اکران و نقد و بررسی مستند "چاووش" در دانشگاه فردوسی
چاووش از درآمد تا فرود
ما چاووش زادهایم. ما چشم که باز کردیم، چاووش و چاووشیان بخش بزرگ زندگیمان بودند. ما با موسیقیِ «شیدا» و «عارف» نفس کشیدیم و قد کشیدیم و به راه افتادیم. ما در جوانی همهدف شدیم که مهمترین کار زندگیمان را برای این دغدغۀ مشترک انجام دهیم؛ خودمان با هم .ما، هانا کامکار و آرش رئیسیان، دو نفری کولهباری بزرگ به دوش انداختیم با آرزویی پهناور. ما راه افتادیم و خانۀ یکایک چاووشیان را در زدیم و گفتیم چهقدر دوستشان داریم… حتا اگر خودشان پس از شانزده سال از هم خبر ندارند یا هنوز رفیقاند و حوصلۀ همکاری ندارند… و گفتیم چهقدر میخواهیم و باید در تاریخ ثبت شوند، صادقانه و عاشقانه… برخی گرم پذیراییمان کردند و برخی سادهتر. سال ۱۳۸۰ بود که سفر «چاووش» را آغاز کردیم و فکرش را هم نمیکردیم به دلایلی ما هم شانزده سال رهرو این راه شویم. آموختیم، زندگی کردیم، امیدوار شدیم، خندیدیم، گریستیم، ناامید شدیم، و باز آموختیم بدون آنکه خودشان بدانند چه راهی برای ما ساختند. امروز با «چاووش، از درآمد تا فرود» آمادهایم تا این بار شما همراهمان شوید عزیزان، تا با یاریِ هم، ثبت شود بر جریده عالم دوام چاووشیان.
از همان آغاز، غمی ژرف بر جانت مینشیند؛ جمعیت، همچون امواج خروشانی پیکر قافلهسالار گروه چاووش، محمدرضا لطفی، را بر روی دستان خود حمل و او را به دیار باقی بدرقه میکنند. آواز استاد شجریان، از اعضای چاووش، در ذهنم طنین انداز است:
ای عاشقان! ای عاشقان! پیمانهها پر خون کنید
وز خون دل چون لالهها، رخسارهها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار، بیرون جهید از این حصار
تا بردمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید
دیوانه چون طغیان کند، زنجیر و زندان
از زلف لیلی حلقهای در گردن مجنون کنید
نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان
من دل بر آتش مینهم، این هیمه را افزون کنید
دیوانه چون طغیان کند، زنجیر و زندان بشکند
از زلف لیلی حلقهای در گردن مجنون کنید
کانون فرهنگی و هنری چاووش در دهه ۱۳۵۰ با تلاش محمد رضا لطفی و حمایتهای معنوی هوشنگ ابتهاج شکل گرفت و مجموعه آلبومهای چاووش که شامل ۱۲ آلبوم موسیقی است با نامهای چاووش ۱ الی ۱۲ منتشر و وارد بازار شد. اولین و آخرین آلبوم این کانون مطلقاً هنری هستند ولی مجموعههای ۲ تا ۸ بسیار تحتتأثیر فضای سیاسی ایران در دوران انقلاب ۱۳۵۷ است. آلبومهای چاووش از مهمترین و تأثیرگذارترین عوامل در جهت حرکت رو به جلوی موسیقی سنتی ایرانی به حساب میآید. این کانون از دیدگاه موسیقایی تحول و پیشرفت مهمی در زمینه موسیقی سنتی ایران به وجود آوردند. کانون چاووش پس از استعفای دستهجمعی موسیقیدانان سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران از جمله گروه شیدا، به دلیل فضای سیاسی سال ۱۳۵۷ و به ویژه واقعه ۱۷ شهریور، شکل گرفت. این موسیقیدانان به نام «جریان احیا» نامیده شده بودند و تحت حمایت رضا قطبی، رئیس وقت رادیو تلویزیون بودند. پس از استعفا از رادیو به کار خود در کانون چاووش ادامه دادند. کانون چاووش شامل گروه شیدا به سرپرستی و آهنگ سازی محمدرضا لطفی و گروه عارف با آهنگسازانی مانند حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان بود.
گروههای عارف و شیدا زیر نظر کانون چاووش تا قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ بهطور مخفیانه آثاری تولید میکردند از جمله سه سرود شبنورد (برادر نوجوونه، باصدای استاد محمدرضا شجریان، در آلبوم چاووش2)، آزادی (آن زمان که بنهادم، باصدای شهرام
کانون چاووش در سال ۱۳۶۳ عملاً تعطیل شد. چاووش با جدا شدن بسیاری از هنرمندان آن، رو به افول گذاشت. آخرین کنسرت تعدادی از اعضای کانون در سال ۱۳۶۷ با آهنگسازی حسین علیزاده و آواز شهرام ناظری در تالار وحدت روی صحنه رفت. بخش عمدهای از گروه چاووش کامکارها در گروه شیدا بودند. با رفتن پشنگ، ارژنگ، اردشیر، و بیژن کامکار از گروه شیدا و دیگر اختلافات و مشکلات، کانون چاووش منحل شد. اما تأثیر آن را میتوان بر موسیقی سنتی ایرانی در آثار سالهای دهه شصت و هفتاد، در گروههایی چون عارف (به سرپرستی مشکاتیان)، شیدا (به سرپرستی لطفی)، گروه دستان و… مشاهده کرد.
هانا کامکار و آرش رئیسیان از درآمد تا فرود این گروه موسیقی را به تصویر کشیده اند. این مستند چنان زیبا ساخته و پرداخته شده است که مخاطب را از همان ابتدا مجذوب خود میکند. شکلگیری و بنای این گروه موسیقی در این فیلم از زبان تک تک اعضای این گروه بیان میشود. حکایتِ قصه پر غصۀ هنرمندانی که برای احیای موسیقی سنتی از هیچ تلاشی فروگزار نکردند: محمد رضا لطفی، بیژن کامکار، محمدرضا شجریان، صدیق تعریف، حسین علیزاده، ارژنگ کامکار، پرویز مشکاتیان، حمید متبسم و... حکایتگران این روایت هستند. چینش دقیق این گفتگوهای نیمه و بریده و مرور خاطرات گذشته آنان، از زبان یکایک این هنرمندان، حکایتی را شکل داده است که گویی از یک زبان و یک شخص نقل میشود؛ به طوریکه در انتها فقط حکایتی از یک زبان در ذهن مخاطب برجای میماند: زبان چاووش.
تک تک اعضای این گروه، پس از سالها خود به تنهایی از ارکان مهم موسیقی
از این سرا رخت بربستهاند. به گفته هانا کامکار که در پایان فیلم با بغضی بر گلو و چشمانی لبریز از اشک، متأثر از موسیقی پایانی فیلم که با صدای محمدرضا شجریان فیلم خاتمه مییابد، عنوان میکند که چندی است استاد آواز ایران احوال خوشی ندارد. دیگر اساتید نیز در عرصه موسیقی با جو خفقانآور در عرصه موسیقی، این روزها یا در دیار غربت به سر میبرند و یا عرصه برآنان تنگ آمده است. آنان مایه مباهات سرزمین ما بوده و هستند و خواهند ماند. آنان که «ایران سرای امید» شان بود. جفاها و مصائب بسیاری را از سرگذراندند که موسیقی اصیل ایرانی حفظ شود و اکنون...
اکران فیلم مستند چاووش در سالن بزرگ آمفی تئاتر دانشکده علوم دانشکاه فردوسی با حضور جمع کثیری از هنردوستان و دانشجویان به روی صحنه رفت.
این همایش با حضور و حمایت مجموعۀ توانمند جهاد دانشگاهی به نمایندگی سیما تفکرنیا، و کانون پرافتخار موسیقی دانشگاه فردوسی به نمایندگی امیررضا کرامتی و کانون فیلم و عکس دانشگاه فردوسی به نمایندگی فریبا خاوری و انجمن علمی روانشناسی دانشگاه به نمایندگی علی نعیمی که مجری این همایش نیز بود و با حضور سازندگان این فیلم؛ هانا کامکار و آرش رئیسیان برگزار شد و رکورد مخاطب در ایران را با حضور 600 نفر شکست. بعد از اتمام فیلم آقای مهدی کرمانی، استاد جامعهشناس، صحبت کوتاهی با مخاطبین داشتند و در برداشت آزاد خود از فیلم به عنوان یک جامعه شناس فرمودند: «هنر از جایی ضربهپذیر میشود و پاشنۀ آشیل هنر را جایی میتوان دید که هنر مقلد جامعه میشود. هنر، رهبر جامعه است. هنر، مرکب جامعه است. از آن جاییکه هنر ابزار و وسیلهای میشود برای پیشبرد اهدافی که دیگران
ایشان همچنین دربارۀ نقش اصالت خانواده و تبلور و نقش آن در عموم برهههای تاریخی و حیات اجتماعی و حضور هانا کامکار به عنوان شاهد مثال این سخن، گفتند:«شخصی که در اینجا حضور دارد، احتمالا عضوی از 4 نسل شناخته شده ای است که چه نسلهای پیش و چه نسلهای پس از او پاسدار و مروج این هنر عظیم و فاخر بوده و هستند.
احتمالا آدمها برای دستیابی به منابع و منافع گوناگون ترجیح دادند که در جامعه زندگی کنند و از دوره های پیشین برای خود موهبتی را برداشتند و موهبتی را از دست دادند. آزاد زیستن در جامعه یک رؤیا و آرمان است و این موهبتی است که جامعه از انسان میگیرد؛ ولی غنیمتی که انسان از جامعه میگیرد، چیزی نیست جز هنر. هنر معجزهایست که به انسان امکان میدهد از آلام و دردهایی که جامعه پیش رویش قرار میدهد، عبور کند. هنر تسکین دهنده است. هنر امکان صیقل دادن شخصیتمان را میدهد؛ انسانهای صیقل خورده وقتی در ظرف جامعه قرار میگیرند از روبهرو شدن با هم آسیب کمتری میبینند؛ از کنار هم سر میخورند و رد میشوند یا به هم متکی میشوند و قدرت بیشتری میگیرند...»
بعد از سخنان بسیار زیبای استاد کرمانی درمورد جامعه و هنر، هانا کامکار و آرش رئیسیان دعوت شدند که در یک گفتگوی دوستانه با مخاطبین شرکت کنند. یکی از تماشاگران بعد از تشکر و قدردانی از تهیهکنندگان این فیلم گفتند:
«برای هفتمین یا هشتمین بار این فیلم را دیدم و لذت بردم؛ اما سوالی که برای من در انتهای فیلم مطرح شد این بود که چرا با مهمترین اعضای این گروه؛ یعنی پرویز مشکاتیان و هوشنگ ابتهاج و مرحوم لطفی مصاحبه نکردید؟»
خانم کامکار در جواب گفتند: «باور کنید ما سراغ یکایک اعضای چاووش رفتیم. و اون چند
خانم کامکار در مورد سوال یکی از حاضرین که آیا فیلم سانسور داشت یا نه پاسخ دادند:
«بله سانسور داشتیم. فکر میکردیم در جاهای دیگهای اتفاق بیوفته، ولی اون جاها اتفاق نیفتاد و به طرز شگفت انگیزی در جاهای دیگهای از فیلم اتفاق افتاد. البته پیشبینی اون رو هم داشتیم چون خودم زخم خوردهاش هستم و امیدوارم پیش از قرن 15 ه. ش این دلیل برداشته بشه و اون، ممنوعیت صدای زنان بود. در خیلی جاها صدای بانوان ما: بانو مرضیه، بانو هنگامه اخوان و سیما بینا سانسور شد.»
در انتها، جلسه با تشویق حاضرین پایان یافت؛ هشتمین همایش با موضوع موسیقی در دانشگاه فردوسی که امید است با تلاش عوامل این همایشها ادامه یابد. در خاتمه بهتر است یادی کنیم از استاد هوشنگ ابتهاج،سراینده «ایران سرای امید» پرویز مشکاتیان آهنگساز با خوانش استاد شجریان که در این راه چاووش را با دیگر اعضای این گروه مانا به سرمنزل رساندند:
ایــــــران ای ســـــرای امیـــــد بـــر بـامـــت سپیـــده دمــیـــــد* بنگـر كـــزین ره پـــــــر خـــــون خـورشیــدی خجستــــه رسیــد* اگر چـه دلهـا پـر خــون اســـت، شكـــوه شــــادی افــزون است* سپیده ی ما گلـگـــون اســــت كه دست دشمن در خون است* ای ایــــران ! غمــت مـرســاد ! شــادی نصیــــب تــــو بـــــاد !* راه ما، راه حق، راه بهروزیست اتحــــاد اتحــاد رمــز پیروزیسـت *
عکسهای برنامه از کیمیا بیونقی