نگاهی به جدیدترین اثر روی صحنه رضا صابری که با استقبال بی نظیر مخاطبین مشهدی روبرو شده است
سوار بر زورق خیال در دریاچه قو
سال 1877 است. یکی از شبهای همیشه بیدار و با شکوه مسکو. در منطقه «تورسکوی»، جلوی تالار نمایش «بالشوی» ازدحام جمعیت، زیاد است. این شلوغی ناشی از حضور جماعتی است که به تماشای نمایش ویژه امشب آمده اند. میهمانان دسته دسته میرسند. از کالسکه های با شکوه خود پیاده می شوند و به تالار نمایش بالشوی قدم می گذارند. آقایانی با پالتوها و کلاههای پوست بره و صورت های سرخ و خانم هایی در پوست خز پیچیده از سرمای بیرحم شبانگاه مسکو. لحظاتی بعد، تماشاچیان، محو تماشای «دریاچه قو» اثری از آهنگساز معروف چایکوفسکی هستند. نفسها در سینه حبس شده و مخاطبین همراه با صحنهصحنه نمایش، همراه با غم و محنت «اودت» دختری که اسیر طلسم عشق شده و مبتلا به فراق زیگفرید، اشک می ریزند. سال 1397 است و تماشاچیان مشهدی در یک شب گرم تابستان برای تماشای نمایش دریاچه قو به سالن اصلی تئاتر شهر مشهد آمده اند. ساختمانی که عمر زیادی از بنایش نمی گذرد ولی همه این سال ها، عشق به هنر تئاتر و شور همین تماشاچیان بوده که در شهر خموده مشهد، هنرمندان را به ادامه راه امیدوارتر کرده است. امشب تماشاگران مشهدی آمده اند تا «دریاچه قو» را با روایتی جدید به تماشا بنشینند. تقابل خیر و شر را ببینند و قصهی پیروزی حق بر باطل را بشنوند. کارمند و کارگر. دانشجو و خانه دار. جوان و میانسال. از همه قشر در بین تماشاگران دیده می شود. حتی پیرزنی کهنسال که عصازنان همراه نوه اش آمده است. خیلی ها کودکانشان را هم آورده اند. اشتیاق در نگاهها موج می زند و اضطراب در چهره آن ها که تازه برای گرفتن بلیت اقدام کرده اند و حالا می شنوند برای امشب، بلیتی وجود ندارد. مخاطبین تئاتر دریاچه قو ولی انگار دست بردار نیستند. از همین حالا برای شب های بعدی در صدد رزرو بلیت هستند. مخاطبینی که سرمایه اصلی این شهر و امید هنرمندان صحنه های تئاتر هستند.
روایتی جدید از قصه ای کهن
«اینجا من در انتهای جهان هستم. آیا کسی هست صدای من رو بشنوه؟ من اودت به معنای مهرورزی، زیبایی و عشق. وزن وزین عاشقی ام من. در جهانی که پر از کین و ستیز و از عشق تهی ست. اینجا من در تبعید تن. در آغوش رقص و مرگ... در شبی چنین تنها. تنهاتر از ماه که همچون سکه ای سربی در صفحه آسمان می ترواد. می شنوید؟ می شنوید؟ این آوا آوای یک عمر عاشقی منه». نور آبی، صحنه را پر کرده و نوای محزون اودت، در گوشها میپیچد. نفسها در سینه حبس شده. همه میخواهند با دقت به قصهی پر غصهی اودت دختر قو گوش بدهند و با همه وجود به صحنه خیره شدهاند. به تصویر دخترکان قو که با نقابهای رمزآلود و لباسهای سرتاسر سپید، زیر نور نقره گون شب، قصهی اودت را به گوش همه میرسانند و او را در تحمل این غم بزرگ، همراهی میکنند. «دریاچه قو» قصهای است که از ادبیات کهن سرچشمه میگیرد. این قصه سالهاست در سالنهای تئاتر کشورهای معروف جهان از مسکو تا پاریس و لندن و نیویورک، به نمایش درآمده و میلیونها جفت چشم، تماشاگر آن بوده است. قصهای که از تقابل خیر و شر میگوید. از عشق ازلی و پاک و از باطل بودن نیروهای شیطانی. قصهای که قرنها چرخیده، در هر ملل و کشوری، رنگ و روی جدیدی گرفته و سینه به سینه گشته تا به خطه خراسان، سرزمین و مهد تئاتر ایران برسد. حالا هنرمندی خلاق از این دیار، اثری اقتباسی از «دریاچه قو» را به سالن تئاتر اصلی شهر مشهد آورده است. این هنرمند کسی جز رضا صابری نیست. پیشکسوت عرصه تئاتر استان که سالها برای هنر این مرز و بوم، رنج دیده و مو سپید کرده است. صابری که این روزها کسالت دارد و امیدواریم زودتر برطرف شود، «دریاچه قو» را کار غیرمتعارف خودش دانسته و درباره آن گفته است: «من بیشتر به نمایش ایرانی علاقهمند هستم. تا به حال نیز متنها و مضامین ایرانی و فارسی را کار کردهام اما نمایش دریاچه قو اولین کار متفاوت من در این زمینه است؛ برای همین این کار، تجربه خوبی برایم به حساب میآید. دریاچه قو از کارهای معروف روسی است که در بسیاری از کشورهای دنیا اجرا شده است. حالا ما این کار را با زبان و ادبیات ایرانی روی صحنه آوردیم». سه نسخه بازنویسی از این نمایشنامه صورت گرفته است. نسخه اول توسط رضا صابری و سهند خیرآبادی. نسخه دوم توسط سهند خیرآبادی و بالاخره نسخه سوم توسط رضا صابری که به نمایش فعلی منجر شد. طبق گفتههای این کارگردان و نویسنده با تجربه، در
تنها سرمایه ما مردم هستند
امیرمحمد فرمان، به عنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز دریاچه قو، از سوابق تئاتری خود اینطور می گوید: «حدودا شش ماه پیش با استاد به عنوان دستیار کارگردان همکاری داشتم و آن نمایش به دلیل اینکه بازیگرش نتوانست ادامه دهد و کنسل شد. بعد از آن، نمایش دریاچه قو را شروع کردیم و این افتخار را پیدا کردم در کنار استاد باشم. خودم از سال 87 در کاشمر تئاتر را شروع کرده و اول بازیگری می کردم. سال 90 در مشهد دانشجو شدم و کار تئاتر را ادامه دادم. ابتدا در چند نمایش دستیار کارگردان بودم سپس در سال 95 اولین تجربه کارگردانی به نام "به اتفاق بانو" را داشتم که در جشنواره دانشگاه آزاد اجرا شد. اردیبهشت 96 دومین کارم "در همین نزدیکی" اجرا شد و آبان 96 "تخت های روان" را در جشنواره استانی شرکت دادم». فرمان درباره همکاری خود در پروژه دریاچه قو معتقد است: «همکاری در این پروژه برای من خیلی خوب بود و بهترین اتفاقی است که در رزومه کاری من رخ داد. چون در کنار استاد صابری بودن حتی به عنوان یک مسئول تدارکات بسیار ارزشمند است. نمایش ما ریسکش بالا بود ولی خدا را شکر مردم آمدند و استقبال کردند. تا الان هم خیلی کم بوده افرادی که ناراضی بودند. آن ها هم فضای نمایش را دوست نداشتند نه اینکه به دلیل مسائل فنی، ناراضی باشند. این نمایش جذابیت بالایی دارد و به نظر من یک اتفاق نو در شهر مشهد است. فضای بسیار جدیدی دارد و فکر می کنم تا به حال چنین نمایشی در مشهد اجرا نشده است». این هنرمند جوان درباره دشواری هایی که در مسیر ساخت دریاچه قو وجود داشت می گوید: «نمایش دشواری های زیادی داشت. ما حدودا 4 ماه وقت گذاشتیم. از نوشتن متن، انتخاب بازیگران، انتخاب همسرایان، عوامل و... بازیگران زیادی آمدند و رفتند. بعضی ها نمی توانستند حجم کار و فشار تمرینات را تحمل کنند و ریزش پیدا کردند و آدم های جدیدی آمدند. بالاخره نمایش به سرانجام رسید. با اینکه استاد صابری بزرگترین و پرافتخارترین کارگردان خراسان است خودش جا برای تمرین ما گرفت و موانع اداری همه جا سر راهمان بود». فرمان که بزرگترین عامل موفقیت نمایش را اسم استاد صابری می داند و معتقد است نام ایشان در سرتاسر کشور شناخته شده است، درباره نمایش های اقتباسی عقیده دارد: «اقتباس در مشهد خیلی کم است و نمایش های انگشت شماری داریم که اقتباسی باشد. من خودم به فکر آثار اقتباسی جدیدتری هستم. وقتی از نمایشی اقتباس می کنی باید آن نمایش را با شرایط جامعه ت وفق بدهی و به قولی ایرانیزه کنی. اتفاقی که در دریاچه قو افتاده است». این هنرمند جوان، درباره فضای فرهنگی شهر مشهد خصوصا برای هنرمندان تئاتر می گوید: «فضای فرهنگی مشهد، شرایط خاص خودش را دارد و محدودیت های زیادی برای ما هنرمندان ایجاد کرده است. ولی ما بدون هیچ پشتوانه و حمایتی کار می کنیم. نامهربانی و محدودیت همه جا هست. فقط در حرفه ما نیست ولی در کار ما سختی ها بیشتر است. تنها سرمایه ما مردم و مخاطبین ما هستند. با همین شرایط به جلو پیش می رویم و ادامه می دهیم. همه از منِ کمترین تا استاد صابری به عشق مردم کار می کنیم. به خاطر دلمان کار می کنیم و به هنر تئاتر علاقه مند هستیم. می توان گفت ما به نوعی نسبت به این هنر جنون داریم. عاشق تئاتر هستیم. عاشق خلق کردن هستیم و امیدواریم مردم نیز از هنرمان لذت ببرند».
در مشهد خیلی ها خبر ندارند ما سالن تئاتر داریم
در دربار پادشاه، بین شاه، ملکه و پسر جوانشان زیگفرید دلخوریهایی درگرفته است. زیگفرید شاهزاده جوان اصرار دارد به لشگریان بپیوندد و پدرش که او را جوانی خام می بیند، با تحکم در مقابلش می ایستد و با تصمیم پسرش مخالفت می کند. این دیکتاتور کهنسال با مدال های برافراشته بر سینه کسی نیست جز علیرضا ضیاء چمنی بازیگر پر تجربه تئاتر استان. ضیاء چمنی این بار در نقشی متفاوت، ایفاگر شخصیت شاهی است که به گفته خودش حاکم بلامنازع سرزمینش بوده و همه چیز زیر چکمه های قدرتش قرار دارد. این هنرمند از آغاز فعالیت های خودش چنین می گوید: «از سال 69 و 70 با نمایشهای دانشآموزی کارم را شروع کردم و از سال 75 با ورود به اداره ارشاد نمایشهای تقریبا حرفهای را توانستم تجربه کنم. تا به حال در 50 اثر نمایشی بازی کردم. به جز بازیگری سمت نویسنده و کارگردان و حتی طراح صحنه را هم داشتهام». ضیاء چمنی درباره نقش شاه در نمایش «دریاچه
اودیل، بیگناهترین شخصیت دریاچه قو
«منزل خانم روثبارت... بله. بفرمایین». این جمله ای است که بارها در طول نمایش از زبان اودیل می شنویم. دختر روثبارت جادوگر بزرگ و قدرتمند داستان. اودیل یکی از باورپذیرترین کاراکترهای نمایش دریاچه قو است که با هنرنمایی عاطفه پوربهرام، شخصیتی دوست داشتنی پیدا کرده است. پوربهرام درباره علاقه خود به بازیگری می گوید: «از کودکی به بازیگری علاقه داشتم و چون همیشه از بچگی به بازیگر بودن فکر می کردم، الان روی صحنه هستم. 4 سال است به صورت جدی در این حرفه هستم». می خواهم بدانم پوربهرام که 3 ماه برای این نمایش تمرین داشته، چه کرده که توانسته به نقش اودیل نزدیک شود و آن را برای مخاطبین باورپذیر کند: «برای ایفای نقش اودیل در درجه اول خودم خیلی با نقش ارتباط برقرار کردم و اگر توانستم این حس خوب را به مخاطب منتقل کنم باعث خوشحالی من است. برای شکل گیری نقش اودیل، چون به نظرم بیگناهترین کاراکتر بود، دوست داشتم کمی متفاوت تر با دیگر نقش های جادویی باشد و سعی داشتم کاراکتری باشد که در ابتدای نمایش تحت سلطه مادرش است و هر چه به انتهای داستان می رسیم به آگاهی شخصیت می رسد». پوربهرام، نیاز هنرهای نمایشی را به شخصیت های خاکستری مانند اودیل الزامی می داند. چون معتقد است همه کاراکترها خوب یا بد مطلق نیستند. این هنرمند جوان درباره تجربه کار کردن با رضا صابری معتقد است: «قطعا زیر سایه فخر تئاتر خراسان بودن لذت بخش است و یکی از آرزوهای من کار کردن با استاد رضا صابری بود. من در کنار ایشان خیلی چیزها آموختم». پوربهرام می گوید: «فعلا که استقبال خیلی خوبی از نمایش شده و من از همه دوستان ممنونم. امیدوارم مردم تا شب آخر از همه تئاترهای روی صحنه حمایت کنند».
