"برای 27 ستاره"
پاسدار امین
برادرم! این روزها نمیدانم بر زیبایی وصل و رسیدنت، به تهنیت؛ شادمان باشم یا بر فراق و نبودت، به تعزیت؛ گریان؟!
برای تو خوشحال می شوم که چه با شکوه رسیدی
و برای خود غمگینم که چه غمبار ... ماندم!
فاصله ی رسیدن تو و ماندن من، به میزان فهم تو و فهم من
بصیرت تو و بصیرت من است
تو یافتی و رسیدی و شدی
و من هنوز در خم یک کوچه ام ...
... آری، امروز، بر فراز دستان یاران غمگسار، به اهتراز در میآیی و مسافر آسمان می شوی، پا به رکاب ملکوت.
بنازم به عرش مهر نشان و به گزین حضرت دوست که پهندشت فیروزه فامش
می رود که 27 عقیق سرخ بر تنپوش آسمان فرش، به یمن جلوس 27 پرنده عاشق، 27
دکمه ی ستاره بنشاند.
آری برادر ! بیرقی! ستاره میشوی و خلعت خونین وصال می پوشی و شهید می شوی و به
وجه ا... نظر می کنی چه درخشنده و چرخان و خرامان، برگرد آفتاب "خون خدا" می چرخی و چشمک میزنی.
چقدر "من" های حقیر این دیار، ناچیزیم و بی مقدار!
27 نشان، 27 بیرق، 27 ستاره، ماندگار می شوند که به پا باشیم و از پا نیفتیم.
که به راه باشیم و به بیراهه نرویم و در راه نمانیم.
امانت، امنیت می خواهد و امنیت، امینی و "امین"، پاس دارنده و جان فدا
میراث و امانت حق، حقیقت جاری و ساری "ثقلین" است
و ثقلین، روح مشهود و ملموس خداست.
یعنی همان ماه شب چراغ کوفه که حرمتش به جفا شکست و در محراب صلاة دو نیمه شد.
یعنی همان خون خدا که به بدعهدی کوفیان و تیغ کینه ی دشمنان خدا از گلوی حسین فاطمه، بر زمین داغ کربلا جاری شد.
یعنی همان انتظار و منتظران امام منتظر
و یعنی همان فریاد دشمن شکن و ظلم ستیز روحا... که کاخ مستکبران عالم را به لرزه درآورد.
ثقلین، امانت خدا و رسول خدا، ثقلین کلام خدا و حجت خدا، ثقلین ترجمان عشق و عشق، جذبه ی حقیقت و حقیقت، گنجینه گرانبها و بی بدلیل هستی است ...
آری پاسدارم! شهیدم!
ثقلین امانت است و امانت "امین" می خواهد.
"امین" سید ما . "امین" سالار ما
او امید همه ی مستضعفان و محرومان جهان خاک است.
و تو شهیدم ! پاسدار امینی
تا "امین" پاسدار امانت باشد!
تو امتداد کاشت 27 دردانه ی پاسدار ولایت، در باغ عاشورای حسینی
و چه باشکوه، باغ به ثمر نشست و تو رسیدی
خوشا پاسدارانی چون شما برای "امین" که دلبسته یاران خراسانی خویش است
و خوشا اسلام ما، انقلاب ما و ایران ما
برای امینی چون"سیدعلی"
خلعت خونین وصال، بر قامت آسمان ساتیان مبارک
و فراق جانکاهتان بر"امین" و "پاسداران امین" تسلیت باد!
برای تو خوشحال می شوم که چه با شکوه رسیدی
و برای خود غمگینم که چه غمبار ... ماندم!
فاصله ی رسیدن تو و ماندن من، به میزان فهم تو و فهم من
بصیرت تو و بصیرت من است
تو یافتی و رسیدی و شدی
و من هنوز در خم یک کوچه ام ...
... آری، امروز، بر فراز دستان یاران غمگسار، به اهتراز در میآیی و مسافر آسمان می شوی، پا به رکاب ملکوت.
بنازم به عرش مهر نشان و به گزین حضرت دوست که پهندشت فیروزه فامش
می رود که 27 عقیق سرخ بر تنپوش آسمان فرش، به یمن جلوس 27 پرنده عاشق، 27
دکمه ی ستاره بنشاند.
آری برادر ! بیرقی! ستاره میشوی و خلعت خونین وصال می پوشی و شهید می شوی و به
وجه ا... نظر می کنی چه درخشنده و چرخان و خرامان، برگرد آفتاب "خون خدا" می چرخی و چشمک میزنی.
چقدر "من" های حقیر این دیار، ناچیزیم و بی مقدار!
27 نشان، 27 بیرق، 27 ستاره، ماندگار می شوند که به پا باشیم و از پا نیفتیم.
که به راه باشیم و به بیراهه نرویم و در راه نمانیم.
امانت، امنیت می خواهد و امنیت، امینی و "امین"، پاس دارنده و جان فدا
میراث و امانت حق، حقیقت جاری و ساری "ثقلین" است
و ثقلین، روح مشهود و ملموس خداست.
یعنی همان ماه شب چراغ کوفه که حرمتش به جفا شکست و در محراب صلاة دو نیمه شد.
یعنی همان خون خدا که به بدعهدی کوفیان و تیغ کینه ی دشمنان خدا از گلوی حسین فاطمه، بر زمین داغ کربلا جاری شد.
یعنی همان انتظار و منتظران امام منتظر
و یعنی همان فریاد دشمن شکن و ظلم ستیز روحا... که کاخ مستکبران عالم را به لرزه درآورد.
ثقلین، امانت خدا و رسول خدا، ثقلین کلام خدا و حجت خدا، ثقلین ترجمان عشق و عشق، جذبه ی حقیقت و حقیقت، گنجینه گرانبها و بی بدلیل هستی است ...
آری پاسدارم! شهیدم!
ثقلین امانت است و امانت "امین" می خواهد.
"امین" سید ما . "امین" سالار ما
او امید همه ی مستضعفان و محرومان جهان خاک است.
و تو شهیدم ! پاسدار امینی
تا "امین" پاسدار امانت باشد!
تو امتداد کاشت 27 دردانه ی پاسدار ولایت، در باغ عاشورای حسینی
و چه باشکوه، باغ به ثمر نشست و تو رسیدی
خوشا پاسدارانی چون شما برای "امین" که دلبسته یاران خراسانی خویش است
و خوشا اسلام ما، انقلاب ما و ایران ما
برای امینی چون"سیدعلی"
خلعت خونین وصال، بر قامت آسمان ساتیان مبارک
و فراق جانکاهتان بر"امین" و "پاسداران امین" تسلیت باد!