۰
تاریخ انتشار
شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۰
ولی‌الله کاووسی‌؛ پژوهش‌گر عرصه هنرهای اسلامی:

میدان قدرت‌نمایی ما در برابر جهانیان عرصه فرهنگ و هنرمان است که از آن غافلیم

میدان قدرت‌نمایی ما در برابر جهانیان عرصه فرهنگ و هنرمان است که از آن غافلیم
هدیه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر خبرگزاری رضوی
ولی‌الله کاووسی، متولد مهر ماه 1358 در بروجرد است. او مورخ و محقق هنر اسلامی؛ عضو هیئت علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مدرس تاریخ هنر اسلامی در دانشگاه تهران است. این مدرس دانشگاه، مؤلف، مترجم و ویراستار نوشتارهای مرتبط با هنر اسلامی نیز هست و زمینه‌های علاقه و کارش را خوش‌نویسی و کتاب‌آرایی اسلامی؛ هنر ایران در دوره تیموریان؛ تاریخِ هنر اسلامی و مطالعات هنر اسلامی در غرب؛ موسیقی ایرانی معرفی می‌کند. با این محقق و پژوهش‌گر گفتگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:  
*جناب آقای دکتر، در مصاحبه‌ای از شما خواندم که به رشته صنایع‌دستی در ایران خرده گرفته بودید و اشاره داشتید به این‌که دانشجویان در این رشته مباحث ناقصی را فرا می‌گیرند و به سمت مباحث فکری نمی‌روند. شما در جایگاه کسی که دوران کارشناسی را به تحصیل در رشته صنایع‌دستی پرداخته است، راه حل این مشکل را چه می‌دانید و چه پیشنهادهایی برای بهتر شدن وضعیت این رشته دارید؟
به نام خدا. من در سال‌های 1376 تا 1381 دانشجوی رشته صنایع‌دستی دانشگاه شیراز بودم. تا آنجا که می‌دانم، سرفصل دروس رشته صنایع‌دستی این‌گونه است که در دو ترم اول واحدهای عمومی و پایه هنر، نظیر طراحی، مبانی هنرهای تجسمی و عکاسی عرضه می‌شود و از نیمسال سوم تا ششم دانشجو باید در کارگاه‌های تخصصی در هر نیمسال با دو رشته صنایع‌دستی آشنایی عملی پیدا کند. این کارگاه‌ها از حجم‌سازی و سفالگری تا فلزکاری و شیشه‌گری و منبت و معرق و خاتم‌کاری و رنگرزی و فرش‌بافی و نگارگری را در بر می‌گیرد. در دو ترم هفتم و هشتم هم کارگاه‌های تخصصی دایر می‌شود و دانشجو تازه باید به این صرافت بیفتد که به کدام‌یک از این ‌شاخه‌ها علاقه‌مند است و تمایل به ادامه آموختنشان دارد. پیداست که در این ساز و کار شتاب‌زده،‌ دانشجو فرصت تمرکز بر آموخته‌هایش را نمی‌یابد و مشکل می‌تواند از سطح مباحث به عمق آن‌ها برسد. به گمانم در سال‌های اخیر این وضع قدری تغییر کرده و برخی دانشگا‌ه‌ها، که تجربه حضور و تدریس در آن‌ها را داشته‌ام، دانشجویان را از همان آغاز به سمت علایق اصلی‌شان هدایت می‌کنند. خب به این ترتیب، هر کس از آغاز تکلیفش را می‎داند و وقت و نیروی کمتری تلف می‌شود.
* در یکی از سخنرانی‌های خود به سیستم کنکوری‌خوانی دانشجویان هنر اشاره کرده بودید و عدم احاطه علمی دانشجویان این رشته به اطلاعات عمیق‌تر مرتبط با هنر. این مشکل را ناشی از چه می‌دانید؟
تشویق به کنکوری‌خوانی و همه‌چیزدانی، بیماری دستگاه سنجش و آموزش ما در زمینه هنر است که به پرورش شاگرد اول‌های ناکارآمد می‌انجامد. این‌که بدانیم «میرزا فتح‌علی آخوندزاده نخستین نمایش‌نامه‌نویس ایرانی بوده» و «اراده معطوف به قدرت نظر نیچه است» و «بیات اصفهان زیرمجموعه دستگاه همایون است» و «پالپ‌فیکشِن را کوئنتین‌ تارانتینو ساخته» خیلی هم خوب است، اما اگر نتوانیم درباره موضوعی از رشته و تخصصمان پنج سطر بی‌غلط بنویسیم، قدری عجیب است. در واقع ما به جای تعمق و پرسش‌گری، ذهنمان را انبانِ انبوهی از اطلاعات می‌کنیم که فقط به‌وقت تست‌زنی به کار می‌آیند. با تأسف این روند تا دوره دکتری هنر همچنان ادامه می‌یابد و پذیرفته‌شدگان
این مقطع غالباً تست‌زنان قهاری هستند که با چاشنی یکی‌دو مقاله علمی‎­پژوهشی آبَکی از سد مصاحبه می‌گذرند و کسانی با توانایی و مطالعات عمیق‌تر پشت درها می‌مانند.
* در کدام دانشگاه‌ها تدریس می‌کنید و در مقام یک مدرس دانشگاه، آیا در نسل جدید دانشجو، علاقه و انگیزه‌ای نسبت به رشته‌های هنری و مطالعات جانبی را بیشتر یا کمتر می‌بینید؟
در سال‌های گذشته تمرکز بر تحقیق و مطالعه، کمتر فرصتی برای تدریس به من داده، با این حال از سال 1383 تا کنون، در مراکز و مؤسسات و دانشگاه‌های مختلف معلم بوده‌ام که از کلاس‌های کنکور و دوره‌های آزاد تا دانشگا‌های خصوصی و علمی‌کاربردی و دانشگاه سوره و دانشگاه تهران را در بر می‌گیرد. واقعیت این است که با شرایط دشوار معیشتی و فرهنگی کشور ما و همچنین ضعف نظام سنجش و استعدادیابی که هیچ­کس را به سوی توانایی و علایقش هدایت نمی‌کند، نمی‌شود از همه دانشجویان انتظار انگیزه و علاقه داشت. از بین ده‌ها دانشجو، شاید بشود یکی ‌دو جوان مشتاق‌تر پیدا کرد، اما در مجموع بیشترِ وقتِ کلاس‌ها به انتظار برای تمام شدن ساعت کلاس می‌گذرد.


* تیغ و تنبور، خوش‌نویسی اسلامی و... بعضی تألیفات و ترجمه‌های شما هستند. تألیف و انتشار چنین آثار جامعی را تا چه حد برای جامعه هنری پژوهش‌گر و متخصص مثمر ثمر می‌دانید و آیا به عقیده شما آثار منتشرشده فعلی، پاسخ‌گوی نیاز جامعه علاقه‌مند هنری کشور هست؟
کتاب‌های خودم را نمی‌دانم، اما انتشار کتاب خوب همیشه مفید و لازم است. خوشبختانه از اوایل دهه 1370 به این سو کتاب‌های بسیار خوبی در زمینه‌های نظری و عملی هنر تألیف و بیشتر ترجمه شده که به ارتقاء سطح کیفی مباحث هنری یاری رسانده و دریچه‌های تازه‌ای به روی علاقه‌مندان گشوده است. جالب است که اغلب کتاب‌های پرمخاطب و مفید و اثرگذار در همه زمینه‌های هنر، خارج از فضاهای دانشگاهی و به‌دست کسانی تولید شده که ارتباط چندانی با بدنه رسمی آموزش و پژوهش در هنر نداشته‌اند؛ و این خود نشان دیگری است از ناکارآمدی سازوکار آموزش دانشگاهی در وطن ما. حتی خود دانشگاهیان هم بیشترِ آثار مفید و ثمربخششان را به صورت آزاد و فارغ از قواعد مدون دانشگاهی نوشته‌اند. به نظر می‌رسد که ضوابط دست‌وپاگیر استخدام و ارتقا در نظام دانشگاهی و ملزم کردن افراد به رعایت قواعد بخش‌نامه‌ای، امکان بروز خلاقیت‌های راهگشا را کمرنگ می‌کند.   