آرزویم این بود اثری مرتبط با چایکوفسکی بسازم
در همه طول نمایش دریاچه قو، عنصر موسیقی به نحوی تاثیرگذار، بر فضای سالن حکمفرما است. آهنگساز این موسیقی کسی نیست جز میلاد قنبری. این هنرمند جوان، ساکن مشهد بوده و ساز تخصصی اش پیانو است. فعالیت موسیقیایی خود را از سال 84 الی 85 شروع کرده و در سال 92 به طور جدی وارد عرصه آهنگسازی تئاتر شده است. وقتی از او می خواهم از خصوصیات آهنگسازی برای تئاتر بگوید توضیح میدهد: «آهنگسازی برای تئاتر مثل آهنگسازی برای فیلم و تصویر، دارای یک چارچوب است. چون شما یک موضوع دارید و آن موضوع در وهله اول باید طبق جزییات جلو برود. جزییات دیگر این است که شما برای آهنگسازی تئاتر باید به یک درک تئاتری برسید. باید ریتم، میزانسنهای موضوع و محتوای اصلی نمایش را درک کنید تا بتوانید عمق مطلب را به اجرا برسانید. شاید به طور معمول ساخت یک آهنگ خیلی دارای جزییات نباشد ولی آهنگسازی تئاتر، جزییات زیادی دارد که باید طبیعتا انجام شود». می خواهم بدانم چطور پای میلاد قنبری به این پروژه نمایشی باز شده است. می گوید: «دوست من آقای حکم آبادی به بنده پیشنهاد این همکاری را داد. البته خیلی دیر و درست یک هفته قبل از اجرا. قبل از بنده با عزیز دیگری صحبت کرده بودند و آن ماجرا به سرانجام نرسید. دوستان من در تئاتر دریاچه قو کمتر از یک هفته به اجرا به بنده مراجعه کردند و بنده هم چون علاقه شدیدی به موسیقی چایکوفسکی دارم و همیشه آرزو داشتم این کار را انجام بدهم، این همکاری را پذیرفتم. از طرفی تمام دوستان من در این پروژه هستند. آقای حکم آبادی. خانم رجایی نیا و آقای فرمان و از همه مهمتر بالاخره برای هر کس از اهالی تئاتر، کار کردن با رضا صابری یک آرزو است و من هم خوشبختانه این اتفاق برایم افتاد. دوستان آمدند استودیو و صحبت کردیم و به تفاهم رسیدیم و هدف من واقعا این بود کار انجام شود تا بتوانم به دوستانم کمک کنم». می خواهم بدانم میلاد قنبری چطور با الهام از اثر چایکوفسکی موفق به آهنگسازی برای این نمایش شده است؟ در جواب می گوید: «طبیعتا وقتی اسم دریاچه قو میآید شما نمیتوانید موسیقی چایکوفسکی را کنار بگذارید. برای همین، ابتداییترین چیزی که به ذهنم رسید این بود که تم موسیقی چایکوفسکی را همان تم قرار دهیم. حالا با ساختار نمایش که کمی ایرانیتر هست تطبیق دهیم. با میزانسن ها تطبیق دهیم. به قول معروف این تم را آوردیم و با فضای نمایشی هماهنگ کردیم». می خواهم بدانم آیا این هنرمند عرصه موسیقی از نتیجه کار
آشتی تئاتر و مردم
«بی نظیر بود». این را خانم مسن کنار دستی ام می گوید و برای اهدای دسته گلش به هنرمندان این نمایش، از روی صندلی اش بلند می شود. هنرمندان «دریاچه قو»، با تشویق های بی امان مخاطبین روی سن ایستاده اند و رو به تماشاچیان قدرشناس مشهدی تعظیم می کنند. همان تماشاگرانی که سرمایه هنر تئاتر شهر هستند. خیلیها گل هدیه می گیرند و عکس یادگاری می اندازند. چهره مخاطبین برقی از شادی و شعف دارد. انگار آن ها هم انتظار نمایشی چنین متفاوت در شهری مانند مشهد نداشته اند. از خانم چادری مسنی که همراه دخترش به تماشای تئاتر آمده و عقیده دارد فضاهای فرهنگی برای جوانان شهر کم است تا یاسمین و زینب دو نوجوان 16 و 17 ساله که معتقدند نوجوانان شهر مشهد به تفریح بیشتری نیاز دارند و وجود تئاترهایی مثل دریاچه قو برایشان لازم است. یا زهرا دانشجوی سال آخر روانشناسی که یکی از مخاطبین ثابت تئاترهای مشهد است. او که نقاط قوت نمایش دریاچه قو را در موسیقی و بازی بازیگرانی مانند ستایش رجایی نیا در نقش روثبارت و عاطفه پوربهرام در نقش اودیل می داند، درباره بهبود وضعیت تئاتر مشهد نسبت به سابق عقیده دارد: «به نظرم وضعیت خیلی بهتر از قبل شده است. قبلا خیلی از تئاترها به دلایل عجیب و غیر منطقی مجوز اجرا نمی گرفتند. ولی الان حتی تئاترهای موزیکال و تئاترهایی از تهران در مشهد اجرا می شود و این خیلی خوب است. نکته بعدی این است که مخاطبان این هنر هم نسبت به قبل خیلی بیشتر شده اند. طوری که الان گاهی همه بلیت ها تمام می شود و حتی بعضی نمایش ها روزانه دو بار اجرا می شود که این خیلی عالی است. موفقیت هنرمندان تئاتر مشهد در جشنواره ها هم نکته مثبت دیگری است که در این سیر صعودی رشد رخ داده است». این مخاطب جوان ولی از عدم شناخت و علاقه هم سن و سال هایش نسبت به هنر تئاتر گله مند است: «متاسفانه علاقه نسبت به تئاتر و سینما خصوصا تئاتر کم است و من به ندرت همسالان خودم را می بینم که تئاتر دوست داشته باشند. فکر می کنم بخشی از این عدم علاقه به پایین بودن مطالعه شان برگردد. نکته بعدی اینکه این روزها حال جوان ها بد است. برای وضعیتی که در جامعه حاکم است و برای همین، دل و دماغ چندانی برای تماشای تئاتر ندارند». این دانشجوی روانشناسی، دلایل جذابیت هنری مانند تئاتر را اینطور بیان می کند: «به نظر من علاقه مند بودن به تئاتر سلیقه ای است. ولی اینکه آدم با بازیگرها ارتباط مستقیم دارد خیلی جالب است. نکته دوم اینکه بازیگر وقتی جلوی تو ایستاده فرصت اشتباه ندارد. جالب اینجاست که تو داری ارتباطی زنده با بازیگر برقرار می کنی و خب فکر می کنم بخش دیگری از جذابیت تئاتر نسبت به بقیه هنرها جذابیت هایی مانند طراحی صحنه، لباس و... باشد». وقتی استقبال مخاطبین را از تئاتر دریاچه قو می بینم یاد صحبت های استاد صابری در نشست خبری این تئاتر، می افتم وقتی با امیدواری گفت: «با پیشینهای که در زمینه تئاتر در کشور ما وجود دارد، میتوان گفت هنوز تئاتر به آن معنا نداریم، با اینحال جوانها و پیشکسوتان دستبهدست هم دادهاند و تلاش میکنند تئاتر را رونق دهند. همین که الان تئاتر مشهد به سمت خصوصی رفته است، نشان میدهد که تئاتر ما درحال شکلگیری است. فعال بودن گیشه تئاتر در مشهد بیسابقه است. زمانی مردم با کارت دعوت هم حاضر نبودند تئاتر خوب ببینند ولی امروز میبینیم که مشهدیها برای تماشای تئاتر بلیت میخرند و داخل صف میایستند. این به آن معناست که تئاتر جای خودش را بین مردم باز کرده است».