۰
تاریخ انتشار
شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۵۷
در هفتاد و یکمین نشست شاعرانه ادبی-آیینی «ارادت» عنوان شد؛

درهم تنیدگی زبان فارسی و عربی در شعر آیینی

درهم تنیدگی زبان فارسی و عربی در شعر آیینی
به گزارش سرویس هنر خبرگزاری رضوی هفتاد و یکمین نشست انجمن ادبی- آیینی «ارادت» شب گذشته در اتاق جلسات ساختمان بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) برگزار شد. این محفل شعرخوانی، متشکل از شاعران برجستۀ  آیینی مشهد است که هر هفته به قرائت اشعار خویش در زمینه‌های مختلف مذهبی و آیینی می‌پردازند.
این نشست با حضور معاون فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع)، احمد حیدری( مسئول شعر کانون بسیج مداحان)، مهدی آخرتی و شاعران آیینی همچون عالیه رجبی، سعیده کرمانی، ایمان مرصعی حامد رحمانی، مسعود یوسف پور، علی سمرقندی، محمد حسین رحیمی و مسلم موسوی برگزار شد. در این جلسه دو شعر اول توسط متخصصان این حوزه نقد و دیگر اشعار بدون نقد خوانده شد.

حسین صیامی یکی از شاعران برجسته آیینی از شهر تهران نیز مهمان این جلسه بود.
در ابتدا شعری از این شاعر می خوانیم:
به پیشگاه مادر حیا و ادب

بانوی خانه‌ای غزلی عاشقانه‌ای
از تو چگونه عقل بجوید نشانه‌ای؟!

از تو چگونه نَقل بیابد روایتی؟!
از تو چگونه طبع بخواند ترانه‌ای؟!

از تو که بعد فاطمه بانوی حیدری
از تو که مرغ عشق همین آشیانه‌ای

ام‌البنین شدی... نه فقط چهار تا پسر
تو مادر تمام پسرهای خانه‌ای!

گردانده‌ای تمام خودت را تمام عمر
دور سر حسین بدون بهانه‌ای

پس اقتدا به صبر تو کرده است بی‌گمان
هر مادرِ شهیدی در هر زمانه‌ای

جان چهارتا پسرت عفو کن مرا
آورده‌ام اگر غزل ناشیانه‌ای

عباس نه... برای حسینت گریستی
ده سال در عزای حسینت گریستی



حسین سیدی در خصوص سرایش شعر روایی، گفت: روایت گری یک شاعر در شعر بسیار زمان بر است و پخته شدن شعر به طول می انجامد همچنین در این گونه شعر سرودن قافیه و ردیف باید
به درستی انتخاب شود.
وی در خصوص استفاده کلمات عربی در اشعار آیینی گفت: شاعران با میل شخصی، اشعار خود را به آیات قرآنی، احادیث و مثل‌های عربی مزین می‌کنند که این امر به ‌دلیل درهم‌تنیدگی زبان فارسی و عربی است و آن را می‌توان یک ویژگی در اشعار  قلمداد کرد که از نگاه برخی مثبت و بعضی منفی است.
معاون فرهنگی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) اظهارکرد: در شعر به وفور نباید از کلماتی چون عدو (دشمن) استفاده کنیم به بیان دیگر در بعضی اشعار آیینی ، کلمات عربی از بافت شعر خارج می‌شود و شعر آیینی را تا سطح مدیحه و مرثیه پایین می‌آورد.
وی با اشاره به اینکه «تخیل»، یکی از عناصر قوی در شعر است، خاطرنشان کرد: شاعر اگر از این قوه تخیل به درستی در شعر استفاده کند سبب دگرگونی مخاطب می شود. برخی اشعار در در عاطفه و تصویر موفق هستند اما در ابعاد دیگر شاعرانگی کاستی دارند.
سیدی با بیان اینکه اشعار باید با وجود زیبایی زبانی که دارند برای مخاطب ساده و قابل فهم باشند، افزود: به کار بردن اصطلاحات دینی و مذهبی در اشعار با حفظ قابل فهم بودن مخاطب جایز است.

شعری دیگر از حسین صیامی: 
چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است

کسی که ذوق نشستن کنار حیدر داشت
چطور شد که در این خانه ماندنش سخت است؟

ببین چقدر بزرگ است جرمشان، زهرا...
دلش شکست، که این دل شکاندنش سخت است

اگر که فاطمه این سو گرفته مولا را
بگو چهل نفر آن سو، کشاندنش سخت است

اگر تکان ندهد روزگار صبرت را
غبار چادر مادر تکاندنش سخت است

کبوتری که نمیبیند آسمانش را
به لانه با پر زخمی رساندنش سخت است

نخوانده موی سیاه غزل سپید شده
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است


شعری
از عاطفه جعفری:
کسی ندید که من حرف عاشقانه زدم
به لطف سادگی‌ام در دلت جوانه زدم

برای این‌که نبینند رنگ زردم را
به صورت خودم از شرم تازیانه زدم

همیشه پنجره را رو به نور وا کردم
که گفته سنگ به دروازه‌ی زمانه زدم؟

به یاد فرفره‌ی رنگی‌ام که می‌چرخید
چه چرخ‌ها که برایت در این میانه زدم

و رو به آینه با ماه درد دل کردم
به گیسوان پریشان بید شانه زدم

تو مرد بودی و حال مرا نفهمیدی
چرا که حرف دلم را کمی زنانه زدم



شعری از محمد حسین رحیمی:
از جور دشمنان شده چشمش عتاب دار
خورشید سرخ دشت دلش آفتاب دار

در صورتش حسین به هر جلوه دیده بود
از جد خویش آینه ای بازتاب دار

بابا به این جوان رشیدش علاقه داشت
اما نه یک علاقه ی حد نصاب دار!

در پیش چشم های پدر مثل یک غزال
این بار زد قدم، قدمی آب و تاب دار

از زه به اشتیاق شهادت روانه شد
مانند تیر جانب میدان شتابدار

برگشت و از پدر طلب آب کرد و شد
خاتم ز حلقه ی لب بابا رکاب دار

از خشکی لب پدر انگور می گرفت
جام لبش ز کام پدر شد شرابدار

در رزم تن به تن به حساب عد رسید
با تیغ و تیر و نیزه ی حرف حساب دار

با رزم این پسر پدرش در میان جنگ
شد پیش یاوه گویی دشمن جواب دار

سویش میان معرکه یک کوچه باز شد
شد آن گلی که آب نخورده گلابدار

خود از سرش فتاد و به جایش نشست تیغ
وقتی که چشم اسب شد از خون نقابدار...
چیزی ندید و بُرد علی را به قتلگاه
دورش شد ازدحام و رُخَش التهاب دار

از دور هم شده سر شمشیر را زدند
بر پیکرش به نیت کاری صواب دار

پس بی حساب با هدف بردن ثواب
هی زخم می زدند، حساب و کتاب دار

پیدا شد از شلوغی شمشیر ها علی
از تیر و نیزه شد تنش اما حجابدار

جسمش به خیمه رفت به روی عبا ولی
لعل لبش به دست پیمبر شد آبدار
https://www.razavi.news/vdcezv8x.jh8oei9bbj.html
razavi.news/vdcezv8x.jh8oei9bbj.html
کد مطلب ۳۹۸۴۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما