زائر پاکستانی حرم رضوی:
عشق و ارادت من به حضرت رضا(ع) روزبهروز بیشتر میشود
مسافری از پاکستان
فریبا دهقان-روما حسن بنت گل حسن اهل پاکستان است. او از خودش میگوید: ۲۳ سال سن دارم و الحمدلله از ابتدا مسلمان و شیعه بودهام. 4 خواهر و ۳ برادر دارم. ۱۶ ساله بودم که پدرم در سانحهی تصادف جان خود را ازدست داد، در ۲۰ سالگی نیز مادرم به علت بیماری از دنیا رفت. من در شهر لارکانه (محل زندگی خودم) تحصیل کردم و تا فوقدیپلم درس دنیاوی خواندم. سپس در شهر حیدرآباد که ۸ ساعت دور از خانهی ما بود دانشگاه رفتم، ۵ سال در آنجا درس خواندم و مدرک کارشناسی را با نمره خوبی گرفتم. سپس در سال 93 برای ادامه تحصیل به ایران آمدم و ۳ سال در ایران درس خواندم. در پانزدهم شعبان سال ۹۶ با همسرم ازدواج کردم و به همین دلیل به کشورم برگشتم، درحال حاضر نیز ساکن پاکستان هستم.
چرا مشهد؟
به نظر من مشهدالرضا بهترین شهر است؛ به خاطر وجود مقدس امام رضا (ع). من اعتقاد خاصی به آن حضرت دارم و اینکه مشهد حوزههای علمیه بسیار خوبی دارد. من در جوار امام رضا (ع) درس خواندم و از ایشان کمک غیبی گرفتم و استفاده معنوی بسیاری کردم.
اولین زیارت
در سال ۹۳ برای اولین بار به زیارت امام رضا (ع) مُشَرَّف شدم. وقتی وارد حرم شدم، اصلاً باورم نمیشد که در چنین جایی، چنین حرمی و چنین مکانی هستم! احساسات من قابل توصیف نیست. خیلی حس خوبی داشتم و خیلی خوشحال بودم.
عشق بیپایان!
قبل از اینکه به حرم امام رضا (ع) بیایم، ارادت قلبی خاصی به ایشان داشتم. ولی وقتی ۳ سال در مشهد زندگی کردم و معرفت بیشتری نسبت به امام دریافت کردم، ارادت قلبی من نسبت به امام افزایش پیدا کرد. روزبهروز عاشقتر میشدم، روزبهروز عشق من زیادتر میشد. هیچ حاجتی نبود که از امام رضا (ع) خواسته باشم و ایشان آن را استجابت نکرده باشد. همه حاجاتم را از امام گرفتم، همه بلاها به لطف ایشان از من دور شدند.
سبک زندگی رضوی
درباره سبک و سیره رضوی مطالعاتی داشتهام و از آن درسهای بسیاری گرفتهام. مهربانی و لطف مولارضا، بخشش مولارضا، گذشت امام رئوف و... بعضی از آنها را در زندگی خودم اجرا کردم. انشاءالله با کمک مولا در حال تزکیه نفس هستم تا موفق بشوم به همه تعلیمات امام عمل کنم.
نکات مثبت و منفی مردم ایران!
خوشبختانه از مردم ایران فقط خوبی دیدهام، اما خب بعضی از ایرانیها متأسفانه متعصب هستند و پاکستانیها را دستکم میگیرند! اساتید ایرانی و مدیر مدرسهام مرا را به اوج رساندند. از آنها خیلی تشکر میکنم. خیلی از آنها راضی هستم. هروقت به یاد اساتیدم میافتم، خیلی مضطرب و دلتنگ مشهد میشوم. خیلی دوستشان دارم و آن آبرو و عزت که اساتیدم در ایران به من دادند، خیلی برایم لذتبخش است.
زیارت بامعرفت یعنی...
زیارت بامعرفت یعنی اینکه بدانیم امام شهید و زنده هستند و امام معصوم ولی ما هستند. ولایتشان بر ما واجب است و هر جا که هستیم، امام از ما آگاه هستند. دعای ما را، سلام ما را میشنوند و جواب میدهند.
طعم خوشِ اولین دیدار
اولین بار که حرم امام رضا (ع) آمدم، ازبس خوشحال و پرانرژی بودم، مثل این بود که در هوا معلق هستم! خیلی حس خوبی داشتم. تمام حواسم به امام رضا (ع) بود که ناگهان خواهرم را گم کردم! بعد از زیارت وقتی از ضریح خارج شدم و به صحن رسیدم، دیدم خواهرم نیست و تنهایم! و چون همهی درودیوارهای حرم مثل هم هستند، من گم شدم! ازقضا آدرس هتل محل اسکانم را هم بلد نبودم. خداراشکر آن زمان کمی زبان فارسی بلد بودم (در مدرسه پاکستان کمی فارسی خوانده بودم). با کمک خادمان حرم به صحن جامع رضوی رسیدم. از باب الجواد بیرون رفتم و فهمیدم این ورودی، نزدیک هتل من است. و بهسلامتی به هتل رسیدم.
فریبا دهقان-روما حسن بنت گل حسن اهل پاکستان است. او از خودش میگوید: ۲۳ سال سن دارم و الحمدلله از ابتدا مسلمان و شیعه بودهام. 4 خواهر و ۳ برادر دارم. ۱۶ ساله بودم که پدرم در سانحهی تصادف جان خود را ازدست داد، در ۲۰ سالگی نیز مادرم به علت بیماری از دنیا رفت. من در شهر لارکانه (محل زندگی خودم) تحصیل کردم و تا فوقدیپلم درس دنیاوی خواندم. سپس در شهر حیدرآباد که ۸ ساعت دور از خانهی ما بود دانشگاه رفتم، ۵ سال در آنجا درس خواندم و مدرک کارشناسی را با نمره خوبی گرفتم. سپس در سال 93 برای ادامه تحصیل به ایران آمدم و ۳ سال در ایران درس خواندم. در پانزدهم شعبان سال ۹۶ با همسرم ازدواج کردم و به همین دلیل به کشورم برگشتم، درحال حاضر نیز ساکن پاکستان هستم.
چرا مشهد؟
به نظر من مشهدالرضا بهترین شهر است؛ به خاطر وجود مقدس امام رضا (ع). من اعتقاد خاصی به آن حضرت دارم و اینکه مشهد حوزههای علمیه بسیار خوبی دارد. من در جوار امام رضا (ع) درس خواندم و از ایشان کمک غیبی گرفتم و استفاده معنوی بسیاری کردم.
اولین زیارت
در سال ۹۳ برای اولین بار به زیارت امام رضا (ع) مُشَرَّف شدم. وقتی وارد حرم شدم، اصلاً باورم نمیشد که در چنین جایی، چنین حرمی و چنین مکانی هستم! احساسات من قابل توصیف نیست. خیلی حس خوبی داشتم و خیلی خوشحال بودم.
عشق بیپایان!
قبل از اینکه به حرم امام رضا (ع) بیایم، ارادت قلبی خاصی به ایشان داشتم. ولی وقتی ۳ سال در مشهد زندگی کردم و معرفت بیشتری نسبت به امام دریافت کردم، ارادت قلبی من نسبت به امام افزایش پیدا کرد. روزبهروز عاشقتر میشدم، روزبهروز عشق من زیادتر میشد. هیچ حاجتی نبود که از امام رضا (ع) خواسته باشم و ایشان آن را استجابت نکرده باشد. همه حاجاتم را از امام گرفتم، همه بلاها به لطف ایشان از من دور شدند.
سبک زندگی رضوی
درباره سبک و سیره رضوی مطالعاتی داشتهام و از آن درسهای بسیاری گرفتهام. مهربانی و لطف مولارضا، بخشش مولارضا، گذشت امام رئوف و... بعضی از آنها را در زندگی خودم اجرا کردم. انشاءالله با کمک مولا در حال تزکیه نفس هستم تا موفق بشوم به همه تعلیمات امام عمل کنم.
نکات مثبت و منفی مردم ایران!
خوشبختانه از مردم ایران فقط خوبی دیدهام، اما خب بعضی از ایرانیها متأسفانه متعصب هستند و پاکستانیها را دستکم میگیرند! اساتید ایرانی و مدیر مدرسهام مرا را به اوج رساندند. از آنها خیلی تشکر میکنم. خیلی از آنها راضی هستم. هروقت به یاد اساتیدم میافتم، خیلی مضطرب و دلتنگ مشهد میشوم. خیلی دوستشان دارم و آن آبرو و عزت که اساتیدم در ایران به من دادند، خیلی برایم لذتبخش است.
زیارت بامعرفت یعنی...
زیارت بامعرفت یعنی اینکه بدانیم امام شهید و زنده هستند و امام معصوم ولی ما هستند. ولایتشان بر ما واجب است و هر جا که هستیم، امام از ما آگاه هستند. دعای ما را، سلام ما را میشنوند و جواب میدهند.
طعم خوشِ اولین دیدار
اولین بار که حرم امام رضا (ع) آمدم، ازبس خوشحال و پرانرژی بودم، مثل این بود که در هوا معلق هستم! خیلی حس خوبی داشتم. تمام حواسم به امام رضا (ع) بود که ناگهان خواهرم را گم کردم! بعد از زیارت وقتی از ضریح خارج شدم و به صحن رسیدم، دیدم خواهرم نیست و تنهایم! و چون همهی درودیوارهای حرم مثل هم هستند، من گم شدم! ازقضا آدرس هتل محل اسکانم را هم بلد نبودم. خداراشکر آن زمان کمی زبان فارسی بلد بودم (در مدرسه پاکستان کمی فارسی خوانده بودم). با کمک خادمان حرم به صحن جامع رضوی رسیدم. از باب الجواد بیرون رفتم و فهمیدم این ورودی، نزدیک هتل من است. و بهسلامتی به هتل رسیدم.