۰
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۸
مسئله شناسی فرهنگی؛

یادداشت اختصاصی/ مشهد شهر سوررئال؟

ادریس راموز/ دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی
یادداشت اختصاصی/ مشهد شهر سوررئال؟
"سور"(sur) در لغت به معني "وراء" و "رئال"(Real) به معناي "واقعیت" است. بنابراين سوررئاليسم به معناي "وراي واقعيت" يا "آن سوي واقعيت" است. سوررئاليسم یکی از جنبش های "هنري و ادبي"  معروف  در قرن بیستم است كه در فاصله جنگ‌هاي اول و دوم جهاني در "اروپا" شكل گرفت. زادگاه اين مكتب كشور "فرانسه" است. سورئالیست ها می گویند انسان ها، بسیاری از تصورات، تخیلات و اندیشه های خود را به خاطر قیود اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، رسوم و عادات جامعه پنهان می کنند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می رانند اما این قبیل افکار، اندیشه ها، آرزوها و ذائقه ها غالباً به طور ناخودآگاه و غیر مستقیم در خواب و رؤیا و در شوخی ها، کنایه ها، ضرب المثل ها، اشعار، انتخاب ها و ... متجلی می شوند. به همین دلیل سورئالیسم به خاطر قید و بندهای اجتماعی و سیاسی جامعه، بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار، تصورات، سلیقه ها و آرزوها را در مفهوم  فرا واقعیت یا سوررئال پی جویی می کند. چرا که محدودیت های اجتماع مانع از بیان تمام واقعیات اجتماعی می شود. 
در فرا واقعیت، دیگر مرزی میان مفاهیم، ارزش ها و ادراکات وجود ندارد. مرگ و زندگی، خیال و واقعیت، گذشته و آینده، خیر و شر، هنجار و ناهنجار، فردگرایی و جمع گرایی و... نقیض یکدیگر نیستند. لذا شکست مرزهای مفاهیم و ارزش ها و بیان نیازها در دنیای فرا واقعیت از طریق نگارش خودکار، شرح خواب، روایت در حال خلسه، تصویرها و تصورات متناقض، احساسات، تخیل، ناخودآگاه، شهوت انگیزی (اروتیسم)، تصادف، پیش بینی ناپذیری، خردستیزی، درک شهودی و تداعی گر، رؤیا و هنر بیان می شود.
به عنوان مثال در منطق سوررئال ها تخیل و احساسات عاملی است که به ستیز منطق و خرد می رود، تخیل می تواند به محدوده ای پابگذارد که عقل و خرد یارای نیل به آن را نداشته باشد. از این سو هنرمند با قدرت تخیل و احساس می تواند اعتبار حدود اجتماعی و سیاسی را بشکند و فرد را از بندهای اجتماعی برهاند. 
ناخودآگاه ذهن، برگرفته از مباحث "فرويد"  توجه سوررئاليست‌ها را به خود جلب كرد. بر این مبنا بخش ناخودآگاه ذهن پر از تمایل‌ها، آرزوها و خاطرات خارج از دسترس است که اگر چه شناخته شده نيست، اما تأثير فراواني بر فعاليت‌هاي آگاهانه انسان دارد که می توان تجلي گاه ضمير ناخودآگاه را رؤيا، توّهم  و هنر ‌دانست. 
 در همین راستا شیفتگی سوررئالیست ها به اروتیسم (شهوت انگیزی) به عنوان پیامد و ابزار سوررئالیسم از سه بعد قابل تأمل است. بعد اول: غریزه جنسی به عنوان یکی از نیازهای اصلی انسان به مانند نیازهای دیگر هنگامی که سرکوب شوند، به لایه درونی وجودی انسان انتقال
پیدا می کنند. به همین دلیل قالب بیان و تجلی غریزه جنسی به صورت غیرمستقیم و در قالب های متفاوتی مانند طنز، هزل، هنر و.. مصرف می شود.
بعد دوم: اروتیسم تضاد و واکنشی در برابر عقل و خرد است. به گونه ای که سوررئالیست ها معتقدند ربط دادن عشق به عقل به منزله نابود کردن آن است. 
بعد سوم، اروتیسم توجه را به امر خودانگیخته، غریزی و شهودی جلب می کند و فرد از آن طریق در امور نامعقول غرق می شود. در مکتب سوررئالیسم مفهوم اروتیسم بهترین ابزار برای مقابله با فرهنگ رسمی است زیرا اروتیسم به اقتضای طبیعتش براندازنده است. زیرا حوزه ای از تجربه را اعاده می کند که فرهنگ رسمی قویاً انکار میکند. این مفهوم در ارتباط با مفاهیم و عرصه های دیگر مانند: تفریح و سرگرمی، ارتباطات حقیقی و مجازی، مد، هنر (نقاشی، موسیقی، تئاتر، سینما، طراحی و...) بازتولید می شود.
حال سؤال اینجاست آیا اندیشه سوررئالیسم در شهر مشهد تحقق یافته است؟ آیا مصادیق جامعه سوررئال مانند، فردگرایی مفرط مبتنی بر مصرف، رفتارها و کنش های اروتیک، هنجارهای متکثر و متناقض، غلبه احساسات بر خرد و عقلانیت، شعارزدگی، تخیل محوری و مقاومت فرهنگی از طریق مصرف فرهنگی و... در فضای شهری مشهد پدیدار شده است؟ آیا تخیل، اروتیسم و لذت یک حالت تخدیری و خلسه ای است که افراد برای فرار از فرهنگ رسمی از آن استفاده می کنند؟ چرا و چه موقع یک جامعه دچار اندیشه سوررئال می شود؟
برخی قائل هستند با توجه به اینکه سوررئالیسم یک مکتب ادبی است، اما همین فرآیند می تواند در جامعه انسانی (شهر) رخ دهد. در همین راستا یکی از علل ایجاد جامعه سوررئال را، شکل گیری اندیشه بنیادگرایی در جامعه و شهر می دانند. علیرغم اینکه بنیادگرایی واکنشی ارتجاعی نسبت به پدیده مدرنیته بود، اما در دوره های بعد به صورتهای مختلف خود را بازتولید کرد. لازم به ذکر است شکل گیری و استفاده از رویکرد بنیادگرایی باید متناسب با متن اجتماعی و تاریخی هر جامعه باشد، در غیر این صورت آسیب ها و تهدیداتی از جمله موارد زیر را دربرخواهد داشت. 
  • - تأکید بیش از حد بر مبانی ایدئولوژیک در تمام شئون رفتاری و سبک زندگی.
    - جزم اندیشی و اقتدار طلبی
    - کمبود فهم تنوع و تکثر فرهنگی و نیازهای متفاوت جامعه.
    - مطلق انگاری.
    - رویکرد تحمیلی و نداشتن جایگزین برای نیازهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اجتماع.
    - همگن سازی و یکدست کردن فرهنگ عمومی.
    - تابو سازی امور و ...
در همین راستا تأکید بیش از حد بر بنیادگرایی در مدیریت ها باعث می شود زمانی که تحقق نیازها و رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان با مبانی ایدئولوژیک دولت یا مدیریت شهری ناهمخوان باشد، نیازها، ابراز و ارضاء آن به لایه پنهانی جامعه منقل شود و تحقق نیازها
و ارزشهای شهروندان در قالب های دیگر تحقق یابد. نکته حائز اهمیت اینجاست در بنیادگرایی نیازهای ثانویه و یا کاذب جانشین نیازهای اصلی می شوند. به عنوان مثال جانشینی نیاز حس شهرت به جای نیاز جنسی و همچنین همنشینی نیازهایی که سنخیت و تناسبی با یکدیگر ندارند. در این راستا می توان به همنشینی اروتیسم و مد یا اروتیسم و موسیقی اشاره کرد. در ادامه همین فرآیند مفهوم نیاز تبدیل به مفهوم مصرف می شود، بدین معنا استفاده و بهره مندی از کالاها و فضاها نه برای رفع نیاز بلکه برای مصرف یا همان هویت یابی کارکرد خواهند داشت.
شایان ذکر است در چنین جوامعی تابو کردن امور امری طبیعی است و افراد نمی توانند در مورد آن پرسشگری کنند و زمانی که امر پرسشگری با موانعی روبرو شود، باید انتظار داشت که نیازها و بیان آن ها دفن شوند و سپس تقلید و شعار جایگزین عقلانیت و منطق شود. امروزه در شهری مانند مشهد شاید گسترش موسیقی های زیرزمینی از نوع راک و متال، مداحی های پاپ و عزاداری های صوفیگرانه، منش های اروتیک در مصرف فرهنگی و هویت یابی، شکل گیری گروه های خاموش (مقاومت فرهنگی) در برابر سیاست های دولتی، شعاری، سطحی شدن و مصرفی شدن مناسک مذهبی، غلبه تقلید و پیروی بر خلاقیت و پرسشگری در توده مردم (ناآگاهی)، ترویج و گسترش خرافه گرایی، جادو و احساسات صرف در امور مذهبی (تخیل) و... از مصادیق جامعه سورئال باشد.
در ادامه همین فرآیند واقعیت اجتماعی روبه اضحلال می رود و حالتی از آنومی فرهنگی قابل مشاهده است، به گونه ای که نمی توان در جامعه هنجار الزام آوری مشاهده کرد تا افراد خود را موظف به رعایت آن بدانند. در این حالت با انبوهی از نسبیت و تنوع و فهم های متکثری از واقعیت مواجه می شویم. اینجاست که ظهور و تجلی نیازهای انسانی در قالب فراواقعیت پدیدار می شود. دور از انتظار نیست که بنیادگرایی حاد، همراه با فروپاشی عقلانیت و خرد و جایگیری تخیل و شعار باشد. لذا در چنین جوامعیای جستجوی نیازهای سرکوب شده در تخیل و نهایتاً ایجاد فراواقعیت در قالب های مختلف از جمله هنر و ادبیات امری طبیعی است. نهایتاً امروزه مسائل و آسیب های فرهنگی و اجتماعی که در شهر مشهد پدیدار گشته است،  می تواند از سویی دلالت بر تحکم اندیشه سوررئال بر شهر داشته باشد که نتیجه چنین جامعه ای تسلیم بی قید و شرط در برابر نیروهای ناخودآگاه (سوررئال) که حاصلی جز آنارشیسم و هرج و مرج طلبی فکری نخواهد داشت. لذا شاید بتوان ادعا کرد، تحقق تفکر بنیادگرایی حاد در شهری مانند مشهد با توجه به صبغه تاریخی و فرهنگی آن، می تواند موجبات شکلگیری اندیشه سوررئال را در شهر فراهم کند، از این حیث تحقق جامعه سوررئال مجموعه ای از تهدیدات و آسیب هاست که نتیجه آن آنارشیم خواهد بود.
https://www.razavi.news/vdcgyw9q.ak9uu4prra.html
razavi.news/vdcgyw9q.ak9uu4prra.html
کد مطلب ۱۷۳۷۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما