۰
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۵
در هشتاد و هفتمین نشست شاعرانه ادبی-آیینی «ارادت» عنوان شد؛

کلی گویی آفت شعر است

کلی گویی آفت شعر است
به گزارش سرویس هنر خبرگزاری رضوی هشتاد و هفتمین نشست انجمن ادبی- آیینی «ارادت» سه شنبه شب در اتاق جلسات ساختمان بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) برگزار شد. این محفل شعرخوانی، متشکل از شاعران برجستۀ  آیینی مشهد است که هر هفته به قرائت اشعار خویش در زمینه‌های مختلف مذهبی و آیینی می‌پردازند.
این محفل ادبی با حضور مدیرفرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع)، احمد حیدری و مهدی آخرتی شاعر، منتقد مشهدی و جمعی از شاعران آیینی همچون معصومه اسدیان، عاطفه جعفری، مسعود یوسف پور و .. مشهد برگزار شد.

در ادامه شعری از عاطفه جعفری می خوانیم:

در دل از داغ تو انگار شرار افتاده
پرده از روضه جانسوز کنار افتاده

ذهن شاعر نرسیده ست به ادراک غمت
باز در قاب غزل عکس تو تار افتاده

چادرت سوره نور است و بر این آئینه
حق نداریم بگوئیم غبار افتاده

شانه ی عرش تکان خورد به هق هق دیدند
شانه از دست تو مادر دو سه بار افتاده

"بشکند دست کسانی که شکستند تو را"
دستت از ضربه ی آنروز ز کار افتاده

روضه را چند ورق زد غزلم جایی رفت
که در آنجا علم از دوش سوار افتاده

آه از آهوی شش ماهه، بلاتشبیه، آه
ظهر شد حرمله دنبال شکار افتاده
#عاطفه_جعفری

مهدی آخرتی با بیان اینکه کلی گویی آفت شعر است، گفت: زمان كلي گويي در شعر آييني گذشته است.
وی درتعریف کلی گویی در شعر، ابراز کرد: کلی گویی« انحراف ذهن مخاطب از موضوع اصلی می باشد»
این منتقد ادبی با اشاره به اینکه برخی شاعران درسرایش شعر متناسب با وزن شعر قافیه را پیدا نمی کنند، گفت: برخی نرم افزارها قافیه های پیشنهادی زیادی به شاعر ارائه می دهند و به کمک شاعران می آید اما اگر خود شاعر به دنبال قافیه باشد ذهنش باز می شود.
آخرتی با اشاره به زبان سرایش شعر، ابراز کرد: زبان شعر باید به روز باشد و نباید از کلمات قدیمی در اشعار استفاده کرد.

در ادامه شعری از معصومه اسدیان می‌خوانیم:

پیراهنی از ماه بر تن داشت
در چهره اش خورشید پیدا بود
. روی لبش حی علی العشق و
قلبی که لبریز از تمنا بود.
مشتاق رفتن بود و می دانست
این اخرین دیدار یاران است
دور سرش اسپند میگرداند
مادر که در حال تماشا بود
ناد علی را خواند و بعد از ان
یکباره میدان از علی پر شد
با تیغ ابروهاش میجنگید
در دشت یک هنگامه بر پابود

یکباره رنگ اسمان نیلی
یکباره رنگ اسمان خون شد
وقتی که شاهی از نفس افتاد
وقتی سری بر نیزه بالا بود
در پیش چشمان پدر ای کاش
این نیزه ها دست از تو بردارند
بعد از تو دنیا جای ماندن نیست
روی لبان خشک بابا بود
با ایه های پیکرش حالا
دارد اذانی تازه میخواند
این دست این پا این سرو و سینه
تفسیر محض اربا اربا بود
 
https://www.razavi.news/vdciyza5.t1aqz2bcct.html
razavi.news/vdciyza5.t1aqz2bcct.html
کد مطلب ۴۶۱۱۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما