطه بَرج و مخارج غیر لازمه مثل فُکُل و عصا و صندلهایی که از اجانب حمل میشود و همچنین بهواسطه پارهٔ تبرجات زنانهٔ هرآنی، چشمههای طلا را به ممالک خارجه، ریزان ننماییم و به رذالت و اسارت اسلامیان به این اندازه، خوشدل نشویم. بفهمی تا کی؟ اجنبیپرستی تا کی؟ غفلت تا کی؟ کو مؤسسات خیریه شما؟ و کو مریضخانههای مرتب شما؟ و کو فقرا نوازی شما؟ و کو نشریات حَقّه شما؟ و کو مبلغین باشهامت شما؟ اغنیاء شما حالشان معلوم؛ فقرا برای چند پاره فلوس، حاضرِ مجالس وعظ اجنبیان؛ نورسانِ، وطنفروش؛ جوانان، مستِ عشقِ طنّازان و صورتسازان!
گر مسلمانی همین است که ماها داریم، وای اگر از پس امروز بود فردایی
آقایان، درصورتیکه مخارج یک خانه زیاده از دخل آن باشد، بالاخره آن خانه ویران میشود و شرافت آن خانه معدوم میگردد. وطن اسلامی، خانه عزت و بیت شرف همه ماهاست. ملاحظه نمایید در عوض مخارج این سرزمینِ سعادت و محوّطه شرافت، چه دخل دارید. به دست خودتان این خانهٔ عزّت و سربلندی را ویران نکنید؛ یک ذره تأمل نمایید؛ وطنفروشی را وطنخواهی مپندارید و موهومپرستی را حقیقتطلبی، و حقیقتپرستی را موهومات و خرافات معرفی ننمایید.»
اطفال اسلامی هزارهزار اِلمَک فرشی (گرههای فرش) در مقابل اجرت جزئی، با هزاران سوز دل و ناله و آه میزنند و به فلج و امراض مزمن مبتلا، و به ناملایمات فوقالعاده گرفتار و رنگهاشان زرد و بدنهاشان لاغر میشود تا یک فرشی میبافند بعد از مبادله، این صندلهای حصیری زیر شما قرار میگیرد، یا لعبه اطفالتان میآید، یا آرایش زنانه برای مردان و نامردان صورت میپذیرد. آخر یک خورده به خود بیایید و اینقدر حقوق خود و شرف خویش را به معرض زوال نیاورید.
این بود فریاد یک عالم فرهیخته که در هشتادوهشت سال پیشازاین، در مبارزه با غربزدگی و مصرف کالاهای خارجی بلند میشود. گرچه ادبیات آن مربوط به همان دوران است ولی همراه با دلسوزی است و از جذابیت خاصی برخوردار است و مهمتر از همه محتوای ارزنده و روشنگری آموزنده آن میباشد.