لحظات آغازین استقبال از پیکر شهدا در فرودگاه مشهد
برایشان فرقی نمیکرد فرزند خونی آنها باشد یا نه، مهم این است فرزندان این آب و خاک هستند که سر افراز برگشتهاند.
درست است این دلیرمردان از قد و قامت جسم، چیزی برایشان نمانده، اما هنوز استوار و با صلابت پرچم کشورشان را بهاهتزاز در آوردهاند و با دستی که شاید قطع یا استخوانی که تجزیه شده، کاری کردند تا این پرچم همیشه گلگون، چه در سکوی افتخار و چه روی تابوت شهید، در نشان دادن مکان و محل مردانگی در سکوی اول اهتزاز و از دست رقیبان بهدور باشد.
از میان این هفت شهید دفاع مقدس، دو تن از آنان شناسایی شدهاند و پنج تن دیگر گمنام هستند؛ شهدای گمنام در مشهد، تربت حیدریه، جوین و خوشاب و سبزوار بهخاک سپرده میشوند.
اما دو پیکر شناسایی شده که یکی از آنها متعلق بهشهید محمدرضا حقیقی است فردا صبح بعد از تشییع در جمع مردم شهید پرور و حضور در اجتماع صادقیون، در مشهد بهخاک سپرده میشود و شهید شناسایی شده دیگر نیز همراه دو شهید گمنام برای خاک سپاری بهتربت حیدریه منتقل میشود.
مردم استوار و مقاوم ایرانی از این دست جوانان و فرزندان که مرد میدان نبرد هستند، کم ندارد.
درست است این دلیرمردان از قد و قامت جسم، چیزی برایشان نمانده، اما هنوز استوار و با صلابت پرچم کشورشان را بهاهتزاز در آوردهاند و با دستی که شاید قطع یا استخوانی که تجزیه شده، کاری کردند تا این پرچم همیشه گلگون، چه در سکوی افتخار و چه روی تابوت شهید، در نشان دادن مکان و محل مردانگی در سکوی اول اهتزاز و از دست رقیبان بهدور باشد.
از میان این هفت شهید دفاع مقدس، دو تن از آنان شناسایی شدهاند و پنج تن دیگر گمنام هستند؛ شهدای گمنام در مشهد، تربت حیدریه، جوین و خوشاب و سبزوار بهخاک سپرده میشوند.
اما دو پیکر شناسایی شده که یکی از آنها متعلق بهشهید محمدرضا حقیقی است فردا صبح بعد از تشییع در جمع مردم شهید پرور و حضور در اجتماع صادقیون، در مشهد بهخاک سپرده میشود و شهید شناسایی شده دیگر نیز همراه دو شهید گمنام برای خاک سپاری بهتربت حیدریه منتقل میشود.
مردم استوار و مقاوم ایرانی از این دست جوانان و فرزندان که مرد میدان نبرد هستند، کم ندارد.
اشکی که امروز از چشمه عشق مادران سرزمینم چکید، تنها برای فراق فرزند و دلیر مردان جوانی است که امروز با چله انقلاب، بهمیانسالی رسیدند، اما هنوز برای مادران خود همان نوزادانی هستند که با پارچه سپید رنگ زینت داده شدهاند.
پیکر شهدا روی سکو قرار داده میشود و مردم شهید پرور با شاخه گلهای رزی که همچون خون شهدا سرخ رنگ است برای عرض ادب، درد و دل و تبرک جُستن، بهپیکرهای مطهر نزدیک میشوند.
مداح، میخواند و میخواند و اشک از چشم همگان جاری میشود.
«شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من» قسمتی از درد و دل و سخن حضار با شهدا بود که در فضا طنین انداز و شد و حال و هوای دلها را دگرگون کرد.
روزی که خانوادهها بهبدرقه این جوان مردان رفتند، گمان نمیکردند فراق این قدر طولانی شود، اما امروز آن پسرانِ جوان بهمیانسالانی تبدیل شدند که در تخت زرین و مزین بهپرچمی گلگون بهموطن خود بازگشتند و داغی ابدی را بر دل خانواده گذاشتند و شاید دیگر مادری وجود ندارد که بهاستقبال آنان بیاید.
مراسم استقبال آهسته آهسته پایان میپذیرد، تابوتها روی دست بهسمت خودروهای انتقال شهدا حرکت میکنند.
نزدیک خودروها، اما سربازان جوان، که از این پیرِ مرادهای با تجربه مدد میجویند، تابوتها را روی زمین گذارده و سر بر آن مینهد و در دل شاید آرزوی شهادت میکنند.
اشک، ناله و آه که از سویدای دل برمیخیزد و بهکسی امان نمیدهد، روی گونهها میغلتد.
خداحافظیها تمام و شهدا نیز رهسپار میشوند.
پیکر شهدا روی سکو قرار داده میشود و مردم شهید پرور با شاخه گلهای رزی که همچون خون شهدا سرخ رنگ است برای عرض ادب، درد و دل و تبرک جُستن، بهپیکرهای مطهر نزدیک میشوند.
مداح، میخواند و میخواند و اشک از چشم همگان جاری میشود.
«شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من» قسمتی از درد و دل و سخن حضار با شهدا بود که در فضا طنین انداز و شد و حال و هوای دلها را دگرگون کرد.
روزی که خانوادهها بهبدرقه این جوان مردان رفتند، گمان نمیکردند فراق این قدر طولانی شود، اما امروز آن پسرانِ جوان بهمیانسالانی تبدیل شدند که در تخت زرین و مزین بهپرچمی گلگون بهموطن خود بازگشتند و داغی ابدی را بر دل خانواده گذاشتند و شاید دیگر مادری وجود ندارد که بهاستقبال آنان بیاید.
مراسم استقبال آهسته آهسته پایان میپذیرد، تابوتها روی دست بهسمت خودروهای انتقال شهدا حرکت میکنند.
نزدیک خودروها، اما سربازان جوان، که از این پیرِ مرادهای با تجربه مدد میجویند، تابوتها را روی زمین گذارده و سر بر آن مینهد و در دل شاید آرزوی شهادت میکنند.
اشک، ناله و آه که از سویدای دل برمیخیزد و بهکسی امان نمیدهد، روی گونهها میغلتد.
خداحافظیها تمام و شهدا نیز رهسپار میشوند.