۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۲۴
نمایش نامه برگزیده رضوی؛

نمایشنامه " ام رضا " (بخش سوم)

عکس از سلطان آبادی/ برگزیده جشنواره عکس رضوی-آذربایجان شرقی
عکس از سلطان آبادی/ برگزیده جشنواره عکس رضوی-آذربایجان شرقی
🎭 اشخاص نمایش

ام رضا: پیرزنی ۶۵ ساله
حاج عقيل: پیرمرد ۸۰ ساله
ننه جاسم: پیرزن ۷۰ ساله
رضا: جوان ۱۸ ساله
علی: جوان ۲۰ ساله
محمد: جوان ۱۸ ساله

صحنه دوم

(ام رضا کنار تنور روشن نشسته و مشغول نان پختن است. صدای کوبیده شدن در حیاط شنیده می شود)
ننه جاسم: ام رضا مهمون نمی خواي؟
ام رضا: بیا تو ننه جاسم مهمان حبیب خداست. ننه جاسم وارد حیاط خانه می شود.
ننه جاسم: سلام ام رضا خسته نباشید. می دانستم پای تنور نشستی. بوی نونت کوچه ر ورداشته.
ام رضا: بیا بشين نون گرم بخور.
ننه جاسم: دلت گرم باشه. سيرم، عجله دارم باید برم يه خبر آورده بودم برات.
ام رضا: ها... خیر ایشاا...
ننه جاسم: خیر ببینی... حاج عقيل نيومده؟
ام رضا: نه نيومده! چیزی شده؟ بگو جون به لبم کردی؟
ننه جاسم: هو... چه خبرته؟ هول نکن ملا ممد سلامت رسوند گفت؛ داره يه کاروان می بره مشد، گفت خبرت بدم که اگه می خواي تونم نام نویسی کنه.
ام رضا: سلامت باشه. مو کاری با مشد ندارم! نشستم سر جام، ای همه راهه بکوبم تا اوجا بيام که چی بشه؟
ننه جاسم: او... خو نميای نیا! چرا دیه کفر می کنی!؟ استغفار کن زن!
ام رضا: مگه مو چی گفتم؟ گفتم مشد نميام.
ننه جاسم: مشد اومدن نیومدن دس تو نيس. دس آقاس که تونه بطلبه یا نطلبه.
ام رضا: همو بهتر که نطلبه.
ننه جاسم: استغفرا... ر... و اتوب الیه! زن زبون به دندون بگیر اصن نمی خوا که تو بیای... مو برم تا کفر تو دومنم رو نگرفته.
حاج عقيل (از پشت در حیاط) یا ال... یا ال...
ام رضا: بیا تو حاج عقيل! غریبه نيس.
(حاج عقيل وارد خانه می شود.)
ننه جاسم: سلام حاج عقيل
حاج عقيل: علیکم سلام و رحمت ا... همشیره، مرحبا مرحبا
(ام رضا برخاسته، پای سماور نشسته و سه استکان چای می ریزد.)
ام رضا: ننه جاسم بیا يه چای بخور بعد برو. حاج عقيل نون گرم برات بيارم؟
حاج عقيل: دست درد نکنه فقط تشنمه... ا ای طرفا ننه جاسم؟
... ادامه دارد

🔸معصومه جمهوری (همدان)
🔸برگزیده جشنواره نمایشنامه نویسی در فرهنگ رضوی _ قزوین
https://www.razavi.news/vdcf1jd0.w6dvtagiiw.html
razavi.news/vdcf1jd0.w6dvtagiiw.html
کد مطلب ۲۶۴۵۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما