۰
تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۷
برش هایی از کتاب جدید دکتر بیژن عبدالکریمی

آينده روحانيت و جهان معاصر

آينده روحانيت و جهان معاصر
*روحانيت کنونی ما در اکثر قريب به اتفاق جوامع مسلمان به اسوه‌ای چون امام موسی صدر شديداً نيازمند است؛ در غير اين صورت، شأن و اعتبار خود را در جهان معاصر از کف خواهد داد و دچار شکست و خسران عظيمی تاريخی خواهد شد و به همان مسيری سوق خواهد يافت که نهاد روحانيت در عالم مسيحيت طی کرد و در نهايت در حاشيه تاريخ قرار گرفت.
*امام موسی صدر شخصيتی چارچوب‌شکن است و به‌سهولت چارچوب‌های اجتماعی و قالب‌های قراردادی را که با نام دين و به نام دين گره خورده، زير پا می‌گذارد.
* امام موسی صدر در کسوت روحانی بود و قاعدتاً اين لباس برايش امکاناتی ايجاد کرده بود. اما وی در مناسبات خويش تنها به اين لباس و به جايگاه اجتماعی و تاريخی نهادينه‌شده‌ی روحانيت تکيه نکرد. وی توانست با روح، قلب و احساس ديگرانی خارج از گروه اجتماعی خودش ارتباط برقرار کند. برای من بسيار شورانگيز است وقتی می‌بينم امام موسی صدر به بيرون از حوزه‌ی فرهنگی خودش پا می‌گذارد و به کليسا، به واتيکان، به دانشکده‌ی حقوق مسيحيان، به کنيسه و.. می‌رود و با ديگرانی خارج از گروه اجتماعی و اعتقادی خويش ارتباط انسانی بسيار نيرومندی برقرار می‌کند.
*وی نه فقط از قدرت برقراریِ ارتباط با ديگران برخوردار است، بلکه به ديگران گشوده نيز هست... اين گشودگی به ديگری و غلبه بر مرزبندی‌های دروغين، فرقه‌ای و غيرانسانی، تا حد آمادگی برای فدا کردن جان خويش برای ديگری که صرفاً بر اساس نوعی تفکر و تربيت دينی و معنوی امکان‌پذير است، در محيط و در روابط انسانی و اجتماعی معجزه‌آفرين خواهد بود؛ معجزه‌ای که با امام موسی صدر در لبنان تحقق يافته بود.
* وی ادب ارتباط با ديگری را به‌خوبی می‌دانست. بسياری دوست دارند با ديگری و ديگران مراوده داشته و ارتباط برقرار کنند، اما ادب ارتباط با ديگری را نمی‌دانند... امام موسی صدر به‌خوبی آگاه بود که باورهای دينی، فرهنگی و اعتقادی او، فقط برای خودش مشروعيت، حجيت و مرجعيت دارد، اما به‌هيچ‌وجه، دليلی وجود ندارد که باورهای مورد پذيرش خود او برای ديگران هم مشروعيت و مقبوليت داشته باشد.
*امام موسی صدر، بر خلاف بسياری از ما، در خطبه‌ها و سخنرانی‌هايش از خودش و از اعتقادات و باورهای خودش شروع نمی‌کند. مواجهه‌ی او با مسائل و با ديگران، به‌هيچ‌وجه، خودبنيادانه نيست.
*امام موسی صدر حقيقتآً جانش، هم به سنت تاريخی ما و هم به تمدن جديد و عالَم جديد گشوده بود. همين گشودگی است که می‌تواند برای جامعه و حوزه‌های علميه‌ی ما به‌نحوی بسيار بنيادين کارساز باشد.
*او از قدرت و اقتداری برخوردار بود که به پشتوانه‌ی هيچ قدرت سياسی، اجتماعی و اقتصادی‌ای حاصل نيامده بود؛ بلکه صرفاً برخاسته از قدرت کلمه و کلام و نيروی درونی و معنوی او بود... او به معجزه‌ی کلمه و کلام ايمان آورده بود و به همين دليل، صرفاً با تکيه بر قدرت کلام و کلمه می‌توانست از شأن، جايگاه و اثرگذاری برجسته‌ای در محيط اجتماعی و تاريخی خودش برخوردار باشد؛ قدرتی که روزگار و جهان کنونی ما، حتی مؤمنان به اديان و پيام‌آوران بزرگ تاريخ، آن را تا حدود بسيار زيادی فراموش کرده‌اند و بيشتر به قدرت سلاح و رسانه برای توليد حقيقت روی آورده‌اند.
*به گمانم امام موسی صدر، فرزند نمونه‌ای از عالَم اسلام است. شخصيت او نشان می‌دهد که عالَم و فرهنگ اسلامی، علی‌رغم ضعف‌ها و بحران‌های بسيارش، هنوز قدرت زايندگی خويش را به طور کامل از کف نداده است و هنوز می‌تواند آبستن ظهور شخصيت‌های بزرگ انسانی باشد.
*به گمانم بشريت و نيز جهان اسلام و حوزه‌های علميه و روحانيت ما به الگويی چون امام موسی صدر که در سيمايش هيچ نشانی از فرقه‌گرايی و خشونت وجود نداشت، شديداً نيازمند است.

منبع: کانال پریشان خوانی
https://www.razavi.news/vdchv6nx.23n6wdftt2.html
razavi.news/vdchv6nx.23n6wdftt2.html
کد مطلب ۳۸۸۹۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما