یادداشت اختصاصی؛
سامانه تجرد و تغییر در نظم اجتماع
دکتر طاهره کریمی/ پژوهشگر حوزه فرهنگ
سرویس فرهنگ/ یکی از مسائل مهم در جامعه ی کنونی افزایش سن ازدواج و گسترده شدن دامنه ی تجرد هم در میان پسرها و هم در میان دخترها در سالهای اخیر است. اکنون شاهد آنیم که بسیاری از دختران ایرانی در سنین بالای سی سال هنوز ازدواج نکرده اند و براساس برخی تحلیلهای جمعیت شناختی، امکان ازدواج برای برخی از آنها تقریباً محدود شده است. کدام عوامل اجتماعی سبب شکل گیری پدیده ی تجرد در ایران شده است؟
یکی از گزاره های کلیدی که در بین جوانان مطرح می شود عبارت «تنها باش، خوش باش» است. شاید سؤال مهمتر این است که تجرد چه تأثیراتی بر جامعه دارد؟ چگونه تجرد می تواند باعث ایجاد تغییر در ارزشهای اجتماعی، در هنجارهای ما، در نظم خانواده و حتی در شیوه ی معماری ما شود؟ همانگونه که افراد متأهل زبان و ویژگیهای اخلاقی خود را دارند افراد مجرد نیز دارای زبان و ویژگیهای اخلاقی خاص خود هستند. در واقع، افراد مجرد انسانهای خاصی هستند که نگاه متفاوتی به زندگی و مسائل آن دارند. افزون براین، امروزه با پدیده ی خانه های مجردی و فضاهای مختص مجردها مواجه هستیم. مثلاً عمده فضای پارکها توسط مجردها اشغال میشود یا در برخی رستورانها قسمت خانوادگی و قسمت مجردها جدا هستند و گاهی در سینماها هم چنین تقسیم بندیهایی وجود دارد.
در میان مجردها، برخی به شکل اختیاری، آگاهانه و به طور موقت مجرد هستند یعنی بنابر ملاحظات عقلانی یا احساسی که در زندگیشان وجود دارد تصمیم گرفته اند فعلاً ازدواج نکنند. برخی به شکل آگاهانه می خواهند همیشه مجرد بمانند. دستهای دیگر از افراد نیز به صورت غیراختیاری و موقت مجرد هستند عمدتاً در این حالت میگویند فرد به دلیل سختگیری شدید و وسواس، رؤیایی بودن، مشکل جسمانی یا عدم جذابیت نتوانسته ازدواج کند؛ البته این افراد ممکن است در فرایند زندگی خود بتوانند ازدواج کنند. به این گروه افراد مطلقه را نیز باید افزود؛ در گذشته تعریف اولیه ی تجرد این بود که افراد مجرد عمدتاً بالای سی سال هستند، ازدواج نکردند و با کسی زندگی اشتراکی ندارند. اما در تعریف امروزی، زنان مطلقه ای که ممکن است صاحب فرزند باشند هم جزو افراد مجرد محسوب میشوند. و آمارها نشان می دهد که تعداد این نوع افراد هم زیاد است. با اینکه به نظر میرسد که سن ازدواج در دهه هفتادی ها نسبت به شصتی ها پایین آمده است. اما طلاق نیز در دهه هفتادیها متأسفانه بیشتر شده است. کسانی که طلاق میگیرند به نوعی دوباره در دایره ی تجرد قرار می گیرند.
کسانی که به شکل ثابت و آگاهانه تجرد را اختیار میکنند در نظم اجتماعی معین شده نوعی اختلال را ایجاد می کنند. نظم معین برای ترغیب انسانها به ازدواج تلاش میکند. در این زمینه، برنامه های تلویزیونی و تبلیغات برای ازدواج افزایش پیدا میکند. گاهی ترغیب ها از جنس قوانین، مقررات و دستورالعمل هایی است که در ادارات برای استخدام وجود دارد مثل اینکه امتیازاتی برای فرزند، حق عائله مندی، وام ازدواج و حق مسکن داده می شود. یا حتی قوانین نانوشته ای هم مثل برخوردهای مثبت یا منفی حراست و مدیران با افراد مجرد و متأهل وجود دارد. در واقع گفتمان رسمی امتیازاتی برای ازدواج قائل میشود تا بتواند پدیده ی تجرد را کاهش دهد و نهاد خانواده را تقویت و تثبیت کند.
از اواخر دهه ی شصت تجرد در جنگ با تأهل بود و نمیتوانست خود را به عنوان پدیده ای مستقل بفهمد و ادراکی از خودش داشته باشد. بلکه بیشتر خود را در دیالکتیک خانواده می فهمید و در منازعه با خانواده سعی داشت خود را قابل فهم و حتی در جامعه غالب کند اما پدیدهای که در سالهای اخیر با آن روبه رو هستیم این است که پدیده ی تجرد دیگر خودش را در مقابل خانواده تعریف نمی کند. در واقع، در سالهای اخیر با استقلال پدیده ی تجرد روبه رو شده ایم، به گونه ای که تجرد نوعی از زندگی است که یک سامان اجتماعی دیگر در کنار حوزه ی خانواده ایجاد میکند.
تجرد خود به خود با مسایلی مانند نظم شهری، خانه های مجردی، معماری خاص، خانه های کوچک، اسلوبهای رفتار قانونی، دعواهای پدر و مادرها با فرزندان در این باره و مواردی از این قبیل درگیر است. افزون بر این، تجرد در قوانین اجتماعی مطرح یا دیده نمی شود. از این رو، کثرت تجرد می تواند منجر به تغییر نظم اجتماعی شود. دغدغهی امروز ما این است که چگونه این پدیده ی مستقل را در خود جا دهیم؟ در گذشته مسئله ما تنها این بود که پدیدهی تجرد در مقابل خانواده وجود دارد و باید آن را در نظم خانواده منحل کرد، اما در حال حاضر مسئله پدیده ی تجرد این است که آن را به شکل مستقل بپذیریم یا خیر؟ متأسفانه سیاستهای محدود کننده در زمینه وام و اشتغال و جز آن نشان دهنده ی عدم آگاهی و شناخت از پدیده ی تجرد است. در حالی که اگر مسئولان بدانند چه عواملی به پدیده ی تجرد دامن میزند و این عوامل را بشناسند ای بسا راههای برونرفت از این سامانه را هم بیابند.
یکی از گزاره های کلیدی که در بین جوانان مطرح می شود عبارت «تنها باش، خوش باش» است. شاید سؤال مهمتر این است که تجرد چه تأثیراتی بر جامعه دارد؟ چگونه تجرد می تواند باعث ایجاد تغییر در ارزشهای اجتماعی، در هنجارهای ما، در نظم خانواده و حتی در شیوه ی معماری ما شود؟ همانگونه که افراد متأهل زبان و ویژگیهای اخلاقی خود را دارند افراد مجرد نیز دارای زبان و ویژگیهای اخلاقی خاص خود هستند. در واقع، افراد مجرد انسانهای خاصی هستند که نگاه متفاوتی به زندگی و مسائل آن دارند. افزون براین، امروزه با پدیده ی خانه های مجردی و فضاهای مختص مجردها مواجه هستیم. مثلاً عمده فضای پارکها توسط مجردها اشغال میشود یا در برخی رستورانها قسمت خانوادگی و قسمت مجردها جدا هستند و گاهی در سینماها هم چنین تقسیم بندیهایی وجود دارد.
در میان مجردها، برخی به شکل اختیاری، آگاهانه و به طور موقت مجرد هستند یعنی بنابر ملاحظات عقلانی یا احساسی که در زندگیشان وجود دارد تصمیم گرفته اند فعلاً ازدواج نکنند. برخی به شکل آگاهانه می خواهند همیشه مجرد بمانند. دستهای دیگر از افراد نیز به صورت غیراختیاری و موقت مجرد هستند عمدتاً در این حالت میگویند فرد به دلیل سختگیری شدید و وسواس، رؤیایی بودن، مشکل جسمانی یا عدم جذابیت نتوانسته ازدواج کند؛ البته این افراد ممکن است در فرایند زندگی خود بتوانند ازدواج کنند. به این گروه افراد مطلقه را نیز باید افزود؛ در گذشته تعریف اولیه ی تجرد این بود که افراد مجرد عمدتاً بالای سی سال هستند، ازدواج نکردند و با کسی زندگی اشتراکی ندارند. اما در تعریف امروزی، زنان مطلقه ای که ممکن است صاحب فرزند باشند هم جزو افراد مجرد محسوب میشوند. و آمارها نشان می دهد که تعداد این نوع افراد هم زیاد است. با اینکه به نظر میرسد که سن ازدواج در دهه هفتادی ها نسبت به شصتی ها پایین آمده است. اما طلاق نیز در دهه هفتادیها متأسفانه بیشتر شده است. کسانی که طلاق میگیرند به نوعی دوباره در دایره ی تجرد قرار می گیرند.
کسانی که به شکل ثابت و آگاهانه تجرد را اختیار میکنند در نظم اجتماعی معین شده نوعی اختلال را ایجاد می کنند. نظم معین برای ترغیب انسانها به ازدواج تلاش میکند. در این زمینه، برنامه های تلویزیونی و تبلیغات برای ازدواج افزایش پیدا میکند. گاهی ترغیب ها از جنس قوانین، مقررات و دستورالعمل هایی است که در ادارات برای استخدام وجود دارد مثل اینکه امتیازاتی برای فرزند، حق عائله مندی، وام ازدواج و حق مسکن داده می شود. یا حتی قوانین نانوشته ای هم مثل برخوردهای مثبت یا منفی حراست و مدیران با افراد مجرد و متأهل وجود دارد. در واقع گفتمان رسمی امتیازاتی برای ازدواج قائل میشود تا بتواند پدیده ی تجرد را کاهش دهد و نهاد خانواده را تقویت و تثبیت کند.
از اواخر دهه ی شصت تجرد در جنگ با تأهل بود و نمیتوانست خود را به عنوان پدیده ای مستقل بفهمد و ادراکی از خودش داشته باشد. بلکه بیشتر خود را در دیالکتیک خانواده می فهمید و در منازعه با خانواده سعی داشت خود را قابل فهم و حتی در جامعه غالب کند اما پدیدهای که در سالهای اخیر با آن روبه رو هستیم این است که پدیده ی تجرد دیگر خودش را در مقابل خانواده تعریف نمی کند. در واقع، در سالهای اخیر با استقلال پدیده ی تجرد روبه رو شده ایم، به گونه ای که تجرد نوعی از زندگی است که یک سامان اجتماعی دیگر در کنار حوزه ی خانواده ایجاد میکند.
تجرد خود به خود با مسایلی مانند نظم شهری، خانه های مجردی، معماری خاص، خانه های کوچک، اسلوبهای رفتار قانونی، دعواهای پدر و مادرها با فرزندان در این باره و مواردی از این قبیل درگیر است. افزون بر این، تجرد در قوانین اجتماعی مطرح یا دیده نمی شود. از این رو، کثرت تجرد می تواند منجر به تغییر نظم اجتماعی شود. دغدغهی امروز ما این است که چگونه این پدیده ی مستقل را در خود جا دهیم؟ در گذشته مسئله ما تنها این بود که پدیدهی تجرد در مقابل خانواده وجود دارد و باید آن را در نظم خانواده منحل کرد، اما در حال حاضر مسئله پدیده ی تجرد این است که آن را به شکل مستقل بپذیریم یا خیر؟ متأسفانه سیاستهای محدود کننده در زمینه وام و اشتغال و جز آن نشان دهنده ی عدم آگاهی و شناخت از پدیده ی تجرد است. در حالی که اگر مسئولان بدانند چه عواملی به پدیده ی تجرد دامن میزند و این عوامل را بشناسند ای بسا راههای برونرفت از این سامانه را هم بیابند.