ساعتی با شاعر جوان مرتضی طوسی
همه قبیلهی من عالمان دین بودند
هدیه سادات میرمرتضوی/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
29 سال دارد و متولد تبریز شهر شعر و ادب و هنر است. در کارنامهی هنریاش فعالیتهای زیادی به چشم میخورد. از دبیری و مدیریت جلسات ادبی تا نشستها و کارگاهها و سوگوارهها و همایشهای شاعرانه و دریافت جوایز متعدد. مرتضی طوسی حالا با تولد کتابش «سلوان» که سال گذشته اتفاق افتاد، به وادی جدیدی قدم گذاشت تا به عنوان هنرمندی صاحب تالیفات، حرفهای تازهتری برای گفتن داشته باشد. وقتی از این شاعر جوان که وجودش با مهر به ائمه اطهار(ع) سرشته شده، میخواهم شعری از امام هشتم بخواند، میگوید شعر برای امام رضا(ع) زیاد نوشته است اما شاید شعری که در حرم خودشان نوشته و قسمت شد در حرم خودشان بخواند، بهترینشان باشد: «سری که مانده کمی تا به خاکها بِگُذارم/ چه میشود که شبی بر درِ سرا بگذارم... مرا که سر به هوایم میان صحن رها کن/ جسارت است اگر در رواق پا بگذارم... غریب آمدهام بر درت اجازه بفرما/ که سر به سایهی دیوار آشنا بگذارم... ببین که کوچکم اصلا نمیرسد به تو دستم/ مگر که این دلِ خون را به زیر پا بگذارم... کرامتت به من آموخته شبی که نباشم/ دو کاسه چشم گدایی در این سرا بگذارم... میان مروهی قم عهد کردهام که بیایم/ و نام این حرمِ امن را صفا بگذارم... گدا منم و همین بهتر است بر در سلطان/ عنان گریه خود را کمی رها بگذارم». با گفتگوی زیر با مرتضی طوسی و جهان شاعرانهاش بیشتر آشنا میشوید.
رشته شما مهندسی شیمی بود و سپس به سمت ادبیات گرایش پیدا کردید. تحصیل در رشته ادبیات چقدر شما را به اهدافی که در حوزه شعر داشتید نزدیک کرد و آیا توقعات شما را در این زمینه برآورده ساخت؟
ادبیات و شعر از دور خوشتراند، اما اگر به آن ادبیات کهن و ارجمند با ادبیات وسیع امروز در تعامل باشند قطعا میتوان به موضوعات و اتفاقات نویی دست یافت.
چطور شد که فهمیدید طبع شاعرانه دارید؟ اولین شعری که گفتید در چه سنی بود؟
بی هیچ تلاشی نوشتم و نشستم و برخاستم، عصر یک روز پاییز در خنکای تبریز. حدودا ۱۴ ساله بودم.
در خانواده شما افراد دیگری هم قریحه شعرسرایی دارند؟ بهترین و اولین مشوقین شما در این زمینه چه افرادی بودند؟
دقیقا مصداق این بیت شیخ اجل منم؛ همه قبیلهی من عالمان دین بودند. جالب اینکه نخستین مشوق من در شعر معلم ریاضیمان بود!
در چه قالبهایی شعر میسرایید؟ آیا به نظرتان این درست است که شاعری خود را محدود به قالبهای خاص شعری کند؟
من از ابتدا بیشتر قالبهای کلاسیک شعر فارسی را ترجیح دادم؛ اگر محدود شدن به یک قالب خاص اشتباه باشد ادبیات کهن ما با نمونههای موفقی از این دست نقیض ادعای ما خواهد بود. از خیام رباعی نویس تا حافظ غزلسرا.
آیا شما به شعر بدون وزن و سپید هم عقیده دارید؟
من به شدت بله و دنیا قطعا بله! اما با اصطلاح شعر بی وزن و تقسیمبندی شعر موزون و ناموزون مخالفم! شعر سپید ما و در کل کلام ما دارای آهنگ و هارمونی خاص خود است. پس اصطلاح شعربی وزن نمیتواند درست باشد.
کدام شاعران را میتوانید به عنوان الگوی شعری خود نام ببرید؟ افرادی که با آثار آنها به سمت شاعر شدن و شاعر ماندن سوق پیدا کردید.
بیشمار شعرخواندهام و بیشمار شاعر بزرگ الگوی شعریام بودهاند. اما شهریار جرقهی نخستین بود.
با توجه به تجربه دبیری جلسات متعدد انجمنهای ادبی و نشستها و شب شعرهای تخصصی چقدر این جلسات را در جریانسازی شعر معاصر و کشف استعدادهای شعری جوان موثر میدانید؟
بله قطعا، انجمنها میتوانند راهگشا باشند اما به خودی خود نمیتوانند شاعر تحویل جامعه بدهند اما میتوانند به شرط مدیریت صحیح در کشف استعدادها و ایجاد انگیزه در شاعران جوان مستعد نقش گستردهای ایفا کنند.
شاعر بودن چقدر نگاه شما را به رویدادهای مختلف زندگی اعم از عاطفی، اجتماعی و... تغییر داده است؟
احساس بیشتر، داشتن نگاههای متفاوت از عموم جامعه خصیصه هنر در هر عصری است و شاعر هم بنا به بر اداراک بیشتر از مسائل و مشکلات و روزمرگیها قطعا نگاه متفاوتتری نسبت به جامعه داراست که همین باعث تلخکامی افزونتری است.
چقدر به شعر کوششی یا جوششی عقیده دارید؟
هر قدر هم بگوییم شعر الهام است قدری جوشش است و قدری کوشش. جوشش استعداد شاعری و کوشش سواد ادبی ماست، در مورد شعر من هم همین قاعده جاری است.
شما در محضر رهبر انقلاب شعرسرایی داشتید. از خاطره آن بگویید و اینکه اصلا چطور برای این جلسه انتخاب شدید.
شاید بهترین شعرخوانی من در زندگی همان چند ساعت است که با دوست به سر شد، من از طرف حوزه هنری تهران برای این جلسه انتخاب شدم.
شعری که در آن جلسه قرائت کردید به زبان ترکی بود. چقدر به سرایش شعر به زبان مادری و یا اقوام گوناگون گوناگون موافق هستید و تا چه حد این اشعار را بر فرهنگ هر قوم تأثیرگذار میدانید؟
زبان مادری، هویت هر شخص است و هر چه انسان از هویت خود پاسداری کند قطعا انسان اصیلتری است. آفرینش هنر به هر زبانی قابل ستایش است و تعالی این هنر در پاسداشت ارزشها است. یکی از مهمترین ارزشها حفظ زبان اقوام و نهایتا زبان رسمی میهن ما است.
درباره مجموعه شعر خود سلوان بگویید. معنی این نام چیست و چطور شد به فکر چاپ کتاب افتادید؟
سلوان مهرهی افسونی است که با آب باران مخلوط کنند و به عاشق دهند تا از غم عشق رهایی یابد، یعنی از بین برنده غم. بعد از ۱۴ سال شاعری به نظرم وقت آن رسیده بود که اثر به دست مخاطب برسد تا نقد نهایی را آنها ارائه کنند.
با توجه به تجربه شخصیتان چاپ کتاب در شرایط کنونی را برای یک شاعر تا چه حد ضروری می دانید و خود شما چه بازخوردهایی از این اتفاق داشتید؟ آیا مجموعههای دیگری را نیز در دست جمعآوری و چاپ دارید؟
خب قطعا برای هر هنرمندی در هر عرصهی حرفهای لزوم داشتن اثر قابل ارائه ضروری است، کتاب برای نویسنده و مولف هم از اینگونه است. بله مجموعههای جدید در راهاند.
به عنوان شاعری که به مباحث ارزشی مانند دفاع مقدس، اشعار آیینی و آرمانهای نظام میپردازد بگویید چطور میشود در این حوزهها عاری از شعارزدگی و کلیشهپردازی شعر سرود؟
در عرصهی کار ارزشی اگر اثر در راستای باورمندی هنرمند تولید و عرضه شده باشد قطعا دور از حواشی و کلیشههای مرسوم است! همانگونه که عرض کردم معتقدم هنر برای تعالی است اگر برای مقاصد دیگری عرضه شود قطعا به جای مسیر تعالی راه ابتذال در پیش خواهد گرفت.
شعر جامعه امروز را تا چه حد عاری از مباحث ارزشی میبینید. آیا از نظر شما این مسئله برای شعر امروز یک آسیب است؟ چرا؟
راجع به اینکه هنر صریح ارزشی امروز در کمتر آثار غیر سفارشی دیده میشود یک دلیل دارد آن هم عدم تدبیر مدیران فرهنگ و هنر است. هر ساله مبلغی از بیتالمال صرف فرهنگ و هنر میشود اما موارد هزینهکردهای اینچنینی آنقدر بیهدف و بیثمر است که قطعا اگر هزینهای نشود شاید مسیر بهتری در این وادی طی شود.
بزرگترین آرزو در زندگی شعریتان چیست؟
شاید آرزوی محالی باشد اما آرزوی من این است که مخاطب بداند چه میخواند! آن وقت دیگر حساب سره از ناسره جداست.
موضوعی هست که خیلی دوست داشته باشید دربارهاش شعر بسرایید؟
دوست دارم برای هر کدام از ائمه دو شعر مستقل بنویسم یکی برای میلاد و یکی برای شهادتشان و برای امام زمان شعری برای میلاد و شعری برای ظهور.
اگر مرتضی طوسی بخواهد حرف آخر خود را برایمان در قالب شعر بگوید...
هر که میخواهد نگاهی سوی ماهش کرده باشد/باید اول آسمان را تکیه گاهش کرده باشد... دل سپردی، سخت خواهد شد یقین این ماه نو را/ ابر غمگینی اگر یک شب سیاهش کرده باشد... میرود با عشق آری میرسد دستش به دریا/ ماه را این رود وقتی نور راهش کرده باشد... آنقدر محوم در او من اویم و او من یقینا/ دیده من را هرکسی قدری نگاهش کرده باشد... فارغ است از طعن و لطف و قهر شاهان و گدایان/ هرکسی که چشمسیری پادشاهش کرده باشد... بعدِ من فهمیدهای شاید که خواهد سوخت هرکس/ عشق را اینگونه با نفرت تباهش کرده باشد... راستش شبها فقط با گریه حالم رو به راه است/ مثل یک جنگل که باران رو به راهش کرده باشد... در خودم خواهم شکست از چشمهایش دور باشم/ آه اگر آیینه را دلتنگ آهش کرده باشد.
29 سال دارد و متولد تبریز شهر شعر و ادب و هنر است. در کارنامهی هنریاش فعالیتهای زیادی به چشم میخورد. از دبیری و مدیریت جلسات ادبی تا نشستها و کارگاهها و سوگوارهها و همایشهای شاعرانه و دریافت جوایز متعدد. مرتضی طوسی حالا با تولد کتابش «سلوان» که سال گذشته اتفاق افتاد، به وادی جدیدی قدم گذاشت تا به عنوان هنرمندی صاحب تالیفات، حرفهای تازهتری برای گفتن داشته باشد. وقتی از این شاعر جوان که وجودش با مهر به ائمه اطهار(ع) سرشته شده، میخواهم شعری از امام هشتم بخواند، میگوید شعر برای امام رضا(ع) زیاد نوشته است اما شاید شعری که در حرم خودشان نوشته و قسمت شد در حرم خودشان بخواند، بهترینشان باشد: «سری که مانده کمی تا به خاکها بِگُذارم/ چه میشود که شبی بر درِ سرا بگذارم... مرا که سر به هوایم میان صحن رها کن/ جسارت است اگر در رواق پا بگذارم... غریب آمدهام بر درت اجازه بفرما/ که سر به سایهی دیوار آشنا بگذارم... ببین که کوچکم اصلا نمیرسد به تو دستم/ مگر که این دلِ خون را به زیر پا بگذارم... کرامتت به من آموخته شبی که نباشم/ دو کاسه چشم گدایی در این سرا بگذارم... میان مروهی قم عهد کردهام که بیایم/ و نام این حرمِ امن را صفا بگذارم... گدا منم و همین بهتر است بر در سلطان/ عنان
رشته شما مهندسی شیمی بود و سپس به سمت ادبیات گرایش پیدا کردید. تحصیل در رشته ادبیات چقدر شما را به اهدافی که در حوزه شعر داشتید نزدیک کرد و آیا توقعات شما را در این زمینه برآورده ساخت؟
ادبیات و شعر از دور خوشتراند، اما اگر به آن ادبیات کهن و ارجمند با ادبیات وسیع امروز در تعامل باشند قطعا میتوان به موضوعات و اتفاقات نویی دست یافت.
چطور شد که فهمیدید طبع شاعرانه دارید؟ اولین شعری که گفتید در چه سنی بود؟
بی هیچ تلاشی نوشتم و نشستم و برخاستم، عصر یک روز پاییز در خنکای تبریز. حدودا ۱۴ ساله بودم.
در خانواده شما افراد دیگری هم قریحه شعرسرایی دارند؟ بهترین و اولین مشوقین شما در این زمینه چه افرادی بودند؟
دقیقا مصداق این بیت شیخ اجل منم؛ همه قبیلهی من عالمان دین بودند. جالب اینکه نخستین مشوق من در شعر معلم ریاضیمان بود!
در چه قالبهایی شعر میسرایید؟ آیا به نظرتان این درست است که شاعری خود را محدود به قالبهای خاص شعری کند؟
من از ابتدا بیشتر قالبهای کلاسیک شعر فارسی را ترجیح دادم؛ اگر محدود شدن به یک قالب خاص اشتباه باشد ادبیات کهن ما با نمونههای موفقی از این دست نقیض ادعای ما خواهد بود. از خیام رباعی نویس تا حافظ غزلسرا.
آیا شما
من به شدت بله و دنیا قطعا بله! اما با اصطلاح شعر بی وزن و تقسیمبندی شعر موزون و ناموزون مخالفم! شعر سپید ما و در کل کلام ما دارای آهنگ و هارمونی خاص خود است. پس اصطلاح شعربی وزن نمیتواند درست باشد.
کدام شاعران را میتوانید به عنوان الگوی شعری خود نام ببرید؟ افرادی که با آثار آنها به سمت شاعر شدن و شاعر ماندن سوق پیدا کردید.
بیشمار شعرخواندهام و بیشمار شاعر بزرگ الگوی شعریام بودهاند. اما شهریار جرقهی نخستین بود.
با توجه به تجربه دبیری جلسات متعدد انجمنهای ادبی و نشستها و شب شعرهای تخصصی چقدر این جلسات را در جریانسازی شعر معاصر و کشف استعدادهای شعری جوان موثر میدانید؟
بله قطعا، انجمنها میتوانند راهگشا باشند اما به خودی خود نمیتوانند شاعر تحویل جامعه بدهند اما میتوانند به شرط مدیریت صحیح در کشف استعدادها و ایجاد انگیزه در شاعران جوان مستعد نقش گستردهای ایفا کنند.
شاعر بودن چقدر نگاه شما را به رویدادهای مختلف زندگی اعم از عاطفی، اجتماعی و... تغییر داده است؟
احساس بیشتر، داشتن نگاههای متفاوت از عموم جامعه خصیصه هنر در هر عصری است و شاعر هم بنا به بر اداراک بیشتر از مسائل و مشکلات و روزمرگیها قطعا نگاه متفاوتتری نسبت به جامعه داراست که همین باعث
چقدر به شعر کوششی یا جوششی عقیده دارید؟
هر قدر هم بگوییم شعر الهام است قدری جوشش است و قدری کوشش. جوشش استعداد شاعری و کوشش سواد ادبی ماست، در مورد شعر من هم همین قاعده جاری است.
شما در محضر رهبر انقلاب شعرسرایی داشتید. از خاطره آن بگویید و اینکه اصلا چطور برای این جلسه انتخاب شدید.
شاید بهترین شعرخوانی من در زندگی همان چند ساعت است که با دوست به سر شد، من از طرف حوزه هنری تهران برای این جلسه انتخاب شدم.
شعری که در آن جلسه قرائت کردید به زبان ترکی بود. چقدر به سرایش شعر به زبان مادری و یا اقوام گوناگون گوناگون موافق هستید و تا چه حد این اشعار را بر فرهنگ هر قوم تأثیرگذار میدانید؟
زبان مادری، هویت هر شخص است و هر چه انسان از هویت خود پاسداری کند قطعا انسان اصیلتری است. آفرینش هنر به هر زبانی قابل ستایش است و تعالی این هنر در پاسداشت ارزشها است. یکی از مهمترین ارزشها حفظ زبان اقوام و نهایتا زبان رسمی میهن ما است.
درباره مجموعه شعر خود سلوان بگویید. معنی این نام چیست و چطور شد به فکر چاپ کتاب افتادید؟
سلوان مهرهی افسونی است که با آب باران مخلوط کنند و به عاشق دهند تا از غم عشق رهایی یابد، یعنی از بین برنده غم. بعد از ۱۴ سال شاعری به نظرم وقت آن رسیده بود که اثر به دست مخاطب برسد تا نقد نهایی را آنها ارائه کنند.
با
خب قطعا برای هر هنرمندی در هر عرصهی حرفهای لزوم داشتن اثر قابل ارائه ضروری است، کتاب برای نویسنده و مولف هم از اینگونه است. بله مجموعههای جدید در راهاند.
به عنوان شاعری که به مباحث ارزشی مانند دفاع مقدس، اشعار آیینی و آرمانهای نظام میپردازد بگویید چطور میشود در این حوزهها عاری از شعارزدگی و کلیشهپردازی شعر سرود؟
در عرصهی کار ارزشی اگر اثر در راستای باورمندی هنرمند تولید و عرضه شده باشد قطعا دور از حواشی و کلیشههای مرسوم است! همانگونه که عرض کردم معتقدم هنر برای تعالی است اگر برای مقاصد دیگری عرضه شود قطعا به جای مسیر تعالی راه ابتذال در پیش خواهد گرفت.
شعر جامعه امروز را تا چه حد عاری از مباحث ارزشی میبینید. آیا از نظر شما این مسئله برای شعر امروز یک آسیب است؟ چرا؟
راجع به اینکه هنر صریح ارزشی امروز در کمتر آثار غیر سفارشی دیده میشود یک دلیل دارد آن هم عدم تدبیر مدیران فرهنگ و هنر است. هر ساله مبلغی از بیتالمال صرف فرهنگ و هنر میشود اما موارد هزینهکردهای اینچنینی آنقدر بیهدف و بیثمر است
بزرگترین آرزو در زندگی شعریتان چیست؟
شاید آرزوی محالی باشد اما آرزوی من این است که مخاطب بداند چه میخواند! آن وقت دیگر حساب سره از ناسره جداست.
موضوعی هست که خیلی دوست داشته باشید دربارهاش شعر بسرایید؟
دوست دارم برای هر کدام از ائمه دو شعر مستقل بنویسم یکی برای میلاد و یکی برای شهادتشان و برای امام زمان شعری برای میلاد و شعری برای ظهور.
اگر مرتضی طوسی بخواهد حرف آخر خود را برایمان در قالب شعر بگوید...
هر که میخواهد نگاهی سوی ماهش کرده باشد/باید اول آسمان را تکیه گاهش کرده باشد... دل سپردی، سخت خواهد شد یقین این ماه نو را/ ابر غمگینی اگر یک شب سیاهش کرده باشد... میرود با عشق آری میرسد دستش به دریا/ ماه را این رود وقتی نور راهش کرده باشد... آنقدر محوم در او من اویم و او من یقینا/ دیده من را هرکسی قدری نگاهش کرده باشد... فارغ است از طعن و لطف و قهر شاهان و گدایان/ هرکسی که چشمسیری پادشاهش کرده باشد... بعدِ من فهمیدهای شاید که خواهد سوخت هرکس/ عشق را اینگونه با نفرت تباهش کرده باشد... راستش شبها فقط با گریه حالم رو به راه است/ مثل یک جنگل که باران رو به راهش کرده باشد... در خودم خواهم شکست از چشمهایش دور باشم/ آه اگر آیینه را دلتنگ آهش کرده باشد.