سرویس فرهنگ و جامعه/ کودک آزاری واژه ای آشنا برای همه است، اما این سوال مطرح می شود که آیا کودک آزاری فقط منظور آزار جنسی و بدنی است؟ یا آزار روحی و روانی هم جز آن است؟
امروزه آزار جنسی کودکان مطرح است و به آزار روحی آنان توجهی نمی شود، امروزه صفحات مجازی پرشده از تصــاویر ریز و درشت دختران و پسرانِ شیکپوشی که اگرچه بهلحاظ ظاهر با هم متفاوت بودند اما همگــی یک وجــه اشتراک دارند: آنان قربانی خودخواهی و بلندپروازیِ والدینشان هستند و در حالی که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند و توانایی و صلاحیت تشخیص و انتخاب ندارند، در مسیر شهرت و پولسازی برای برندها و بزرگ ترها افتادهانــد. شویزنده لباس اما قدم بزرگی در این عرصه است که میتواند ابعاد مهم و تاثیرات عمیقی بهلحاظ روانی و فرهنگی و جامعهشناختی بر فرد و خانواده و جامعه داشته باشد.
در واقع مدلینگ کودک، همان قراردادن کودکان در شرایط کار اجباری است؛ شرایطی که به کودک آسیب میزند و نمی گذارد بچگی و در دنیای بچگی رفتار کنند و هر روز با یک چمدان لباس خاص و سخت پوش به این آتلیه و آن آتلیه می روند!
شاید اگر عضو شبکه اجتماعی اینستاگرام باشید نام های پانیذ، دلوین، سام و سامیار و ... را دیده باشید، مدتی است که من صفحات این بچه ها را دنبال می کنم و واقعا در تعجب هستم که چگونه یک پدر و مادر چگونه می تواند وارد دنیای کودک شود و آن دنیا را از او بگیرد و آن کودک را از سنین کوچک وارد دنیای بزرگسالی کند.
ژورنالهای لباس خارجی، پر است از عکسهای خوشرنگ و لعاب کودکان با لبخندهای شیرین و حرکت های بامزه برای نمایش لباس و کیف و کفش و کلاه. جالب است که اخیرا یک برند لباس کودک جمعی از کودکان خوش صورت را جمع کرده و شوی لباس کودکی ترتیب داده است و معروفترین مدلهای کودک از روی سن عبور می کنند! این بچه ها در خدمت فروش محصول قرار می گیرند و پدران و مادران از این طریق اسپانسر برای لباس و مو و ... کودک خود پیدا می کنند و درآمد زایی می کنند!
منتها شاید هیچ وقت به فکرمان نرسیده باشد که همانقدر که کودکانِ فالفروش و گلفروشِ سر چهارراهها ممکن است خسته و تنها و عاصی باشند، این بچهها هم کودکانی در خدمت کار و پول و تجارت هستند که ممکن است این شرایط، انتخاب و مطلوبشان نباشد. مدلینگ کودک آن قدر رنگ و لعاب جذابی دارد که کسی گمان نمیکند در آن نشانههایی از آزار کودکان وجود داشته باشد. منتها مدلینگ کودک هم یک نوع کسب و کار است.
نیاز کودکانی که مدل می شوند قطعا مالی نیست و مبتنی بر سبک زندگی اشرافی گری است اما کودکانکار براساس نیازمالی، به کار مشغول اند، هر دو گروه کسب در آمد می کنند اما این کجا و آن کجا!
به عقیده یاسمن صباحی، یک روانشناس کودک، وقتی ما بزرگ ترها، بچهها را در معرض این موضوع قرار میدهیم، به نظر میرسد آن چیزی را که خودمان نتوانسته ایم دریافت کنیم، میخواهیم از طریق بچهها دریافت کنیم. اگر از منظر روانشناسی بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم یعنی من دنبال برآورده کردن یکسری نیازهای اساسی هستم.
نیازهای اساسی من شامل توجه، تعلق و تأثیرگذاری است که ممکن است به شکلهای دیگری نتوانسته باشم آن ها را برآورده کنم و حالا به وسیله بچهام میخواهم به این نیازها پاسخ دهم و این سوءاستفاده است، چه جنبه تجاری داشته باشد، چه نداشته باشد. من مدلینگ کودک را مساوی با کودکآزاری میدانم. مصداق کودکآزاری از نظر من هر چیزی است که
آزادی Freedom کودک را محدود کند. کودک را از محیط کودکانهاش دور کند و در خدمت نیاز بزرگترها قرار بدهد.
فرزند من هنگامی که با یک نمایش، یک پوشش خاص و یک برند گرانقیمت در معرض دید همگان قرار میگیرد، زیبایی و ارزشهایش در همین موارد خلاصه میشود. او فرصت پیدا نمی کند که منِ ارزشمند درونش را پرورش دهد. فقط یاد میگیرد اگر زیبا باشم و لباسهای قشنگ بپوشم، مورد استقبال و تأیید قرار میگیرم و همین کافی است. ضمن این که از جامعه کودکان همسال خود جدا میشود و این جدایی به خودی خود مشکل دارد.
او در باره رفتار ناآگاهانه والدین می گوید: پدر و مادرها باید به نیازها و خلأهای درونی خودشان واقف شوند و کنترل و مدیریتش کنند. باید یاد بگیریم فرزندمان را به درستی در مسیری قرار دهیم که فرایند انتخاب کردن را بیاموزد، حل مسئله را یاد بگیرد و خوب و بد یا فایده و ضرر را تشخیص بدهد. فرزندمان را مجبور نکنیم در یک قالب بزرگ شود. مدلینگ، هویت کودک را از او میگیرد. این هویت کسب شده نیست، بلکه قالب خورده است. این ها کودکآزاری است.