گردهمآیی در کافه کتاب آفتاب مشهد با حضور فرزانه طاهری
ادبیات کهن، شاهرگ حیات است
بهانه برای دور هم بودن و گپ و گفت در حوزه ادبیات مشتاقان و علاقه مندان را در کافه کتاب گردهم میآورد، تا میزبان مهمان دوست داشتنی، فرزانه طاهری باشیم که تر جمههای خوب او چون مسخ، نابو کف، کلیسای جامع و ... در کارنامه مترجمی وی دیده میشود. فارغ التحصیل رشته ادبیات از دانشگاه تهران است و علاوه بر ترجمه ادبیات داستانی به طور جدی در زمینه نقد ادبی، تحقیق داشته است.
از کودکیش میگوید: ((چهار ساله بودم که مادرم را از دست دادم و بعد که بزرگتر شدم ،با دست نوشتههای مادر روبرو شدم و اینکه خبرنگار افتخاری روزنامه اطلاعات اهواز بوده است. پدرم نظامی بود و مهترین چیزی که از او یاد گرفتم، احساس تعهد بود. به صورت خود رو با ادبیات آشنا شدم .بیست و یک سالگی با گلشیری ازدواج کردم و با یک دریا کتاب مواجه شدم و با یک کتابخانه کوچک وارد زندگیش شدم.))
از آشناییش با دنیای ادبیات میگوید: (( یادم است شعر را با احمد شاملو شروع کردم .در حوزه داستان چیزی که مرا خیلی تکان داد، "چشمهایش" از بزرگ علوی بود. 17 سالگی
عمیق ترین خواننده مترجم است
مترجمین دوره ما قابل اعتماد بودند. این را طاهری میگوید: (( به دلیل تعداد کم مترجمین و اینکه کار ترجمه در آن دوره بیشتر از آنکه جنبه مالی داشته باشد، بیشتر ،علاقهمند بودند. از طرفی مانند امروز، با تعدد مترجمین روبرو نبودیم. ما در حال حاضر تولیدات نخوانده زیاد داریم. اما در آن دوره این طور نبود تولید محتوا خیلی کم بود.))
عطش خواندن وی را علاقه مند به ترجمه می کند و خواندن متن اصلی میل به ترجمه را ایجاد میکند و اولین اثر ترجمه اش "عطش امریکایی" است و از نظر وی ترجمه همانند کیمیاگری است.
یکی از علاقه مندان در حوزه ادبیات داستانی در جلسه اشاره به خانم دالووی دارد و میگوید: (( یکی از موفق ترین ترجمه های شما خانم دالووی است چرا با توجه به موفقیت این اثر، به ترجمه ادامه ندادید؟))
طاهری میگوید: (( خوشحال شدم که این اثر به چشم مخاطب آمده است. روی این اثر خیلی کار کردم
خلاقیت و هنر
درباره خوانش نظریات ترجمه توسط مترجم که از وی میپرسند، میگوید: (( آن چیزی که درهنگام ترجمه اتفاق می افتد، فرق می کند. ممکن است گاهی خواندن مخل کارم شود. من فکر می کنم خواندن نظریات ترجمه، منتقد ترجمه بسازد نه مترجم. کسانی که می توانند ترجمه ها را ارزیابی کنند. قطعا من هنگام ترجمه کتابهای مختلف فارسی میخوانم تا واژگانی را که فراموش کردم به یاد آورم. گاهی ممکن است یک جلد لغت نامه دهخدا را ورق بزنم. اینها به من کمک میکند. به نظر من وجه خلاقیت و هنر خیلی مهم تر است. درست است زبان قاعده مند است اما نه آنقدر که همه را بتوان آموزش داد اگر این طور بود ترجمه ماشینی وضع بهتری داشت. زبان در داستان یک کلمه یا یک جمله نیست، یک خانواده است. گاهی تکرار آن می تواند متن را بسازد که این در تئوری صورت نمیگیرد علی الخصوص
بردگی در اثر
از اینکه به عنوان یک مترجم تا چه اندازه به متن اصلی وفادار است،میگوید: (( به نظر من وضعیت مترجم نسبت به متن به این صورت است که یک بخش آن بردگی نسبت به متن دارد و یک بخش آن عشق و آزادی مطلق است. من به نوعی آن وسط ها قرار می گیرم. آن چیزی که برای من مهم است این است که به هر دو زبان وفادار باشم. سعی کنم این نوزادی که به دنیا می آید در زبان نمیرد. مصالحه بین دو فرهنگ و دو زبان است ولی هم عرضی صورت نمیگیرد. در واقع ان ایده آل قطعا محقق نمی شود. در ترجمه گاهی باید کل کتاب در ذهنت باشد. اگر که در اثر، واژهای تکرار شده است نترسم و انجام دهم. آن استراتژیک روایت که نویسنده در ذهنش بوده است و در اثر داشته باشم.))
خط قرمزها
یکی از حاضران در جلسه از محدودیتها و خط قرمزها در آن دوره و این دوره میپرسد
این مترجم در ادامه صحبتهایش اشاره به دسترسی منابع دارد و میگوید: (( نسل جدید دسترسی به منابع خوبی دارد که ما نداشتیم. اگر کسی بخواهد به عمق چیزی برود کتابهای خوبی در این سالها تالیف شده است، که ما آن زمان با ترجمه های بد می خواندیم. از نظر امکان دسترسی به متون نظری بیشتر است و آدم ها باسواددتر هستند. حتی در آن دوره
ادبیات کهن، شاهرگ حیات
در آثار طاهری با سه نثر ساده، شاعرانه و فاخر مواجه هستیم که قطعا نشان دهنده آن است که با ادبیات کهن و معاصر در ارتباط بوده است در این باره بیشتر توضیح میدهد: (( خیلی می خوانم. در مورد نثری که به آن اشاره شد. من در دانشگاه چون ادبیات فارسی بودم وفضایی که در شکل تدریس ادبیات است خیلی به زیبایی آن متون پرداخته نمیشود شاید برای همین است افراد گاهی به سراغش نمیروند. من با آقای گلشیری 15 سال جلسات فارسی خوانی داشتیم وبسیاری از متون را کامل خواندیم در واقع این منابع شاهرگ حیاتمان است و باید از این منبع تغذیه کنیم.))
از انتخاب کتابهایش برای ترجمه میگوید: ((من کارهای نامرتبط ترجمه زیاد داشتم. حوزه ادبیات بخش موردعلاقه من است و عمدتا درباره نقد و نظریه بوده است و رمان و داستان کمتر است که در این حوزه یا پیشنهاد ناشر بوده است یا توسط دوستی اثر معرفی شده است و به نظرم کار خوبی آمده است و ترجمه کردم.))
در پایان از حاضران در جلسه و کافه آفتاب تشکر میکند.