خبرگزاری رضوی- سید جواد اشکذری؛ رضا حسینی از هنرمندان شناختهشده تئاتر مشهد و کشور است که در کارنامهاش کارگردانی بیش از هفتاد اثر نمایشی را دارد. آثار او هم در اجراهای عمومی و هم در جشنوارههای مختلف با استقبال مخاطبان همراه شده است. این بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر حضور پررنگ و گستردهای در رخدادهای ملی و بینالمللی تئاتر مانند جشنوارههای مختلف استانی، منطقهای، فجر، عاشورائیان، رضوی، دفاع مقدس، کودک و نوجوان و عروسکی داشته و جایزههای گوناگون و نیز افتخارات بااهمیتی برای تئاتر شهر و استانش کسب کرده است. رضا حسینی را باید از اندک کارگردانانی دانست که بیشترین نمایشنامه از زندهیاد سعید تشکری را روی صحنه برده است. او که امسال در اولین سال در دهه ششم زندگیاش است، در این گفتوگوی اختصاصی از آشنایی و دوستیاش با دوست دیرینهاش سعید تشکری میگوید. در این نوشتار گفتههای رضا حسینی، پیشکسوت تئاتر کشور، درباره پنج نمایشنامه ماندگار سعید تشکری را میخوانید که روی صحنه تئاتر برده است.
آقای حسینی! آشنایی شما با سعید تشکری چگونه بهوجود آمد و به چه زمانی برمیگردد؟
آشنایی من با سعید تشکری به اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد برمیگردد و بهنوعی بر اثر یک تنش بهوجود آمد. جشنوارهای در مشهد بود که من و زندهیاد رضا کمالعلوی و یکی دیگر از دوستان که فکر میکنم احمد مینایی بود، اعضای هیئت انتخابی آن بودیم و در آنجا اثر سعید تشکری را تأیید نکردیم. آقای کمالعلوی گفت چون من با سعید دوستی صمیمی دارم و نمیتوانم با سعید روبهرو شوم، تو دلایل ردشدن کارش را به او بگو. شما با هم غریبهاید و راحتتر میتوانی با او صحبت کنی. من هم قبول کردم و اولین دیدار جدی ما شکل گرفت. اولین نشست ما بحثی طولانی و پرتنش بود که به یک جلسه هم ختم نشد. در چند جلسه کمکم آن تنش رنگ باخت و لایههایی از دوستی بین ما شکل گرفت.
این تنش چگونه به دوستی شما منجر شد و تا سالها ادامه پیدا کرد؟
دوستی آدمها بر اساس وجوه مشترکشان شکل میگیرد. به نظر من هرچه اشتراکات بیشتر باشد، دوستیها عمیقتر میشود. من در همان ابتدا که سعید را دیدم، تازه از تهران برگشته بودم و با بیشتر هنرمندان مرکز دوست بودم، اما با سعید آشنایی کمتری داشتم. چون سعید بیشتر در حوزه هنری کار میکرد و بیشتر با هنرمندان آنجا دمخور بود و با آنها بیشتر حشر و نشر داشت و کمتر به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی میآمد. اما وقتی آن اتفاق افتاد و من و سعید با هم گفتوگو کردیم، چیزهایی در سعید دیدم که مرا جذب کرد و همان اشتراکات بود که باعث شد ما به هم نزدیک شویم. بزرگترین اشتراک و زبان مشترک ما، تئاتر بود. در آن زمان که تئاتر برای خیلیها سرگرمی و وقتگذرانی تلقی میشد، برای من از جایگاهی ارزشمند برخوردار بود و به رسالت تئاتر اعتقاد داشتم. اعتقاد من به تئاتر بهعنوان عنصر تعالیدهنده در جامعه انسانی بود. بهطبع وقتی این نوع آدمها را میدیدم که آنها هم این نوع نگاه و نیز تفکرات را داشتند، جذبشان میشدم. سعید هم این اشتراکات را داشت. یعنی رسالت تئاتر برایش مهم بود و اصلا برایش جنبه سرگرمی نداشت. تئاتر برای او روزنهای بود تا بتواند با جامعهاش ارتباط برقرار کند. تئاتر برای او مانند رسانه بود تا بتواند با جامعهاش ارتباط برقرار کند و داشتههایش را برای مردم جامعهاش هم مطرح کند و از آنها بهعنوان اهمیت تئاتر یاد میکرد. بهنوعی هر چیزی که به جایگاه و ارزشهای تئاتر در اجتماع تعلق داشت، سبب نزدیکی من و سعید میشد.
سعید اهل مطالعه بود. آگاهی سعید بهروز بود. او اهل بحث و جدل بود و من این خصوصیات را در او میدیدم و دوست داشتم. چون عمرم را در مسیر تئاتر قرار داده بودم و هنوز برایم این هنر اهمیت دارد، برایم مهم بود که با طیف آدمهایی مانند سعید برخورد داشته باشم که تئاتر برایشان رسانهای باارزش است. تئاتر عنصری تعالیبخش و نیز عامل مؤثر فرهنگی و هنری در جامعه است. این اشتراکات باعث شد ما به هم نزدیک شویم و به روابط خانوادگی هم برسیم. بهنوعی در همین مسیر رفتوآمدهای خانوادگی، مرحوم کمالعلوی و محمدمهدی خاتمی نیز در این دایره قرار گرفتند که دارای همین تفکرات و اشتراکات تئاتری بودند. در تهران هم دوستانی مانند نصرالله قادری و نادر برهانیمرند هم به جمع ما پیوستند و سالها این پیوند دوستی ادامه داشت و در ادامه عمیقتر شد و خیلی گستردهتر هم شد و تأثیراتش هم در آثار نمایشیمان مشهود است.
شما او را در آن زمان هنرمندی تأثیرگذار میدیدید؟
انسانهای تأثیرگذار در جامعه بهندرت ظهور میکنند، ولی وقتی که پدیدار میشوند، بهطبع ماندگار میشوند. سعید یکی از آدمهای تأثیرگذار در تئاتر خراسان، بهخصوص در دهههای هفتاد و هشتاد بود. البته سعید در دهه نود از تئاتر خداحافظی کرد و بیشتر به عرصه رمان رفت و در آنجا هم بسیار موفق بود. من مرحوم تشکری را هنرمندی تأثیرگذار میدیدم. چون اندیشهورزی، زیبااندیشی و نوآوری از ویژگی او بهشمار میآمد و او را از دیگران متمایز میکرد. دنیای سعید مملو از کتاب و مجله و... بود. بنابراین او همیشه بهدنبال کمالگرایی بود. جستوجوگر بود برای یافتن اندیشهای نوین. او در خلوتش بهآرامی و به دور از هیجان و هیاهو در دفتر کارش مینوشت. نواندیشی برای جریانهای فکری تئاتر خراسان، از دغدغههای سعید بود و همواره به آن فکر میکرد.
حتما کمبودهایی سعید تشکری را آزار میداد که به این نواندیشی در تئاتر فکر میکرد!
بیشک. او از نبود مطالعه و پژوهشگری و ضعف نظریهپردازی در تئاتر خراسان رنج میبرد. رنج این کمبودها و مشکلات سبب شده بود که روحیه سعید را به سمت روحیه اعتراضی، تلخ و ناآرام ببرد و همواره برای نواندیشی در تئاتر خراسان میگفت و مینوشت و تلاش میکرد.
حالا برسیم به نمایشنامههای زندهیاد تشکری که شما بهعنوان کارگردان روی صحنه تئاتر بردید.
«وقت مصائب یحیی» شروع کار مشترک سعید بهعنوان نویسنده و من بهعنوان کارگردان بود. او این نمایشنامه را در سال1378 نوشت. چهار سال بعد «هفت دریا شبنمی» را از او به روی صحنه بردم و در ادامه نمایشنامههای «دیده بیدار» در سال1385، «وقتی به ماه رسیدی» در سال1386 و «عهدنامه سلطان ماضی» را در سال1386 در سالن شهیدهاشمینژاد روی صحنه بردم. بعد از آن هم تکرار اجراهای «هفت دریا شبنمی» بود که در سالهای مختلفی روی صحنه مشهد جان گرفت.
چگونه به «وقت مصائب یحیی» رسیدید؟
زمانی با سازمان زندانهای خراسان همکاری داشتم و هفتهای یکیدو روز به زندان تربتحیدریه میرفتم. از سعید خواستم که برای جشنواره دفاعمقدس متنی برایم بنویسد که در فضای زندان بتوانم تولید و اجرا کنم. او نمایشنامه «وقت مصائب یحیی»را نوشت که داستان دو برادر بود؛ یکی غرق در دنیای معنوی و دیگری هم غرق در دنیای مادی. اولی سر از جبهه جنگ درآورد آنآو دیگری سر از زندان.
اثر بعدی شما «هفت دریا شبنمی» بود که از تئاترهای تأثیرگذار حوزه رضوی بهشمار میآید.
«هفت دریا شبنمی» حکایت ساخت مسجد گوهرشاد بود که با تخیل سعید آمیخته شده بود، اما یک اتفاق باعث شده بود سعید به سمت اینگونه نمایشنامههای رضوی برود. این را من از خاطراتی که سعید برایم تعریف میکرد، متوجه شدم.
چه اتفاقی؟
سعید سال1370 تئاتر «قاصدک» را تولید کرد و در راه رفتن به جشنواره ساری، خودرو گروه تصادف و سه نفر از بازیگران آن نمایش فوت کردند. سعید میگفت زمانی که آنها را در حرم امام رضا(ع) دفن میکردند، دچار تشویش شده است. چون به نظر دیگر بازیگران نمایش، آنها کشته شدهاند و بیان کردند که اگر ما در کاری مذهبی بودیم، اتفاقات بهتری برایمان میافتاد.
و این شروع نگارش نمایشنامههای رضوی سعید تشکری بود؟
بله. از آنجا به بعد سعید سراغ نگارش نمایشنامه با اندیشههای مذهبی رفت. درواقع پرکشیدن سه قاصدک نمایش «قاصدک» و تشییع آنها در حرم مطهر، باعث بستهشدن نطفه «هفت دریا شبنمی» شد. این نقطه آغاز نگارش و تولید نمایشهای دینی سعید بود که از «هفت دریا شبنمی» شروع شد. سعید میگفت برای نگارش آن، مدتها به مسجد گوهرشاد رفتوآمد میکردم.
بهنوعی «هفت دریا شبنمی» را میتوان مهمترین اثر مشترک شما و سعید تشکری دانست.
علاوه بر اینکه مهمترین اثر مشترک ماست، از مهمترین کارهای تئاتر رضوی پس از انقلاب اسلامی در خراسان هم بهشمار میآید. تئاتر «هفت دریا شبنمی» در دو دوره تئاتر فجر شرکت کرد و در جشنواره رضوی هم حضور داشت و یکی از آثار تئاتر مشهد بود که بیشترین اجراهای عمومی را در مشهد و تهران داشت.
با توجه به اینکه در آن زمان تولید تئاتر رضوی مرسوم نبود، شما بهعنوان کارگردان چگونه به این اثر رضوی رسیدید؟
من در سال1381 با هنرجویان دانشگاه پیام نور که تعدادی از آنها اکنون جایگاه خوبی در تئاتر دارند، چند ترم آموزش تئاتر و بازیگری برگزار کردم و پایان کلاسها به تولید اثر ختم میشد. وقتی با سعید مشورت کردم و نمایشنامه «هفت دریا شبنمی» را برایم خواند، بسیار جذب آن شدم. سعید «هفت دریا شبنمی» را برای اجرای عمومی نوشت، اما هم در جشنوارههای مختلف موفق شد و هم در اجرای عمومی با استقبال مردم همراه بود. بیشک «هفت دریا شبنمی» از نمایشنامههای موفق سعید است.
شما پس از «هفت دریا شبنمی» به دومین کار مشترک رضویتان یعنی «دیده بیدار» رسیدید و نمایشنامه «وقتی به ماه رسیدی» از نمایشنامههای دفاع مقدسی مرحوم تشکری را روی صحنه بردید.
این نمایشنامه را در سال1386 روی صحنه بردم. زندگی کارگری بود که در بیمارستان کار میکرد و وقتی در واقعه میدان ژاله تهران(میدان شهدای کنونی) به شهادت رسید، دخترش بهجای او به بیمارستان آمد و جایگزین او شد و در بخش رختشورخانه مشغول به کار شد. او درحالیکه روزانه لباسهای مریضها را میشست، لباس افرادی را که در آن بیمارستان شهید میشدند، برای خودش جمع میکرد.
و تئاتر «دیده بیدار»؟
این کار، دومین تئاتر مشترک من و سعید تشکری با موضوع رضوی بود که برای جشنواره رضوی کار کردم. «دیده بیدار» براساس زندگی دعبل خزاعی، شاعر زمان امام رضا(ع) است که با تخیلی که سعید داشت، زنش کور میشود و وقتی که آن مثنوی معروف را برای حضرت میسراید، امام ردای خودش را به دعبل میدهد و دعبل آن را روی صورت زنش میگذارد و زنش بیناییاش را به دست میآورد.
فعالیت مشترک شما بهعنوان کارگردان با سعید تشکری نویسنده بهکجا ختم شد؟
به «عهدنامه سلطان ماضی» که سعید بر اساس «موش و گربه» عبید زاکانی نوشته بود. این نمایش را با یک گروه حرفهای برای اجرای عمومی کار کردم.
به نظر شما نمایشنامههای رضوی مرحوم تشکری چگونه روی کاغذ جان میگرفتند؟ منشأ آنها تحقیق و پژوهش بود یا احساسی و دلی؟
تحقیق و پژوهش امری فردی است و در خلوت فرد شکل میگیرد و سعید هم کتابخانهای بزرگ و شخصی داشت. او کار اداری انجام نمیداد. کار روزانهاش نوشتن در دفتر کار و کتابخانهاش بود. سلوک سعید علاوه بر اینکه در دل کتابها و نوشتههایش بود، به گفته خودش بیشتر در حرم بود؛ سیر و گردش و دورزدن و چرخیدن و طی طریق در صحنهای متفاوت حرم. بهم میگفت «من در صحنها میچرخم و آنچه را میخواهم، از نزدیک پیدا میکنم.» بهنوعی حاصل دلبری او با حرم رضوی آثار نمایشی بود که از او به یادگار مانده است و در همه آنها بهگونهای امام رضا(ع) حضور دارد. سعید در گفتوگوهایش بارها گفته بود «من خادمی هستم که کارش کتابت بارگاه امام غریبان است. همه نمایشنامهها و رمانهایی را که نوشتهام و مینویسم، محصول دیدارهای شفاهی و شهودی آدمهاست. قهرمانان ما همه زنده هستند و آثارم شفیع و شافعی جز امام رضا(ع) ندارند.»
شما و زندهیاد تشکری در دو تئاتر رضویتان بهدنبال چه چیزی بودید که در آثار دیگر این عرصه دیده نمیشد؟
آثاری که همواره در جشنواره تئاتر رضوی میدیدیم، از عقلگرایی فاصله داشتند و بیشتر به سمت موعظهکردن و نوعی واپسگرایی میرفتند؛ بیان برخی قصههای تاریخی با تکجملههای اخلاقی که فقط جنبه موعظه داشتند. البته «هفت دریا شبنمی» هم واقعهای تاریخی را بیان میکرد، اما سعی کردیم قابلیتهای نمایشی در آن بارز باشد و به طرح تکجملههای اخلاقی نپردازیم. نقطه اشتراک ما بیشتر توجه به ارزشهای فرهنگی رضوی بود. من و سعید معتقد بودیم باید تئاترهایی با ظرفیتهای زیاد و قابلیتهای تکنیکی و حرفهای تولید کنیم و به سمت طرح و اندیشههای نوین برویم. سعید هم درک درستی از اندیشه و تفکر دینی داشت و هم درک ویژه و خاصی از هنرهای معاصر و نمایش. درواقع موفقیت در عرصه هنر دینی با هوشمندی زیاد مبتنی بر همین درک دوجانبه است که انسان باید داشته باشد تا بتواند موفق شود. یعنی شما وقتی که در عرصه هنرهای دینی کار میکنید، باید درک زیادی هم از هنر تئاتر داشته باشید. سعید هم در حوزه تفکر دینی وسعت دید و نگاه داشت و هم در عرصه تئاتر، و این باعث میشد که در هر دو جهت اثری را که از قلمش تراوش میکند، اثری موفق باشد. او هم بهصورت تخصصی تئاتر را میشناخت و هم از فلسفه دین و مذهب آگاهی کاملی داشت و این رمز موفقیتش بود. من به آثار سعید در عرصه فرهنگ رضوی اعتقاد داشتم و میدانستم که حرفش را درست میزند و داستانش را جذاب روایت میکند.
ارتباط شما بهعنوان کارگردان با سعید تشکری در تولید اثر چگونه بود؟
اثری که بین نویسنده و کارگردان از لحظات اولش شکل میگیرد، با همفکری و هماندیشی درباره قصه به توافق میرسند و روی نقطه شروع و نقطه پایان با هم گفتوگو میکنند و بعد فصل به فصل با هم آن را مرور میکنند و بعد با هم میخوانند و به نقطه اشتراک میرسند. این تعامل کارگردان با نویسنده، فرصتی است تا از ابتدای نوشتن متن تا پایان اجرا همفکری و تبادلنظر داشته باشند. وقتی نویسنده قرابتی با کارگردان داشته باشد، در تمرینات حضور پیدا میکند و در عمل نوشتهاش را میبیند و به کاستیهایش پی میبرد و از آن طرف هم برای کارگردان اینگونه است. بهطورمثال کارگردان صحنهای را کار میکند، اما نویسنده منظورش چیز دیگری بوده است. من با سعید این تبادل اندیشه را داشتم و او براساس تمریناتی که میدید، متن را بازنویسی میکرد. من و سعید با هم اثر را به سمت پایان میبردیم. بنابراین آنچه حاصل میشد، توافق دو طرف بود و بهعنوان ویژگی اثر من و سعید بهشمار میآمد.
با توجه به اینکه هردو شما منتقد تئاتر بودید و نقد منتقدانه دارید، این نوع نگاه چگونه در اثر شما دو نفر شکل میگرفت؟
واقعیت این است که اختلاف نظر بین آدمها امری طبیعی است. هرچند آدمها همسو و هم نظر باشند، باز هم در مواردی دچار اختلاف نظر میشوند. از مواردی که من بهعنوان منتقد به نمایشنامه او نگاه میکردم و او هم بهعنوان منتقد به طراحی اجرای من نگاه میکرد، اختلاف نظرها در آن خیلی پررنگ میشد.
چرا؟
چون سعید در دیالوگنویسی نوعی شاعرانگی کلامی داشت. دوست داشت کلمات و نثرش زیبا باشد. برایش خیلی مهم بود که بازیگران همانگونه آنها را اجرا کنند. برخلاف او، من کنشمندی دیالوگها برایم مهم بود. خیلی وقتها این اختلافنظر ما را به چالش میکشید. من خیلی از نوشتههایش را بههم میریختم و آن چیزی را که دوست داشتم، مونتاژ میکردم. اگر کسی متن سعید را میدید، با اجرا تفاوت داشت. همان متن بود، اما با مونتاژی جدید. برخی صحنهها را تغییر میدادم تا آن چیزی شود که دوست داشتم.
بهعنوان پرسش پایانی، آیا نمایشنامههای رضوی سعید هنوز هم در زمان حال برای مخاطب کنونی جذاب هستند؟
سعید تشکری معتقد بود آثارش به سه قسمت تقسیم میشوند؛ آثاری که به حوزه دفاعمقدس مربوط میشود، آثاری که اسطورهای هستند و نیز متونی که شهودی و معاصر هستند. او معتقد بود که در همه آثارش امام رضا(ع) به شکل مؤثری حضور دارد، اما به نظر من سعید هم در آثار دفاعمقدس و هم در آثار رضویاش دو گونه نوشته داشت. نمایشنامههایی که سعید برای اجرای عمومی مینوشت و نمایشنامههایی که برای حضور در جشنوارهها مینوشت، آثار موفقتری بودند. سعید در هر دو عرصه محتوایی از نویسندههای سرآمد کشور به شمار میآمد. بنابراین آثار زیادی به قلم سعید در دهههای هفتاد و هشتاد و حتی نود در جشنوارههای ملی اجرا میشد. چون او شاخصها و پارامترهای جشنواره را میشناخت. به نظر من با توجه به عمق اندیشههای رضوی سعید تشکری، هنوز هم نمایشنامههای او هم برای مخاطب عموم و هم برای داوران جشنواره جذاب و لذتبخش هستند. بدونشک در دوران پس از کرونا شاهد اجرای نمایشنامههای سعید در رویدادهای مهم نمایشی خواهیم بود.