سندروم پای بیقرار که به قلم رئوف دشتی و علی حاتمینژاد نوشته شده و توسط عبدالله برجسته کارگردانی شده است روایتگر واقعیتی است از مهاجرت، خودسوزی و لبدوزی، دست و پا زدن و دفن آرزوها در سرزمینی ناشناخته آن سوی آبها که شاید تلنگری باشد بر ذهن افرادی که قصد مهاجرت دارند و فریاد اعتراضی برای رساندن صدای هر مهاجر غریب در گوشهای ...
خیلی ها نمی دانند "باغ خونی" در واقع نام یک مکان تاریخی در مشهد است. باغی زیبا که قدمتش به دوران قاجار می رسد و سالها در اختیار کنسولگری روسیه بوده. اگرچه درباره وجه تسمیه نام این باغ روایتهای ضد و نقیضی موجود است.
آدم های اصلی این قصه برداشتشان را از شبیه خوانی بازی می کنند. آن هم دو انسانی که یک عمر تعزیه خوانی را شنیده اند و ندیده اند. سخت است از نعمت بینایی محروم باشیم و فقط بشنویم و تصویرش کنیم و این تصویر را اتفاقا درست بازی کنیم.
همیشه آرزویم این است بتوانم به مشهد برگردم و گروه طلوع را مانند سابق فعال کنم و مشغول کار تئاتر شوم. مشهد برای من یعنی نوستالژی، یعنی دوران کودکیام وقتی گوشه چادرنماز مادرم در حرم و میان شلوغی زائرین، از دستم رها شد و انگار دنیا بر سرم خراب شده بود. مشهد برایم یعنی صادق بستنی که گاهی عصرهای جمعه پدرم ما را آنجا میبرد....
مدیرکل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: گاهی از حرم دوریم و دلمان اینجاست و دوست داریم که اینجا باشیم و برای ایجاد حس زیارت هیچ چیز بهتر از مناسک آیینی و هنرهای نمایشی نمیتواند این حس را القا کند.