سکانس های نادیده ای از "به وقت شام"
سید مهدی جعفری
چند روز قبل به خاطر علاقهام به سینما و دنبال کردن فیلمهای جشنواره، به پیشنهاد همکارم در جلسه اکران یکی از آثار جشنواره امسال با حضور خانوادههای معظم شهدای مدافع حرم حاضر شدم. روز پرمشغلهای داشتم و مردد بودم تا اینکه از وی شنیدم مراسم مربوط به اکران فیلم"بهوقت شام" حاتمی کیا با حضور خود اوست، همین باعث شد مصمم شوم هر طور شده به سینما بروم. این را هم بگویم که بهشدت دوست داشتم امسال در جشنواره فیلم فجر به دیدن این فیلم که انتقادات مختلفی به دنبال داشت بروم، اما میسر نشد. حسرت و ولع ندیدن این فیلم زمانی افزون شد که شاهد حاشیههای داغ حاتمی کیا در مراسم اختتامیه بودم.
برای اینکه بتوانم برای تهیه گزارش اشراف بیشتری به اتفاقاتی که میافتد داشته باشم، ردیف جلو صندلیها نشستم. اهل سینما میدانند برای دیدن یک فیلم خوب ردیفهای پیشین جای مناسبی نیست! و شاید دل یک فیلم ببین حرفهای را به درد بیاورد.
فیلم شروع شد؛ مثل همه فیلمهای حاتمی کیا ورودی هیجانانگیز و موشکافانهای داشت و از همه مهمتر سوژه جذابی که انتخابشده بود. سعادت هم که یار شده بود تا فیلم را در کنار خانوادههای شهدای مدافع حرم ببینم، داستانی که حرف از دفاع، انسانیت و ازخودگذشتگی مدافعین حرم میزد و اوج مظلومیت و ایثارگری آنان را با صحنههایی حماسی و عاطفی به تصویر میکشید. بارها در طول دیدن فیلم منقلب شدم! تاریکی سالن سینما هم مامنی شده بود تا خانوادههای شهدا بار دیگر به سوگ عزیزانشان بشینند. از گوشه و کنار صدای حزن و اندوهشان را میشنیدم و احوال دلم محزون تر می شد.
فیلم تمام شد، پدر شهید حسین حریری به روی صحنه آمد و ابراهیم حاتمی کیا را تحسین کرد و فیلمش را روضهای مکشوف خواند. او که شیرینسخن میگفت خاطرهای هم از فرزندش به تصویر کشید و نهایتاً روی بهسوی ابراهیم حاتمی کیا کرد و گفت: کار شما کمتر از مدافعان حرم نیست، کشورهای دیگر به شهدای مدافع، شهدای جهان اسلام میگویند و شما هم هنرمند جهان اسلام هستید.
مادر شهید رضا اسماعیلی به روی صحنه آمد. او که فرزندش یکی از شهدای مدافع حرم فاطمیون است باحالت عجیبی میگفت: پسرم اولین شهید ذبحشده فاطمیون است، از حاتمی کیا تشکر میکنم که نهتنها برای تمام دنیا که برای التیام درد خانواده شهدای مدافع حرم فیلم ساخته است، صحنههایی از فیلم واقعاً دلم را به درد آورد. بهوقت شام را افتخاری برای خودم و همه خانواده شهدا میدانم.
حالا نوبت خود حاتمی کیا بود، در میانه راه مادر شهید رضا اسماعیلی دستهگلی در دستانش قرارداد، اینک وقت آن بود تا پاسخی به ابراز لطف حضار بدهد. حاتمی کیا اینگونه آغاز کرد: این فیلم را برای خانواده شهدا نساختهام، در سینما قدرت انتقال اینهمه رشادت نمیبینم؛ این فیلم را برای کسانی به غیر خانواده شهدا مدافع حرم ساختهام. در فیلم «بهوقت شام» تمام تلاشم را کردم تا غربت مدافعان را به تصویر بکشم، بچههایی که در سوریه جنگیدند، غریبانه جنگیدند و به شهادت رسیدند، شهدایی که در مقایسه با رزمندگان دوران دفاع مقدس شرایط بسیار غریبانهای داشتند. در جنگ دفاع مقدس رزمندگان موردحمایت مردم قرار میگرفتند و امروز شهدای مدافع خیلی مظلوم واقع شدند.
حاتمی کیا در طول صحبتهایش مدام اشک میریخت، از سکانسی گفت که دنیا را برایش تاریک کرده بود. او میگفت: من فیلم «بهوقت شام» را ساختم تا بقیه غربت این شهدا را ببینند، سکانس مربوط به بریدن سر شهدای مدافع چهار روز طول کشید، در آن لحظات دنیا برایم سیاه بود. اما ابراهیم خوشحال بود که ظریف بهعنوان مسئول دیپلماسی کشور و حاج قاسم سلیمانی ، یک پاسدار ارزشمند این فیلم را پسندیدهاند. حتی نماینده مردم شهیدپرور افغان هم از حاتمی کیا تقدیر کرد؛ او به شیوه مردم افغان با اهداء "چپن افغانی" به کارگردان بهوقت شام، وی را ستایش کرد.
بارها نقد منتقدان و تعریف سینماگران را در مورد این فیلم شنیده بودم اما این بار خودم به قضاوت این فیلم نشستهام. فیلمی که به ثبت بخشی از اتفاقات پیرامون پدیدهای نادر به نام داعش میپردازد موضوع پیچیدهای که برای به تصویر کشیدن آن باید احاطه کامل به چگونگی وجود و علل پیدایش آن داشت. فیلم خوشساخت، جذاب، هیجانانگیز و با قصهای جالب بود ولی آنچه به نظرم آمد به سبب بهروز بودن موضوع و احتمالاً خواست عوامل فیلم برای تعجیل در ساخت فیلم در شرایط کنونی، پرداخت و پختگی قصه به کمال مطلوب خود نرسیده بود و شاید آنچه منتقدان بدان اشاره دارند به سبب این موضوع است...
مراسم تمام شد اما من همچنان شاهد سکانسهای دیگری بودم. آنجا که خانوادههای شهدا به حضور حاتمی کیا میرفتند و یکبهیک او را تقدیر میکردند، در دلم به حاتمی کیا و فیلمش آفرین گفتم، به جسارتش برای ساخت این فیلم. چیزی که در سرم میگذشت فقط همین بود؛ حاتمی کیا فرصت یافته بود بهپای درد دل مادرهایی بشیند که تمام امید و آرزوهایشان را فدای دفاع از حرم و حریم امن ما کرده بودند. حاتمی کیا دلهایی را شاد کرد که شاید دیگر هیچوقت طعم شادی حقیقی را نچشند.
برای اینکه بتوانم برای تهیه گزارش اشراف بیشتری به اتفاقاتی که میافتد داشته باشم، ردیف جلو صندلیها نشستم. اهل سینما میدانند برای دیدن یک فیلم خوب ردیفهای پیشین جای مناسبی نیست! و شاید دل یک فیلم ببین حرفهای را به درد بیاورد.
فیلم شروع شد؛ مثل همه فیلمهای حاتمی کیا ورودی هیجانانگیز و موشکافانهای داشت و از همه مهمتر سوژه جذابی که انتخابشده بود. سعادت هم که یار شده بود تا فیلم را در کنار خانوادههای شهدای مدافع حرم ببینم، داستانی که حرف از دفاع، انسانیت و ازخودگذشتگی مدافعین حرم میزد و اوج مظلومیت و ایثارگری آنان را با صحنههایی حماسی و عاطفی به تصویر میکشید. بارها در طول دیدن فیلم منقلب شدم! تاریکی سالن سینما هم مامنی شده بود تا خانوادههای شهدا بار دیگر به سوگ عزیزانشان بشینند. از گوشه و کنار صدای حزن و اندوهشان را میشنیدم و احوال دلم محزون تر می شد.
فیلم تمام شد، پدر شهید حسین حریری به روی صحنه آمد و ابراهیم حاتمی کیا را تحسین کرد و فیلمش را روضهای مکشوف خواند. او که شیرینسخن میگفت خاطرهای هم از فرزندش به تصویر کشید و نهایتاً روی بهسوی ابراهیم حاتمی کیا کرد و گفت: کار شما کمتر از مدافعان حرم نیست، کشورهای دیگر به شهدای مدافع، شهدای جهان اسلام میگویند و شما هم هنرمند جهان اسلام هستید.
مادر شهید رضا اسماعیلی به روی صحنه آمد. او که فرزندش یکی از شهدای مدافع حرم فاطمیون است باحالت عجیبی میگفت: پسرم اولین شهید ذبحشده فاطمیون است، از حاتمی کیا تشکر میکنم که نهتنها برای تمام دنیا که برای التیام درد خانواده شهدای مدافع حرم فیلم ساخته است، صحنههایی از فیلم واقعاً دلم را به درد آورد. بهوقت شام را افتخاری برای خودم و همه خانواده شهدا میدانم.
حالا نوبت خود حاتمی کیا بود، در میانه راه مادر شهید رضا اسماعیلی دستهگلی در دستانش قرارداد، اینک وقت آن بود تا پاسخی به ابراز لطف حضار بدهد. حاتمی کیا اینگونه آغاز کرد: این فیلم را برای خانواده شهدا نساختهام، در سینما قدرت انتقال اینهمه رشادت نمیبینم؛ این فیلم را برای کسانی به غیر خانواده شهدا مدافع حرم ساختهام. در فیلم «بهوقت شام» تمام تلاشم را کردم تا غربت مدافعان را به تصویر بکشم، بچههایی که در سوریه جنگیدند، غریبانه جنگیدند و به شهادت رسیدند، شهدایی که در مقایسه با رزمندگان دوران دفاع مقدس شرایط بسیار غریبانهای داشتند. در جنگ دفاع مقدس رزمندگان موردحمایت مردم قرار میگرفتند و امروز شهدای مدافع خیلی مظلوم واقع شدند.
حاتمی کیا در طول صحبتهایش مدام اشک میریخت، از سکانسی گفت که دنیا را برایش تاریک کرده بود. او میگفت: من فیلم «بهوقت شام» را ساختم تا بقیه غربت این شهدا را ببینند، سکانس مربوط به بریدن سر شهدای مدافع چهار روز طول کشید، در آن لحظات دنیا برایم سیاه بود. اما ابراهیم خوشحال بود که ظریف بهعنوان مسئول دیپلماسی کشور و حاج قاسم سلیمانی ، یک پاسدار ارزشمند این فیلم را پسندیدهاند. حتی نماینده مردم شهیدپرور افغان هم از حاتمی کیا تقدیر کرد؛ او به شیوه مردم افغان با اهداء "چپن افغانی" به کارگردان بهوقت شام، وی را ستایش کرد.
بارها نقد منتقدان و تعریف سینماگران را در مورد این فیلم شنیده بودم اما این بار خودم به قضاوت این فیلم نشستهام. فیلمی که به ثبت بخشی از اتفاقات پیرامون پدیدهای نادر به نام داعش میپردازد موضوع پیچیدهای که برای به تصویر کشیدن آن باید احاطه کامل به چگونگی وجود و علل پیدایش آن داشت. فیلم خوشساخت، جذاب، هیجانانگیز و با قصهای جالب بود ولی آنچه به نظرم آمد به سبب بهروز بودن موضوع و احتمالاً خواست عوامل فیلم برای تعجیل در ساخت فیلم در شرایط کنونی، پرداخت و پختگی قصه به کمال مطلوب خود نرسیده بود و شاید آنچه منتقدان بدان اشاره دارند به سبب این موضوع است...
مراسم تمام شد اما من همچنان شاهد سکانسهای دیگری بودم. آنجا که خانوادههای شهدا به حضور حاتمی کیا میرفتند و یکبهیک او را تقدیر میکردند، در دلم به حاتمی کیا و فیلمش آفرین گفتم، به جسارتش برای ساخت این فیلم. چیزی که در سرم میگذشت فقط همین بود؛ حاتمی کیا فرصت یافته بود بهپای درد دل مادرهایی بشیند که تمام امید و آرزوهایشان را فدای دفاع از حرم و حریم امن ما کرده بودند. حاتمی کیا دلهایی را شاد کرد که شاید دیگر هیچوقت طعم شادی حقیقی را نچشند.
ان شاءا... که به زودی با اکران عمومی فیلم ما هم بتوانیم با تماشای فیلم لذت روحی و معنوی ببریم