ریحانه بناءزاده/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
بخار چای روی پنجره نشسته است، کتاب روی میز باز است. وارد اتاق میشود. از داستان نویسان و علاقه مندان به ادبیات داستانی است. وحید حسینی ایرانی، متولد 1358 داستان نویس و روزنامه نگار در مشهد است و یک مجموعه داستان مستقل به نام" آناناس" و چاپ داستان در چند مجموعه گروهی و مطبوعات کشور مانند همشهری داستان.،تجربه.،نوشتا.،خوانش.، گلستانه.، رودکی و.... سر دبیر پیشپن نشریههای"دال" و "هنر اولیا" در شناستامه هنریش است. روی صندلی چوبی مینشیند. همراهش میشویم و گپ وگفت داستانیمان را آغاز میکنیم.
از گذشته وعلاقه مندی تان به ادبیات داستانی بگویید؟
« پیشینه علاقه من به داستان و قصه مثل خیلی از نویسندگان بر میگردد به غریزهی داستان دوستی و دلبستگی به قصههایی که در کودکی از بزرگترها میشنیدم و بعد هم خواندن کتابهای قصه و به مرور نوشتن چیزهایی شبیه قصه و سپس انشاهای پر طرفدار کلاس.به جز اینها عرق ملی که از همان کودکی با من بود و عشق به داستانهای شاهنامه که برای کودکان و نوجوانان به نثر تبدیل میشد باعث شد به خواندن کتابهای تاریخ و داستانهای تاریخی روی بیاورم. از جایی به بعد هم شروع کردم به خواندن کتابهای جدی ادبیات داستانی و نوشتن داستان کوتاه. اینها همه با هم ارتباطی تا امروز ناگسستنی بین من و داستان ایجاد کرده است».
دورهای در کتابفروشی مشغول به کار بودید ، آیا تاثیر گذار، در انتخاب ادبیات داستانی بوده است؟
«من سالها کتابفروش بودم اما با اینکه این شغل مرا با کتابهای متنوع در حوزههای گوناگون علوم انسانی و نیز نویسندهها و مترجمانی آشنا کرد که ارجح بودند و از سویی کتابخانهی شخصیام را غنی تر کرد بعید میدانم تاثیری در علاقهمندیام به داستان داشته باشد».
چرا در حیطه هنر، داستان را انتخاب کردید؟
«چون هم از دیگر هنرها برایم جذابتربود و هم احساس میکردم در آن توانایی و استعداد بیشتری نسبت به دیگر هنرها دارم. از طرفی یک پاسخ کلیشهای برای این پرسشتان دارم.، اینکه داستان بود که مرا انتخاب کرد.، گمانم در جایی دیگر هم تعریف کردهام که در کلاس اول دبستان دفترچههایی را به شکل مثلا کتاب درست میکردم و در آن قصه مینوشتم و برای ماجراهایش نقاشی هم میکشیدم».
داستان نویسی در یک دوره 10ساله در مشهد،دست خوش چه تغییراتی یوده است؟ آیا میشود،. گفت جنبش داستانی داشتهایم یا خیر؟
«تغییر را که نمیدانم چقدر تعبیر درستی است اما اتفاقات خوب کم نداشتهایم. از سر بر آوردن نویسندههای نوظهور توانایی که به ناشران مطرح کتابهایشان را چاپ کردند یا در جشنوارهها درخشیدند تا برنامههایی چون برگزاری جشنوارههای داستانی و دعوت از نویسندگان شاخص کشور به جلسات مشهد.».
تعامل و توافق داستان نویسان مشهدی تا چه حد تاثیر گذار در روند پبشرفت ادبیات داستانی در مشهد دارد؟
«در حیطه کارهای اجرایی میتواند مفید باشد مثل برگزاری همان جلسات نقد داستان با حضور نویسندههای مطرح. از این نظر هم که داستانهای همدیگر را بخوانند و دربارهاش نظربدهند پیشرفت نویسندههای مشهد را به دنبال خواهد داشت. اما روی هم رفته نوشتن امری فردی است و اینکه در فعالیتهای ادبی گروهی شورش را در بیاوریم به نظرم به بخش آفرینشگر وجود داستانیمان آسیب خواهیم زد».
چه شد تصمیم به برگزاری انجمن داستان نویسی گرفتید؟ به نظرتان تا چه اندازه در ترویج داستان نویسی تاثیر گذار بوده است؟
«یک اتفاق و پیشنهاد یکی از دوستان به راه اندازی و ثبت انجمن ماتیکان به عنوان سمن (سازمان مردم نهاد) در سال 83 انجامید. البته بعدها اسمش شد ماتیکان داستان. از آن زمان تا امروز داستان نویسهای بسیاری درنشستهای هفتگی انجمن و برنامههای ویژهای که با حضور نویسندههای شاخص برگزار میکنیم.شرکت کردهاند. برخی کتاب منتشر کردهاند و برخی خودشان جلسات ادبی بر پا کردهاند. از یک انجمن غیردولتی ادبی که بودجهای ندارد مگر بیش از این بر میاید؟»
نام ماتیکان را چرا انتخاب کردید؟ در حال حاضر جلسات در چه مکانی برگزاز میشود؟
«ماتیکان واژهای پهلوی به نام کتاب و داستان است و یک معنای دیگرش مهم و اساسی است، بنابراین با توجه به پیشینه ایرانی و فرهنگی و هم معنای آن به نظرم نام مناسبی است. درحال حاضرجلسات ماتیکان در کافه سلام واقع در خیابان ابن سینا (بین ابن سینا 8 و6 ) برگزار میشود و برای عموم علاقه مندان آزاد است»
وضعیت انجمن ها و جسان داستان نویسی در مشهد به چه صورت است؟
«اوضاع مستقلها بد نیست و به نظرم برای حفظ استقلالشان بهتر است همچنان خودگردان بمانند. دولتیها هم شاید شاخص ترینشان جلسات حوزه هنری باشد که اینطور که شنیدهام با آمدن مسئولانی که بیش از فرهنگی بودن سیاسیاند و تندرو، جلسات حوزه هنری مشهد چندان وضعیت مناسبی ندارد».
حال داستان و و ضعیتش خوب است یا خیر؟ چرا؟
«تا خوب را چه بدانیم. دراینکه استعدادهای بسیاری در مشهد و کل ایران هستند و گاه داستانهای خوبی از آنها میخوانیم تردیدی نیست اما از آنجا که برخی آسیبها همچنان وجود دارد این استعدادها یا به محاق میروند. یا همرنگ جماعتی میشوند که فهمی ناقص از داستان دارند.، فهمی که تابع سوادی شفاهی بر آمده از اطلاعاتی ابتر در محافل است و گاه در زد و بندهای ادبی اوج ابتذالش را به رخ میکشد».
با توجه به اینکه برگزار کننده جلسه هستید، در حال حاضر وضعیت نسل داستان نویس چطوراست؟
« استعدادهای تازهای ظهور کردهاند که اگر مطالعه کردنشان و پشتکارشان در نوشتن به اندازه لازم باشد اتفاقهای خوبی خواهد افتاد».
آیا اساتید در حال حاضر درمشهد توانستهاند به علم روز داستان نویسی دست پیدا کنند یا بهتر است بگوییم لازم نیست گوی و میدان به جوانترها داده شود؟
«گوی و میدانی در کار نیست و اساسا داستان نویسی چنان که اشاره کردم امری فردی است. نشستها و کارگاههای ادبی بیشتر میتواند کاتالیزور باشد و گر نه در نهایت خود داستان نویس است که باید بداند چه میکند».
آیا نویسندگان مشهدی درسطح ایران مطرح شدهاند؟
«بله، به نامها دقت کنید: رضا دانشور و اصغر الهی و حسین آتش پرور و هادی تقیزاده و شهریار وقفی پور و علیرضا ایرانمهر و شیوا مقانلو و....به اینها نام جوانترها را هم بیفزاییم اوضاع را پذیرفتنی خواهیم یافت».
با توجه به اینکه ما در مشهد و در جوار امام رضا (ع) هستیم، آیا در داستانهایتان با این موضوعیت کار کردهاید؟ یا خیر؟
«نوشتن در حوزه ادبیات دینی و مذهبی فکر نمیکنم ربط چندانی به همجوار بودن با امام رضا (ع) داشته باشد.بحث باور در میان است. من هم چند داستان در این حوزه نوشتهام».
جریانات روشنفکری تا چه اندازه توانسته جلوگیر تولیدات دینی در داستان باشد و دلیلش چیست؟
«ما در ایران روشنفکری به آن معنایی که درتاریخ تمدن غرب هست نداریم. از همان مشاهیر حوالی مشروطه مثل طالبوف و آخوندزاده با نوعی برداشت نادرست از اندیشههای غرب روبه روییم. این است که گاه روشنفکر مارکسیستمان ته مایهای از باورهای مذهبی دارد و شاعر مشهورمان دربارهی وقایع کربلا نظرهای بی پایه میدهد و گاه پدیده روشنفکری دینی را داریم که شخصیت نامدار آن وحی را زیر سئوال میبرد! البته در تاریخ خود غرب هم میبینیم که انتلکتوئلیسم نوعی رویاررویی با کلیسا است اما در اینجا نوعی تذبذب بیداد میکند، این مذبذب بودن نوعی تظاهر را هم به دنبال داشته که روشنفکر ما که گاه به طور غریزی شاید متوجه تناقضات شده برای سر پوش گذاشتن بر آن دست به انکار باورهای خود میزند!»
چرا نویسندگان مشهدی علاقه ای به چاپ کارشان توسط ناشران در مشهد ندارند؟ بحث مشهد و تهران نیست. مسئله حرفهای بودن ناشر و داشتن پخش مناسب است و اگر نه انتشاراتی های بسیاری در تهران هستند که با دریافت هزینه چاپ از مولف ثابت میکنند که حرفهای نیستند و همچنین ناشرانی که قدرت توزیع مناسب کتاب را ندارند و رمان یا مجموعه داستانی که کلی روی آن وقت و انرژی گذاشته شده روی دست نویسنده میماند و به مخاطب نمیرسد.
چرافقط آناناس به چاپ رسیده است و شاهد چاپ پبیشتر کتاب از شما نبودهایم؟ بخشی از ان به وضعیت نشر بر میگردد که داستان کوتاه را چندان برنمیتابد.دلایل دبگری هم مثل مشغلههای خودم که فرصت نمیکنم از بین داستانهایم تعدادی را برای چاپ انتخاب و بازنویسی کنم.
آیا برنامه ای برای چاپ اثر دارید؟
«برای کتاب دومم باید از میان داستانهای کوتاهم تعدادی انتخاب کنم و پس از بازنویسی نهایی برای ناشر بفرستم اگر چه اقبال مخاطب و ناشر به داستان کوتاه چشمگیر نیست.، بماند که در شرایط کنونی وضعیت اقتصادی . بازار کاغذ هم به ناشران خیلی اجازه ریسک چاپ کتاب نمیدهد».
صحبت پایانی...
«تشکر میکنم»