۰
تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۴۰
یادداشت های جشنواره فیلم فجر: آشفتگی، فریدون جیرانی

وسواس در فرم، آشفته گی در روایت

وسواس در فرم، آشفته گی در روایت
تکتم حسین پور/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
"مرد خوب، بد شده بود". آشفته گیِ جیرانی با این جمله آغاز می شود. جمله ای که از زبان شخصیت اصلی فیلم می شنویم. باربد، نویسنده ای منزوی و تنها در شبی طوفانی و وهم آلود مشغول نوشتن داستانی است که در انتها معلوم می شود خودش شخصیت اصلی آن بوده است. او شبانه به سراغ برادر دوقلویش بردیا می رود که نقطه مقابل اوست و به شکلی نمادین تجسم عقده های فروخورده و کمبودهای روحی روانی و مجموعه ناکامی های باربد در زندگی شخصی و عاطفی است. مردی باقدرت و ثروتمند که در خانه ای مجلل زندگی می کند و همه چیزهایی را که باربد فاقد آنهاست در اختیار دارد. پول، قدرت و زنی زیبا....



جیرانی در آشفته گی باز هم به سراغ همان سبک و مضمون مورد علاقه اش رفته. همان مولفه های آشنایی که از فرط تکرار
در آثارش می توان عنوان " موتیف های جیرانی طور" بر آنها گذاشت. تصاویر وهم آلود و کابوس گونه، میزانسن ها و لوکیشن های عجیبی که گاه به فضاهای سوررئال پهلو می زنند، آدم هایی درون گرا، زاویه های عجیب و غریب دوربین و قاب بندی های نامتعارف ( که بیش از همه در دو فیلم اخیرش خفه گی و آشفته گی استفاده شده اند) و شخصیتهای بیمار و اغلب دارای تمایلات سادومازوخیستی و رفتارهای خشن و بالاخره قصه ای که در بی مکانی و بی زمانی محض روایت می شود. البته هیچکدام از اینها به خودی خود برای یک فیلم نقطه ضعف محسوب نمی شود.
اما مشکل از جایی آغاز می شود که این مولفه های آشنا هر بار و در هر یک از آثار جیرانی تکرار می شوند بی آنکه نکته تازه ای به آنها افزوده شود و نتیجه اینکه به مرور زمان از یک فیلم به فیلم دیگر بار معنایی خود
را از دست داده و به سطح می آیند. درست مثل استفاده از نام خانوادگی مشرقی که به یکی از موتیف های آثار جیرانی بدل شده. اما به مرور زمان از نامی که بار معنایی قابل توجهی را در قرمز به دوش می کشید و باعث عمق بخشیدن به شخصیت هستی مشرقی با بازی هدیه تهرانی شده بود حالا در آشفته گی به دریا مشرقی می رسد. نامی که نه تنها حسی را برنمی انگیزد که بیشتر به یک شوخی شبیه است طوری که با شنیدنش لبخندی گوشه لب تماشاگر می نشیند که باز هم مشرقی! همین اتفاق در سطح دیگری برای فرم و محتوای آثار جیرانی نیز رخ داده است. هر چقدر آثاری چون قرمز و شام آخر و آب و آتش در زمان خود جسورانه و نوآورانه به نظر می رسیدند آثار اخیر جیرانی کهنه، تکراری و قابل پیش بینی هستند.



جیرانی ثابت کرده فیلمسازی است که سینما را بلد است، با مولفه
های ژانر به خوبی آشناست و علاقه زیادی به فیلمسازی در ژانرهای مختلف دارد. (او در میان آثارش فیلمهایی همچون صورتی و خواب زده ها را هم در ژانر کمدی رمانتیک دارد). اما بیش از هر چیز رد پای ژانر نوآر در آثار او قابل ردیابی است.( درونمایه های روانشناسانه، قصه های جنایی و معما گونه، خشونت، زنان اغواگر، شخصیتهای منزوی و درون گرا، تعلیق، قاب بندی های نامتعارف و داستانهایی که بخش اعظم آن در شب می گذرد.) اما استفاده از این پارامترها بی آنکه هر بار نکته تازه ای به آن افزوده شود رفته رفته فیلمساز را به تکرار خودش دچار می کند.
اتفاقی که برای جیرانی به مانند برخی دیگر از فیلمسازان هم دوره اش مثل مهرجویی، کیمیایی و تا حدودی حاتمی کیا هم افتاده است. آنچه موجب می شود فیلمسازی مانند کلینت ایستوود در هفتاد و چند سالگی
اسکار بگیرد و همچنان آثاری بکر و تازه بسازد اما اغلب فیلمسازان ما از مقطعی به بعد به ورطه تکرار خود بیفتند دلایل مختلفی دارد که مهمترین آن غفلت از فیلمنامه خوب و سوژه های تازه و عمیق و عدم پرداخت هوشمندانه آنهاست. ای کاش ایده های برگرفته از درونمایه های روانشناسانه و فلسفی همچون انتخاب برادران دوقلو که استفاده نمادینی است از کهن الگوی سایه و وجود دو وجه خیر و شر در نهاد انسان، پرداخت بهتر و عمیق تری در فیلمنامه داشت. بازی با اسامی باربد و بردیا با حروف مشترک یا جابجایی دوقلوها اگرچه ایده های نسبتا خوبی است اما بداعت و خلاقیت خاصی در بسط و گسترش آنها به چشم نمی خورد و به دلیل عدم پرداخت کافی در فیلمنامه هدر رفته است.



آشفته گی اگرچه ضعفهایی در فیلمنامه و پرداخت ایده اولیه اش دارد اما به لحاظ
فرم و ساختار از سر و شکل خوبی برخوردار است. از نقاط قوت فیلم باید به استفاده از رنگهای سرد و تیره در طراحی صحنه و لباس، قاب بندی های اُریب و مایل در اغلب صحنه های فیلم که به خوبی القا کننده حس و حال شخصیتهای قصه است( به ویژه صحنه درگیری در اتومبیل که زاویه دوربین طوری است که حس قرار گرفتن اتومبیل در سربالایی و دست و پا زدن و آشفتگی ذهنی باربد را القا می کند) اما با وجود این نقاط قوت، در آشفته گی به دلیل فیلمنامه ضعیف و عدم پرداخت درست شخصیتها( که تقریبا همگی در سطح تیپ های تکراری باقی مانده اند) همه چیز در سطح باقی مانده و تازه ترین ساخته فریدون جیرانی با اغماض  نسخه بدلی و ضعیف نمونه های فرنگی این قبیل آثار است و به نظر نمی رسد در اکران عمومی هم در ارتباطش با مخاطب موفق باشد.
  
 
https://www.razavi.news/vdcjh8et.uqehazsffu.html
razavi.news/vdcjh8et.uqehazsffu.html
کد مطلب ۳۹۲۷۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما