زایندهرود در انتها به جازموریان میریزد. اما سالهاست که آبی به خود ندیده و بیآبی سبب محرومیتهای فراوان شده است.
گزارش خبرگزاری فرهنگ رضوی از یک گروه تبلیغی در مناطق محروم/ قلعه گنج، گنج دارد
5 دی 1395 ساعت 9:25
زایندهرود در انتها به جازموریان میریزد. اما سالهاست که آبی به خود ندیده و بیآبی سبب محرومیتهای فراوان شده است.
مهدي افخمي: در منطقه جازموریان، شهر قلعه گنج، یک گروه فرهنگی مشغول محرومیتزدایی و کمک به اهالی منطقه هستند. حجتالاسلام جواد صفدری که در حوزه علمیه تهران در مقطع سطح تحصیلات خود را به پایان رسانده، از زمان تحصیل تا به حال چندین سال است که مشغول به خدمترسانی به مردم روستاهای بخش جازموریان در جنوب شرقی استان کرمان است.
«جواد صفدری» که بزرگ شده سیستان و بلوچستان است، دوران تحصیلات کلاسیک را در شهرهای جنوبی استان گذرانده است. به واسطه دوستان، هیئت و مسجد و البته پیشنهادی که پدر به او میدهد، وارد حوزه میشود. میگوید «اوایل علاقه کمتری به حوزه داشتم. بیانگیزگی که نه! شاید بیهدفی! ولی به مرور و در گذر ایام این علاقه بیشتر و بیشتر شده است. بهطوری که الآن حوزه را عالیترین جا برای زندگی میداند. بهترین کاری که از دست انسان برمیآید این است که در راه دین قدم بردارد و به مردم خدمت کند. آنچه هم که در حوزه بیشتر به درد میخورد اخلاق است. باید در حوزه بااخلاق بار آمد. فقه و اصول به درد میخورد و کاربردی است اما آنچه مهم است یک طلبه یاد بگیرد اخلاق است. همچون پیامبر(ص) و اهل بیت که ما پیرو ایشان هستیم و ایشان اسوه اخلاق بودند. بهعبارتی ما باید اخلاق را پیشانی کار قرار بدهیم و با اخلاق پیش برویم. من سعی خودم را کردهام تا هر چه بیشتر در این راه گام بردارم».
گروه تبلیغی «بیان» که تقریباً همه کارهایش با جواد است به طور غیررسمی کارش را از قلعه گنج در جنوب استان کرمان شروع کرده است. اولین بار برای ایام فاطمیه دو سال پیش به همراه طلاب تهران وارد این منطقه شدهاند و بعد از مشاهده اطراف و سر زدن به روستاها متوجه میشوند بخش جازموریان از لحاظ فرهنگی و اقتصادی در وضع بدتری از شهرستان قلعه گنج قرار دارد طوری که مردم روستاهای این مناطق حتی از امکانات اولیه محرومند. بنابراین تمام فعالیت خود را در بخش جازموریان شهر زهکلوت از توابع رودبار جنوب متمرکز میکنند. به تازگی این منطقه شهر شده است و هنوز امکانات یک شهر را ندارد.
حجتالاسلام صفدری میگوید: « از چهار پنج سال پیش دوستان به این مناطق رفتوآمد داشتند؛ در ایام تبلیغی اما ما تصمیم گرفتیم به طور دائم در منطقه و به مرور محرومیت را در کمرنگ و کمرنگتر کنیم. کاری که از دستمان برمیآید برای مردم انجام دهیم.»
در حین صحبت با حاج آقا تلفنش زنگ میخورد. جواب میدهد. از روستاهایی است که جواد به آنها خدمترسانی میکند. دو روزی است که جواد به تهران آمده است تا امتحاناتش را بدهد و بعد به کرمان برگردد. صدای ضعیفی از پشت تلفن شنیده میشود. جواد کاغذ و خودکارش را از جیب در میآورد و مشغول نوشتن میشود.
کد مطلب: 4984