گفت و گوي خبرگزاري فرهنگ رضوي با پیشکسوت داوری فوتبال؛
محسن قهرمانی: سند سفر کربلایم را آقا علیابنموسیالرضا(ع) برایم امضا کرد
یکی از شانسهای ما مشهدیها حضورمان در جوار پر برکت آقا است و هربار گرفتاری یا مشکلی برایما پیش میآید به زیارت ایشان میرویم و از ایشان کمک میگیریم و آقا به قدری رئوف و مهربان هستند که دست رد به سینه هیچ زائری نمیزنند و به فراخور حاجت هرکسی او را دستخالی باز نمیگردانند. ما هم خانوادگی از قدیم حداقل دو سه هفته یکبار به زیارت آقا میرفتیم من در کودکی بیشتر همراه مادر خدابیامرزم این توفیق نصیبم میشد.
زیارتهای دوران کودکی را به خاطر میآورید؟
بله. آن زمان همه چیز فرق میکرد و صحن و سرای حرم آقا هم به شکل امروزی نبود. به مرور زمان و به فراخور حال برای اینکه حرم گنجایش پذیرایی از زائران و توریستهای بیشتری داشته باشد معماری این محل به کل تغییر کرده است ولی بافت قدیمی حرم آقا دقیقا در ذهن من هست و باید بگویم آن شکل و شمایل قدیمی را بیشتر دوست داشتم.
خاطرهای از زیارتهای دوران کودکیتان دارید؟
من خاطرم هست که در ایام محرم مخصوصاً ایام عاشورا به همراه پدرم از میدان توحید کنونی و دروازه قوچان سابق که مسیر قوچان به مشهد بود در صفوف دستههای عزاداری به همراه پدرم به سمت حرم آقا حرکت میکردیم. من در آن زمان سن کمی داشتم و برکت زیارت آقا را درک نمیکردم برای همین پدرم به شیوه جالبی من را تشویق میکرد که همراهش بروم. ایشان هر بار 100 گرم پسته برایم میخرید و هر 3-4 متر مسیری که میرفتیم یک عدد پسته به من میداد تا با آن مشغول شوم و برای گرفتن پسته بعدی همراهش بروم. طعم آن خوراکیها و پستهها در خاطرم مانده است. البته وقتی بزرگتر شدم و فلسفه زیات آقا را درک کردم خوشحال شدم که پدرم مرا به هر شکل همراه خود به زیارت میبرد.
از زیارتهای دوران بزرگسالی چطور؟
فکر میکنم در سال 2006 یا 2007 بود که من در کمتر از 3 ماه موفق شدم نزدیک به 50 کیلو وزن کم کنم. آن زمان من اضافه وزن داشتم و خیلی دوست داشتم وزنم را به شرایط مناسب برسانم. این موضوع مربوط به زمانی بود که من افتخار خادمی سالمندان را در حرم آقا داشتم و ولیچرهایشان را حرکت میدادم. در همان دوران بود که به طور اتفاقی آقای دکتر عمادالدین علوی را دیدم که از من پرسید چرا وزن کم نمیکنی و من پرسیدم چطور این کار را انجام دهم و همین مقدمهای شد برای اینکه در مدتی کم بتوانم وزن زیادی کم کنم و این مطمئنم در شرایط عادی امکان پذیر نبود و بدون شک لطف آقا بود که کمک من شد و این توانایی را به من داد. این موضوع هیچ وقت از ذهن من پاک نمیشود.
حاجتیهم گرفتهاید که در ذهنتان مانده باشد؟
من سفری که توفیق داشتم به کربلا رفتم تا به پابوس آقا امام حسین (ع) بروم امضای آقا امام رضا (ع) پای آن بود و ایشان من را به آرزویم رساند. در آن زمان یادم است که بین بچههای خادم قرعهکشی میشد که 2 نفر از میان ما به سفر کربلا برود و نفر اول قرعهکشی شد و نفر دوم ماند برای بعد. من از آنجا خارج شدم و به کمک یک خانم مسن رفتم تا ایشان را برای زیارت کمک کنم. از ایشان خواستم که من را دعا کند تا حاجتم را بگیرم و در طول مسیر میدیدم ایشان فقط من را دعا کرد. وقتی ایشان را رساندم و پیش خادمین برگشتم قرعهکشی نفر دوم انجام شد و نام من از آن قرعهکشی بیرون آمد. هر بار یاد این خاطره میافتم متاثر میشوم و این تاثر برایم خوب است. آن سفر کربلا تا آخر عمر در خاطر من خواهد ماند.
خاطرهای هم که مربوط به فوتبال باشد از زیارت آقا دارید؟
من همیشه از ایشان کمک میگرفتم و کمک ایشان را هم در قضاوتهایم میدیدم و به طور کامل حس میکردم. همیشه هنگام شروع بازی و در طول بازی نام آقا امام رضا (ع) و ائمه روی لبم بود و در صحنههایی که نمیتوانستم در شرایط عادی به درستی تشخیص بدهم ایشان من را کمک میکردند. بارها پیش آمده در صحنهای دید مناسب نداشتم ولی توانستم تصمیم درست را بگیرم. بعد از بازی وقتی فیلم آن صحنه را میدیدم به خودم میگفتم چطور این صحنه را توانستی درست تشخیص دهی. بدون شک همه اینها لطف آقا امام رضا (ع) بود.
حرف پایانی؟
من همیشه وقتی ناراحت و دلشکسته هستم درددلم را پیش آقا میبرم و همین دلشکستگی باعث وصل شدن سیم آدم میشود. من خودم را بنده روسیاه خدا میدانم ولی آقا امام رضا (ع) به قدری رئوف و مهربان هستند که همیشه در هر شرایطی دست من را گرفته است و هرگز دست خالی از پیش ایشان بر نگشتهام. وجود گوهری مثل امام رضا (ع) برای مشهدیها و برای کل ایرانیان نعمت است ولی متاسفانه قدر این نعمت را به خوبی نمیدانیم.
امیدوارم مردم ایران همیشه زیر سایه آقا امام رضا (ع) در امنیت و آسایش باشند و مشکل و گرفتاری و بیماری و ناراحتی برای کسی اتفاق نیافتد. هرکسی به مشکل برخورد مشکلش را پیش آقا ببرد و مطمئن باشد جوابش را از آقا خواهد گرفت.