حضرت رضا(ع)، رسانه و الگوسازی قهرمانانه(1)
امامِ گفتگو
حسین ادبی/ مدرس و پژوهشگر حوزه علمیه خراسان
این شیوه حذف صورت مسئله، دو پرسش را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ اول آنکه پس چگونه باید از امامان معصوم در زندگی خود و دیگران الگو بگیریم و دوم اینکه چرا نمیتوانیم این الگوها را باورپذیر کنیم؟
در ابتدا به عنوان مقدمه به این نکته اشاره میکنیم که انسانها در طول زندگی خود، هم نیاز به الگو دارند و هم مدل. سیره کلی زندگی معصومین به عنوان انسانهای کامل، میتواند مدلی از زندگی دینی و خداپسندانه را در اختیار ما قرار دهد؛ مدلی که مملو از قواعد کلی زندگی است؛ قواعدی که هرکس در هر زمانی و به تناسب موقعیتی که در آن قرار گرفته، میتواند بسته به توان خود از آنها بهره ببرد.
انسانها علاوه بر قواعد کلی زندگی، نیازمند برشهایی از رفتار، گفتار و کردار و حتی اندیشه هستند تا بتوانند به صورت عینی از آن تقلید کرده و خود را به سبک کلی زندگی مورد نظر نزدیک کنند. بنابراین ارائه الگوهای رفتاری، گفتاری، کرداری و فکری در کنار مدلها و قواعد کلی اهمیت ویژهای مییابد.
در بُعد سوم، انسانها با فضائل و ویژگیهای پسندیدهای مواجه هستند که اگرچه توان ایجاد آن در خود را ندارند، اما وقتی در کسی نمونهای از آن را میبینند، از صمیم وجود خشنود میشوند و از پیوند با آن فرد یا الگوبرداری از آن فرد، احساس رضایت و افتخار میکنند.
با این مقدمه به سراغ الگوبرداری از سبک زندگی امامان معصوم به ویژه امام رضا علیهالسلام میرویم. امام رضایی که در ذهن ما ساخته شده، همچون امامان دیگر انسانی است با ویژگیهای و صفات دستنایافتنی. انسانی قاطع و جدی در برخورد با خطا؛ انسانی نفوذناپذیر و دارای منطق عقلانی قوی.
این شیوه معرفی امام، اگرچه امام را در اوج معرفت و عقلانیت قرار میدهد، اما هیچ بخشی از ابعاد احساسی کسانی که میخواهند از او الگوبرداری کنند را برآورده نمیکند. اگرچه القابی همچون رئوف، غریبالغربا و ضامن آهو برای ایجاد پیوند احساسی و عاطفی میان این امام و شیعیان آن حضرت ساخته شده، اما این القاب نیز به دلیل عدم تبیین دقیق ابعاد و زوایای آن به القابی بیپشتوانه تبدیل شدهاند که مردم تنها به خاطر بزرگی و عظمتی که دلیل منطقیش را نمیدانند، آنها را به امام نسبت میدهند. اگر نگوییم همه، حداقل میتوان اکثریت مردم را در این موضوع مشترک دانست.
بیایید بدون در نظر گرفتن قداست امام رضا علیهالسلام و بدون تعصب، تنها با هدف درک بهتر درستی یا نادرستی شیوه معرفی امامان توسط مبلغان دینی، مقایسهای میان امام رضا علیهالسلام و الگوهای ساخته شده توسط غرب داشته باشیم. به عنوان مثال در دو دهه اخیر، در صنعت سینما، معرفی قهرمانانی که در میان مردم زندگی میکنند و از بطن مردم به کمک آنها آمده و دارای توانمندیهای خارقالعاده هستند، شدت گرفته است. قهرمانانی که در هنگامه لزوم، به یاری ستمدیدگان میشتابند و علاوه بر کمک به افراد، حس افتخار را در مخاطب برمیانگیزند؛ به گونهای که کوچک و بزرگ آرزو میکنند بتوانند مانند او عمل کنند و مانند او لباس بپوشند و ....
در الگوهای اینچنینی، هم ویژگی شجاعت و قهرمانی وجود دارد، هم ویژگی کارهای خارقالعاده، هم ویژگی مردمی بودن و تواضع و فروتنی، هم احساس افتخار و هم بسیاری ویژگیهای نیکوی دیگر. این الگوهای ساختگی به تناسب نیاز روانی انسانها، برخوردار از بُعد قهرمانی به صورت برجسته هستند. بُعد قهرمانی این افراد باعث میشود که انسانها از کوچک و بزرگ و مرد و زن، با آشنایی با او احساس افتخار بکنند و از پیوند با چنین شخصیتی احساس غرور و رضایت و خشنودی داشته باشند. در کنار این صفت برجسته، صفات دیگر نیز به صورت ناخودآگاه به مخاطب القاء میشود. به عنوان مثال اگر الگوی مورد نظر دارای یک عادت رفتاری خاص است، این عادت رفتاری در کنار بُعد قهرمانی او مورد پذیرش قرار می گیرد؛ حتی مدل پوشش و آرایش و نحوه راه رفتن او نیز می تواند در کنار این صفت برجسته مورد بهرهبرداری قرار گیرد. نکته دقیق دیگر در معرفی چنین قهرمانهای خیالی، انجام کارهای روزمره همچون دیگر انسانهاست. کارهایی که باعث می شود ناخودآگاه مخاطب با او همزادپنداری کند و احساس کند که این کارها همان کارهای روزمرهای است که او انجام می دهد و بنابراین او هم می تواند از این رفتارها الگو بگیرد. این ذهنیت باعث می شود به راحتی با الگوی خیالی ارتباط گرفته و آن را باور کند و تلاش کند در زندگی همچون او رفتار کند.
