۰
تاریخ انتشار
شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۳
گردهم آیی داستان نویسان و علاقه مندان به ادبیات داستانی با حضور زهرا عبدی در کافه کتاب آفتاب

ناداستان در داستان

ناداستان در داستان
ریحانه بناءزاده/ سرویس هنر خبرگزاری رضوی
سومین رمان زهرا عبدی تجربه‌ی تازه‌‌ای است و با جامعه امروزی ایران گره خورده. رمان "تاریکی معلق روز" قصه‌ی دختران و پسران است در واحد زمانی که امروز است و واحد مکانی که پلی معلق است از ایران تا آن سوی آب‌ها. قصه دختران و پسران جوان که در عصر حکم روایی اینترنت و رسانه مبتلای مبادلات جدید روابط انسانی هستند. این میان قصه‌هایی در جریان است که خواننده به تدریج آن‌ها را در می‌یابد. عبدی در این رمان همان مشی روایی جامعه شناسانه و سیاسی خود را پیش گرفته است و مدام لحن عوض می‌کند و قصه و خرده روایت غافل گیر کننده می‌سازد. آدم‌های او که از دل طبقه‌ی متوسط جوان منتقد سال‌‌های دهه هشتاد و نود بیرون آمده‌اند، ناگهان تبدیل می‌شوند به سایه‌ای از خود.
حسین لعل بذری دبیر جلسه در ابتدا ضمن خوش آمد گویی به زهرا عبدی می‌خواهد از نحوه شکل گرفتن تاریکی معلق روز بگوید: ((این کتاب به محض اینکه نا تمامی( کتاب دوم) تمام شد. سال 1393 نوشتنش شروع شد و سال 1396 تمام شد. ما جرای این کتاب مربوط به چهار دوست است که در دهه 80 وبلاگ نویس بودند و به واسطه دنیای وبلاگ نویسی با هم آشنا بودند. زمان می گذرد و وبلاگ نویسی جای خود را به شبکه های اجتماعی داده است و اینها با هم در ارتباط می شوند و داستان این چهار دوست شکل می‌گیرد که یکی ازآنها در یکی از شبکه های تلویزیونی کشورهای خارجی مجری است و یکی هم مشغول به کار در سایت‌های ایران است و دیگری هم دختر یک جانباز اعصاب و روان است و یکی هم از طریق اینترنت و به صورت آنلاین قاچاق مواد مخدر انجام میدهد و...)) تمام این مطالبی که
نویسنده در مورد تاریکی معلق روز می‌گوید پیش داستان است و داستان چیز دیگری است که مخاطب باید آن را دنبال کند.
سه ضلع در داستان
دبیر جلسه با طرح سئوالی که اگر اعتقاد به این داشته باشیم داستانها به سراغ شما می‌آیند از عبدی می‌خواهد در مورد "ناتمامی" کتاب دومش هم صحبت کند، وی قبل از آنکه پاسخ سئوال را بدهد اشاره‌ای به نوع نگاهش  به داستان دارد و می‌گوید: (( قبل از آنکه خودم را یک نویسنده بدانم، یک داستان خوان حرفه‌ای میدانم. در واقع منطق ذهنی ما را پیش انگاشتها شکل میدهند.اینکه نگاه ما به بیرون از پنجره چه باشد، قطعا خیلی مهم است. برخوردم با کتابها همیشه اینچنین است. در واقع برخورد ما با هرچه در ذهنمان با یکدیگر فرق دارد. من با توجه به پیش انگاشتم در هر دوره سنی‌ام با متن برخورد می کنم و از این رو قرائت من با متن متفاوت خواهد بود. متن داستانی برای من سه ضلع دارد.ضلع زبان، اندیشه و پلات داستانی. اگر یک اثر یکی از این موارد را داشته باشد، حتما آن اثر را می‌خوانم. ضلع قاعده برایم، ضلع اندیشه است. اینکه نویسنده از کجای ذهن من قرار است چیزی را حرکت دهد و مرا به کجا برساند. برای همین با هر اثری که برخورد میکنم اول ضلع اندیشه بعد زبان و پلات است. در نهایت برای من همین قرار داد هنگام نوشتنم وجود دارد. در ابتدا دنبال ایده ناظر میگردم. ایده ناظر در "ناتمامی" دو مورد است. اینکه اگر قصه را به مجازات تلخی است، به تکرار آنست. در واقع ما قصه ای نداریم که تازه باشد. همه تکرار قصه ها است و یکی دیگر که اینکه اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است. در ناتمامی محور داستان ناپدید شدن عجیب و مرموز یک دختر دانشجوی جنوبی
است و داستان با پرده برداری از هر فصل رازی فاش میکند و... ما اگر این را با خط زمان در نظر بگیریم کار من به پایان می رسد. این ناتمامی بی پایان است و به این فکر می کنم این طرف و آن طرف چه بوده است. هم تلخ است و هم شیرین. اینکه چیزی تمام نمی شود و فرصتی است برای ادامه دیگران، شیرین است و تلخ است که برای تو تمام می شود.))



غافلگیری
لعل بذری اشاره‌ای به تحصیلات آکادمیک نویسنده دارد و  آیا  تاثیر گذار در داستان‌هایش بوده است؟
عبدی با خنده میگوید: (( متاسفانه باید بگویم خیر. دانشگاه بیشتر هر کسی را سرخورده از رشته تحصیلی‌اش می‌کند از این رو به تحصیلات دانشگاهی بسنده نکردم بلکه مطالعاتم خط اصلی در داستان هایم بوده است.)) دبیر جلسه از حاضران می‌خواهد اگر صحبتی در مورد آثار عبدی دارند بیان کنند.
پور نجفی: ((ناتمامی یکی از پنج رمانی است که اگر بخواهم در دهه نود انتخاب کنم قطعا جزء پنج اثر برگزیده است. ناتمامی یک رمان رو به جلویی نسبت به روز حلزون است و با یک غافلگیری شروع میشود در ناتمامی همه چیز پخته شده است و کاملا معلوم است با یک نویسنده با سواد مواجه هستیم که تاریخ میداند اسطوره و.. با توجه به اینکه من تاریکی معلق روز را کامل نخوانده‌ام یک فضای امریکایی لاتینی دارد اما توصیفات و تشبیحات به خوبی که در ناتمامی نشسته است، نیست. آیا این عامدانه بوده است؟ عبدی در پاسخش می‌گوید: (( منطق ذهنی نویسندگان را وقتی کنار هم می گذارید، مثل یک نخ تسبیح میماند که آثار اگر چه هویت مستقل دارند اما یک نخی آنها را به هم متصل کرده است. من این تامل را داشتم که دو باره ناتمامی را ننویسم. این اثر پایش بر روی ماجرا پلات داستانی
است و دلیل کم شدن تشبیحات در این رمان نسبت به ناتمامی این است و بیشتر تاملروی قصه داشتم و شاید به کتاب باید فرصت داده شود و مخاطب تا پایان اثر برود.)) 
خطر خواننده
لعل بذری قبل از آنکه فرصت را به دیگر حاضران در جلسه بدهد با طرح سئوال تعدد شخصیتها در رمان تاریکی معلق روز  نسبت به ناتمامی و اینکه خواننده کار را پس نزند را عنوان میکند و نویسنده در این باره می‌گوید: ((ببینید یک اتفاقی که همیشه یک نویسنده و آن کسی ک کار خلاق ا انجام میدهد را تهدید می‌کند. خطر خواننده است. خواننده کسی است که طی سالها تجربه ام این طور عمل می‌کند که اگر اثری را بنویسم و بخوانم و در جایی دیگر اثر دیگری بنویسم، محال است که خواننده نگوید که قبلی را تکرار کنید. به این می گویم، خطر مخاطب. در واقع میخواهد تو را به شکل خودش در آورد. ما همیشه خانه‌ای داریم که همیشه در آن احساس آرامش می‌کنیم. هر چیزی که این در باز کند و آرامش را به هم بزند ما را ناراحت می‌کند. در ناتمامی هم این اتفاق افتاد و زمان برد تا بین مخاطب جا باز کند. معمولا من آن سینی که روی سرم است را اول نگاه میکنم و بعد خرابش می‌کنم. به نظر من هر کسی یک بار حق زندگی دارد و بر هم زدن قاعده حق همه ما است. شاید اول آشوب شود ولی بعد به آرامش میرسد.))


ارباب متن
امیری: (( در ناتمامی کدها جذاب بود. اما تعدد موضوع داشتیم ، این می تواند آسیب زننده باشد؟))
نویسنده: (( قبول دارم تعدد موضوع گاهی نتواند وحدت اندام وار داشته باشد و ایده ناظر را به هم وصل کند. این حرف درست است ولی چون موضوعات در خدمت هم بود و به موضوع ناتمامی می رسید تلاشم را کردم موضوعات در خدمت داستان باشد در غیر اینصورت
حرف شما درست است.))
ابراهیم زاده:(( نظرتان را در مورد روایت در داستان بگویید؟))
نویسنده: ((آن چیزی که مورد علاقه‌ام است ناداستان است و هر چه سنم بیشتر می شود علاقه مندتر میشوم ولی از داستان گریزی نیست چون همه چیز قصه و روایت است. وقتی رمان را دست می گیرم اینکه قصه آن چیست؟ مهم است. داستان باید حتما پلاتش طراحی شده باشد در غیر این صورت فلسفه یا عرفان میخوانم. چیزی که داستانهای خارجی را برای من جذاب میکند پلاتهای مشخص است وسعی کردم در آخرین اثرم بیشتر به قصه بپرازم. من همیشه رمانهایی را که دوست دارم جراحی میکنم. به نظر من ارباب متن مخاطب است و اینکه چطور آن را تصرف کند.))
حاجوی:((در ناتمامی فضای شهری کودکان کار و.. به خوبی در داستان نشسته است. در داستان با اسطوره‌ها همراه هستیم و اینکه اسطوره ها مردنی نیستد. یک ویژگی در ناتمامی وجود دارد، به یک سر انجام مشخص نمیرسد و این تشابه داشت به واقعیت زندگی.))
بی نام: ((آیا شهر دغدغه شما در داستانهایتان است؟))
نویسنده: ((شهر زنده ترین موجود است. همانطور که انسان قاتل دارد. شهر هم قاتل دارد که در آثارم به آن اشاره شده است.))
فاطمه خلخالی: (( به نظرم ناتمامی کار خیلی خوب بوده است. کد گذاری‌ها به خوبی در کار نشسته بود.تاریکی معلق روز با اینکه کامل نخواندمش ولی به خوبی مشخص است که نا تمامی نیست و خوشحالم که از فضای ناتمامی فاصله گرفته است و بخش‌های سفید خوانی از طرف نویسنده برای مخاطب گذاشته شده است.))
حرف آخر
زهرا عبدی: (( خوشحالم که در مشهد حضور پیدا کردم و امیدوارم دین خودم را به داستان نویسی‌اش ادا کرده باشم. امیدوارم این شهر زنده بماند و نفس بکشد.))
https://www.razavi.news/vdca6mny.49n6w15kk4.html
razavi.news/vdca6mny.49n6w15kk4.html
کد مطلب ۴۱۵۰۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما