از آنجایی که در بخش تئوری در حوزه خوشنویسی، فعالیت کمتری شده است. و این مختص به این زمان هم نیست از دیر باز به همین صورت بوده است که خوشنویسان علاقه مند به امور عملی بودهاند و زیاد در حوزه پژوهش علاقه مند به فعالیت نبودهاند
بازار خوشنویسی پول یا پرستیژ در نشست تخصصی "آن" با حضور دکتر حمید رضا ششجوانی
ما دالان صنعت نمیخواهیم
23 مهر 1397 ساعت 12:11
از آنجایی که در بخش تئوری در حوزه خوشنویسی، فعالیت کمتری شده است. و این مختص به این زمان هم نیست از دیر باز به همین صورت بوده است که خوشنویسان علاقه مند به امور عملی بودهاند و زیاد در حوزه پژوهش علاقه مند به فعالیت نبودهاند
ریحانه بنازاده/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
دکتر حمید رضا ششجوانی متولد 1354 است، وی مترجم، نویسنده، پژوهشگر در زمینه اقتصاد فرهنگ و هنر و از بنیانگذاران اقتصاد هنر در دانشگاههای ایران و عضو پیوسته انجمن جهانی اقتصاد فرهنگ است و به نقل از خودش انتخاب رشتهاش یر میگردد به دوران کودکیش و این طور تعربف میکند:«از آنجایی که اجدادم خوشنوبس بودند،در کودکی به همراه پدر در نشستهایهنرمندان شرکت میکردم و همیشه در این جلسات صحبت از تغییر و دگرگونی جهان بود یادم است در یکی از جلسات ظهر که شد پدر دست مرا گرفت که برویم و وقتی پرسیدم، چرا ناهار نمیمانیم پدر گفتند احتمالا نمیتواند، ناهار بدهد و من با خودم فکر کردم که این افراد با اینکه این همه حرفهای یزرگ میزنند و میخواهند جهان را تغییر دهند چطور نمیتوانند، دوستانشان را برای ناهار نگه دارند و بعد ازآنکه بزرگتر شدم، برای رسیدن به جواب سئوالم فکر کردم شاید جامعه شناسی جوابم رابدهد که اینطور نبود و بعد سراغ اقتصاد هنر رفتم».
در راه ماندگی توسعه
اینکه اقتصاد فرهنگ و هنر در آینده ایران چقدر مهم است، با موضوع بازار، که به چه صورت عملی میشود و اینکه آیا راه حلی برای خوشنویسها وجود دارد که از این فضا بهره بگیرند یا خیر، میگوید:«ما یک شرح پریشانی داریم و گفتنش خیلی جذاب نیست ولی یاید گفته شود. از ابتدا حکومت پهلوی اول شروع کردیم به توسعه پیدا کردن، دلمان میخواست با یک الگو توسعه سریع مدرنیزم بتوانیم قلهها را فتح کنیم. پارادایم اقتصادی که در آن دوره حاکم بود، پارادایم اقتصاد صنعتی بود و بسیار پیگیر بودند و در بعضی موارد هم موفق بودند ولی در طول مسیر پارادایم اقتصادی تغییر کرد و ما دراه مانده توسعه شدیم».
تغییر الگوها
شش جوانی در مورد تغییر الگو ها میگوید:« این که پیش از انقلاب صنعتی، صنعت به سرعت رشد میکند و از نیمه دوم قرن بیستم، سرعت رشد کاهش پبدا میکند.همانطور که کشاورزی قبل از اشتغال صنعت، تولید ثروت را داشته است و بعد از آن دوره هر چه میگذرد میزان اهمیتش درتولید اشتغال و ثروت پایین میآید. در نیمه دوم قرن هم، خدمات افزایش و صنعت پایین میآید و این دقیقا همان گلو گاهی بوده است که ما میتوانستیم رد شویم و نتواستیم و همانند یک مسابقه بود که ما هم در آن شرکت کردیم و باختیم و یک سریها مثل کره جنوبی، هند، برزیل، چین و... برنده شدند ولی ما متاسفانه به دلایل اجتماعی که خارج از اراده و اختیار ما بود با ختیم. اما این با ختن برای ما الزاما چیزی نیست که نتوانیم از آن بگذریم».
اقتصاد جهان نغییر کرده است
آن چه که اتفاق افتاده است پارادایم اقتصادی جهان از اقتصادی صنعتی به اقتصاد فرهنگ، تغییر کرده است. این را شش جوانی میگوید و ادامه میدهد:« وقتی ما نگاه میکنیم نرخ رشد شغل، در فرهنگ خیلی چشمگیرتر، نسبت به بقیه صنعتها شده است و در واقع اقتصاد جهان تغییر کرده است و به نفع ما شده است و رقابتها به سمت گردشگری، فرهنگ وهنر و میراث فرهنگیمان است ما اینها را داریم و میتوانیم از آن نان بخوریم است. ما چیزی را میخواهیم غیر از نفت و آن پاردایم توسعه بر مبنا صنعت است که متاسفانه همچنان حاکمان و مردم پاردایم ذهنیشان توسعه، از طریق صنعت است. چیزی که باید تغییر کند نوع اشتغال است و جایگزبن صنایع زیان ده باشد».
خوشه سازی در فرهنگ
سالیان، سال است که میگوییم باید با صادرات غیر نفتی کار کنیم ولی فعالیت چندانی صورت نگرفته است و در این باره میگوید:«هر کار صنعتی نیازمند سرمایه زیاد است که این در مورد فعالیتهای هنری خیلی کمتر و قابل دسترس است. ما باید سر ریز اقتصادی داشته باشیم برای مثال در مشهد با وجود امان رضا(ع) سرریز اقتصادی وجود دارد به این صورت که 20میلیون زائر میآید. این زائر احتیاج به خوراک ، پوشاک، تفریح دارند و.... این امر باید با هنر و فرهنگ هنر هم صورت بگیرد. وقتی راجع به فرهنگ صحبت میکنیم که یک مورد آن مربوط به هنر است و شامل هنرهای تجسمی و نمایشی و ادبیات میشود و مبراث که شامل میراث معنوی و موزه ها است و صنایع خلاق شامل سینما موسیقی، گردشگری و... است. که آنچه که پول میسازد صنایع خلاق است.خوشه سازی در فرهنگ خیلی سر یعتر از بقیه صنایع صورت میگیرد».
ما دالان صنعت نمیخواهیم.
در امریکا 4 در صد از ناخالصی تولید ملیاشان از طریق هنر است در واقع درجه توسعه یافتگی یک کشور به اشتغال فرهنگ و کالای فرهنگی دارد و شش جوانی در این باره بیشتر توضیح میدهد:«تاریخ به ما نشان میدهد که ما در گذاشته توانستیم این کار را انجام دهیم. و این پتانسیل در ایران وجود دارد. برای مثال در مشهد قالیبافی،خطاطی و.. وجود دارد. ما تا وقتی یک سری ادم را داریم که فقط کافیست بسترش به وجود بیاید تا آنها شاغل شوند. لازم نیست، برویم کارخانه بزنیم. ما یک مزیت به نام عقب ماندگی داریم. مثال: یک شهری مثل اراک یک شهر صنعتی است و نتیجهاش شده است آلودگی هوا، آسیبهای زیست محیطی و... چرا مهاباد هم میخواهد مثل اراک شود و برای رشد و پیشرفت در خواست کارخانه دارد چرا از عقب ماندگیش نسبت به اراک استفاده نمی کند. سراغ هنر و... نمیرود. ما دالان صنعت نمیخواهیم، دالان فرهنگ میخواهیم».
بازار هنر
وی در مورد چشم اندازی که از اقتصاد خلاق تا به اینجا ترسیم کرده است ،در مورد خوشنویسی و راه رشد آن میگوید:« از آنجایی که در بخش تئوری در حوزه خوشنویسی فعالیت کمتر صورت گرفته است واین مختص به این زمان هم نیست و از دیر باز به همین صورت بوده است. معمولا خوشنویسان علافه مند به امور عملی بوه اند و زیاد درحوزه پژوهشی نبودهاند و شاید یهتر است بگوییم با کمی تغییر، خوشنویسها میتوانند بازیگر این میدان باشند. خوشتویسی یک ساقه است که بسیار چیز اطرافش است. اقتصاد هنر وقتی فقط صرف زیبایی شناسی یاشد در آنجا بیشترین فقر موجود است و نمی تواند کالای کاربردی بسازد برای مردم. در دوره پهلوی چون می خواستند یک الگو ملی توسعه بدهند به خوشنویسی خیلی مورد توجه قرار گرفت و بعد از انقلاب کنار گذاشته شد چون یاد آور هنر شاهی وخانی بود و تا اوایل دهه هفتاد به این صورت بود. و در واقع به خوشنویسی نگاه ابزاری و شعاری شده است و شاید بهتر است بگوییم به هنر به چشم ابزار نگاه شده است، نه خود موضوع و این به بیراه میبرد و البته تغییراتی در سالهای اخیر ایجاد شده است و پرستیژآن ایجاد شده است. اینکه یک خطاط صدای قلمش برایش قیمت دارد و اینکه حس خوبی دارد چون هنرمند است برای بازار اقتصادی هنر کافی نیست».
هنرمند،میتواند فقیر نباشد.
در پایان صحبتش یکی از راهها برای هنرمند خوشنویس راکار آفرینی میداند و میگوید: «باید متقاعد شوندکه یک سامانه کالایشان رابخرند ونگاه دولتی به این قضیه برداشته شود و نگاه بیزینسی صورت بگیرد. اینکه چرا هنرمندان همیشه باید فقیر باشند این سئوالی است که هر هنرمندی از خود بپرسد و دنبال تغییر مسیر باشد».و در غیر اینصورت جکایت همین شعر میشود:« عمری از مشق دوتا بودم هچون چنگ/ تا که خط من درویش قانون شد/ طالب من همه شاهان جهانندو مرا /چو گدایان جگر از بهر معیشت خون شد».
کد مطلب: 34988