حال به شخصیت امام رضا علیهالسلام نگاهی بیندازیم. آیا در امام رضا علیهالسلام، فارغ از مقام امامت و قدسیت آن حضرت که قیاس او با قهرمانان خیالی هالیوودی را معالفارق میکند، چنین ویژگیهای برجستهای وجود ندارد؟ با نگاهی به زندگی آن حضرت ابعاد مختلفی از الگوهای رفتاری، کرداری، گفتاری و فکری را میتوان دریافت. هرکدام از این ویژگی ها به تنهایی قابلیت برجستهسازی دارد، به گونهای که انبوهی از صفات حسنه دیگر را با خود به میان آورد و به مخاطب القا کند. مناظرات آن حضرت با سران ادیان، چه از نظر شیوه و چه از نظر محتوا بسیار حائز اهمیت است. این مناظرات، به همراه پاسخهای آن حضرت به پرسشهای مأمون و دیگر مخالفان، و همچنین پاسخ به سؤالات شیعیان، نشاندهنده گستره علم آن حضرت است؛ علمی که او را به عالم آل محمد(ص) شهره میکند.
امامی با این درجه علمی، از تواضع و فروتنی بالایی نیز برخوردار است. نمونه این تواضع را در رفتار آن حضرت در حمام میبینیم. آنجا که بدون معرفی خود، به دلّاکی کسی میپردازند که ایشان را با دلاک اشتباه گرفته است.
چنین امام متواضعی در برخورد با انسانهای فریبکار بسیار باهوش عمل میکند. موضوع تقابل حمید بن مهران با امام و دسیسههای او علیه امام از دیگر ابعاد برجسته زندگی امام است که در آن معجزاتی از حضرت ابراز میشود که همه را انگشت به دهان و حیران میکند. در جریان نماز باران، این حمید بن مهران است که با پیشنهاد به مأمون، امام را در معرض نماز باران قرار می دهد تا در تابستان خشک و بی باران، امام را وادار به نماز باران کنند تا وقتی که باران نبارید، او را به باد تمسخر بگیرند و بگویند امامی که از او دم می زنید، مورد توجه خدا نیست و خدا دعایش را مستجاب نمیکند. اما نماز باران حضرت با معجزاتی به بار می نشیند و نه تنها زمین که جان انسانها را نیز سیراب میکند.
پس از ناکامی در نماز باران، حمید بن مهران ساکت نمی نشیند و دوباره از مأمون می خواهد که محفلی تشکیل دهد و در آن امام را به باد سخره بگیرد و تحقیر کند. این بار قاطعیت رفتار امام در مواجهه و تقابل با انسان های لجوج که بر گمراهی خود اصرار دارند، بروز می کند. در آن مجلس، همین که حمید بن مهران توهین را از حد می گذراند، امام سکوت را جایز نمی بینند و شیرهای حکاکی شده در دسته تخت مأمون دستور می دهند که او را بدرند. شیرها به اذن الهی بیرون می آیند و حمید بن مهران را می درند.
در بُعد عاطفی و لطافت رفتاری امام، باز معجزهای دیگر به چشم می آید. امام همراه با فردی در باغی نشستهاند که گنجشکی می آید و از حضرت طلب کمک میکند. امام به همراه خود دستور می دهند که برخیزد و در خانه مجاور، ماری را که قصد خوردن جوجههای گنجشک را کرده، دفع کند. معجزه صحبت با گنجشک و مهربانی با حیوانات در اینجا همزمان با هم بروز میکند.
اینها مشتی نمونه خروار است از آنچه میتواند در رفتار و گفتار و فکر حضرت مورد برجستهسازی قرار گیرد و در حاشیه هرکدام از آنها دنیایی از رفتارهای باورپذیر و قابل الگوبرداری به مخاطب ارائه گردد؛ اما چرا چنین الگوهایی با بهانه های واهی بازگو نمیشوند و به فراموشی سپرده میشوند، سؤالی است که پاسخش را باید در عدم تناسب و هماهنگی فعالیتهای فرهنگی با هم جستجو کرد.
پایان قسمت اول