* تا به حال چند کتاب در زمینه هنر تألیف و ترجمه کرده‌اید؟ می‌توانید آن‌ها را برایمان نام ببرید؟
سال 1383 دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر بودم و در خوابگاهی دانشجویی در خیابان جُردن تهران زندگی می‌کردم که چند کوچه پایین‌تر از ساختمان مرکزی روزنامه همشهری بود. شب‌ها در خوابگاه، مطالبی را که دلم می‌خواست و فکر می‌کردم مهم است، درباره موسیقی ایرانی می‎نوشتم و فردا به دفتر روزنامه همشهری می‌بردم. آن‌ها هم نوشته‌های مرا، که غالباً هم انتقادی و نیش‌دار بود، چاپ می‌کردند و مختصر پولی هم در ازای هر یک به من می‌پرداختند. یک سال بعد، نوشتن مقاله‌های جدی‌تر درباره هنر اسلامی را آغاز کردم و کمی بعد، ویراستار اصلی مجله گلستان هنر (در تاریخ هنر و معماری ایران ‌زمین) شدم که تا سال 1388 شانزده شماره از آن به سردبیری دکتر مهرداد قیومی و با حمایت فرهنگستان
هنر ایران منتشر شد. بخت با من یار بود که در مسیر دکتر قیومی قرار گرفتم. او ظرایف نگریستن، اندیشیدن و نوشتن درباره میراث هنر ایران و اسلام را به من و بسیاری کسانِ دیگر آموخت و همچنان می‌آموزد. در سال 1387 نخستین کتابم را با عنوان معماری ایلخانی در نطنز: مجموعه مزار شیخ عبدالصمد ترجمه و منتشر کردم که اثر بانو پروفسور شیلا بلر است و الگویی است دقیق و کامل برای تک‌نگاری درباره هر یک از بناهای اسلامی ایران. در سال 1389 رساله مقطع کارشناسی ارشدم را با طراحی و ویرایشی مجدد، در قالب کتاب تیغ و تنبور: هنر دورۀ تیموریان به روایت متون منتشر کردم. ترجمه کتاب عظیم خو‌ش‌نویسی اسلامی، اثر شیلا بلر، را در سال 1391 آغاز و در سال 1395 تمام کردم و این کتاب 800 صفحه‌ای در پایان سال 1396 منتشر شد. به جز این‎ها، در سیزده سال گذشته، افزون بر بیست مقاله کوتاه و بلند در زمینه‌های مختلف هنر، شامل موسیقی، نگارگری، معماری، خوش‌نویسی، هنرهای صناعی، تاریخ و نقد هنر، نوشته و ترجمه کرده‌ام و چندین برابر این مقدار، نوشته‌های دیگران را ویراسته‌ام. 
   


* از فعالیت‌های بنیاد دایرةالمعارف اسلامی بگویید و این‌که شما به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی این بنیاد چه فعالیت‌هایی را به طور خاص دنبال می‌کنید؟
بنیاد دایرةالمعارف اسلامی گروه‌های مختلفی از پژوهش‌گران و متخصصان علوم انسانی را گرد هم آورده که هر یک در زمینه‌ای خاص از مطالعات مرتبط با تمدن اسلامی سرگرم پژوهش و تألیف هستند. محصول کار این پژوهش‌گران دانش‌نامه جهان اسلام است که هر سال یک یا دو مجلد از آن به ترتیب حروف الفبا منتشر می‌شود. تا کنون 24 مجلد از این دانش‌نامه منتشر شده که تا حدود انتهای حرف «س» را پوشش داده است. من از آغاز سال 1389 به صورت تمام‌وقت در گروه هنر و معماری این دانش‌نامه کار کرده‌ام و مسئولیت مدخل‌های خوش‌نویسی را بر عهده دارم. تألیف بیش از بیست مدخل بلند و کوتاه، غالباً در دو شاخه خوش‌نویسی و موسیقی و اصلاح و ارزیابی ده‌ها مدخل دیگر به قلم سایر پژوهش‌گران، حاصل حضور من در این مؤسسه بوده است. مدخل‌نویسی کار بسیار دشوار و طاقت‌فرسایی است و رعایت ظرایف و ضروریات آن، به‌ویژه در مواردی چون مختصرنویسی و نظام دقیق ارجاع و استناد، کار را به‌مراتب پیچیده‌تر از مقاله‌نویسی می‌کند. به گمانم بنیاد دایرةالمعارف اسلامی از معدود مؤسسات علمی این کشور است که در ازای حقوقی که به اعضایش می‌پردازد، از آنان کار جدی و دقیق طلب می­کند.
*نشست‌های تخصصی این بنیاد برای چه اقشاری از جامعه در نظر گرفته شده است و سرفصل‌های آن بر چه اساس انتخاب می‌شود؟
برنامه و وظیفه و هدف بنیاد دایرةالمعارف اسلامی برگزاری نشست نیست و جلسه‌های گردهم­آیی و سخنرانی بسیار به‌ندرت در آنجا اجرا می­شود. چنان‌که گفتم، وظیفه و هدف بنیاد، تألیف و تدوین مدخل‌های مرتبط با مطالعات فرهنگ و تمدن سرزمین‌های اسلامی است که تقریباً همه شاخه‌های علوم اسلامی را، از قرآن و حدیث و کلام و فِرَق تا تاریخ و جغرافیا و عرفان و فلسفه و ادبیات و هنر، از آغاز تا امروز و در سرتاسر سرزمین‌های اسلامی در بر می‌گیرد. باید دانست که بعضی مدخل‌های دانش‌نامه جهان اسلام، به‌ویژه در زمینه هنر و معماری که بنده به آن نزدیک­ترم، جامع‌ترین و دقیق­ترین نوشته‌هایی است که تا کنون
در آن زمینه نوشته شده و جای دریغ است که پژوهش‌گران و دانشجویان و حتی عموم مردم، کمتر به این نوشته‌های مطمئن و معتبر رجوع می‌کنند.
*تا به حال چه فعالیت‌های مؤثر پژوهشی در زمینۀ هنراسلامی و معرفی آن به نسل جدید و همچنین معرفی جهانی داشته‌اید؟
تشخیص و تعیین میزان اعتبار و اثرگذاری فعالیت‌های هر کس طبیعتاً بر عهده خود او نیست و دیگران باید در این زمینه به نتیجه برسند. به هر حال، من دست‌کم از سال 1384 تمام وقت و نیرویم را صرف مطالعه و تحقیق در هنر اسلامی کرده‌ام و گزارشی از محصولات تلاشم را هم پیش‌تر به عرض رساندم. می­توانم شرکت و سخنرانی در چند گردهم­آیی داخلی و خارجی را هم به آن سیاهه اضافه کنم.
*در مراکز علمی و دانشگاه­ها چقدر به مباحث پژوهشی در این زمینه اهمیت داده می‌شود؟
بدیهی است که دانشگاه­ در سرتاسر دنیا عرضه­ گاه و متولی آموزش و گسترش امور پژوهشی است و در کشور ما هم چنین است؛ با این تفاوت که اکنون ما در چرخه علیل و بیمار تولید مقاله‌ها و پژوهش­های به درد نخور افتاده ­ایم. چندان خوشایند نیست که بگویم من، در جایگاه پژوهش‌گری حرفه­ای و تمام ­وقت، طی بیست و چند سال حیات دانشگاهی‌ام، در کسوت دانشجو و معلم دانشگاه، تاکنون برای هیچ­یک از پژوهش­ها و نوشته­ هایم حتی یک بار هم به مقاله و مجله ­ای علمی‌پژوهشی مراجعه و استناد نکرده ­ام. توجه بفرمایید که این دردآور است که ساختار انتخاب موضوع و روند نگارش و نتیجه­­ بخشی مقاله­ های علمی‌پژوهشی در مطالعات هنر کشور ما چندان عقیم و بی‌خاصیت است که هیچ رغبتی برای مطالعه و برداشت علمی از هیچ ­یک از صدها مقاله‌ای که هرساله با نظارت وزارت علوم تولید و منتشر می‌شود، در هیچ­کس برنمی‌انگیزد. اگر این فاجعه نیست، پس چیست؟ از سوی دیگر، مدت­هاست که اغلب خردمندان به بیهودگی و بی­ فایدگی تولید و عرضه این­ گونه نوشتارها و نشریات پی برده و در گوشه و کنار، به­ خصوص در کانال­های تلگرامی، از این وضع اسف‌بار سخن می­گویند و به سردمداران هشدار می­دهند. حتی خود صاحب­ منصبان هم تا بالاترین مقامات کشور شَستشان باخبر شده و به فغان آمده ­اند، اما همچنان گوش خودمان به خودمان بدهکار نیست و در همان گرداب نابخردی غوطه می‌خوریم. بخشی از قصه این است که هر چند تن از ما دار و دسته­ای راه انداخته­ ایم و مجوز نشریه ­ای علمی‌پژوهشی از وزارتخانه گرفته­ ایم و می­خواهیم مقاله ­های دانشجویان آماتور و نابلد کارشناسی ارشد را ــ که به حکم قانونی عجیب، حتماً باید برای رهایی از دانشگاه مقاله­ ای علمی‌پژوهشی منتشر کنند ــ در کنار نوشته­ های استادان کهنه­ کار و حرفه ­ای با هم منتشر کنیم. شگفتا که سطح توقعمان از این هر دو طیف یکی است و مقاله­ های هر دو گروه را با معیارها و استاندارهایی همسان داوری و رد و قبول می­کنیم. حداقل کاری که در این زمینه می­شود کرد این است که برای هر یک از این دو گروه نشریاتی با معیارهای مناسب سنجش خودشان طراحی کنیم تا کار استادِ قدیم و دانشجوی جدید در کنار هم داوری نشود. ماجرا وقتی غم ­انگیزتر می­شود که این نشریات برای دستمزد ارزیابی و انتشار نوشته­ ها، هم از استاد کهنسال با درآمد چندین میلیونی و هم از دانشجوی جوان و جویای کار، مبالغی چندصدهزار تومانی طلب می­کنند و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل. 
* به ­عنوان
یک پژوهش‌گر متخصص در این زمینه و کسی که مدرک کارشناسی ارشدش هم پژوهش هنر بوده، از اهمیت پژوهش درباره هنرهای اسلامی و به ­ویژه ایرانی بگویید.

ــ جدا از این‌که میراث هنر اسلامی، پشتوانه هویت و حیثیت تاریخی ماست، اعتبار حضور فرهنگی ما را در جهان امروزی هم می‌تواند تضمین کند. بعید می‌دانم که ما در کوتاه‌مدت بتوانیم در عرصه علوم و صنایع مدرن منشأ اثری گسترده در جهان باشیم و چیز دندان‌گیری به جهانیان عرضه کنیم. بی‌تعارف ما در این عرصه‌ها فعلاً و تا آینده‌ای نه‌چندان نزدیک مصرف‌کننده‌ایم. در حقیقت، میدان قدرت‌نمایی ما در برابر جهانیان عرصه فرهنگ و هنر ماست که اساساً از آن غافلیم. به نظرم می‌رسد که اگر ما این میزان از سرمایه را که با همکاری کشورهای دست‌چندم صرف صنایع دست‌چندم می‌کنیم، صرف توسعه و استحکام زیرساخت‌های میراث هنر و فرهنگمان می‌کردیم، امروز در همه زمینه‌ها فرسنگ‌ها پیش‌تر بودیم. سرزمین ما قرن‌ها معتبرترین پایگاه تولید و عرضه هنر اسلامی بوده است. ما حجم عظیمی از اشیاء تاریخی را در گنجینه‌ها و موزه‌هایمان به معنی واقعی کلمه مدفون کرده‌ایم. همین آستان قدس رضوی مالک یکی از بزرگ‌ترین گنجینه‌های اشیا و نسخه‌های نفیس اسلامی است که در جهان یگانه است و دیدن آن‌ها رؤیای بسیاری از علاقه‌مندان این عرصه است. اما درهای آن به روی هیچ‌کس باز نیست. پژوهش‌گرانی را می‌شناسم که می‌توانند آثار مجموعه رضوی را در بالاترین و عالِمانه‌ترین سطوح علمی و تحقیقی معرفی و تحلیل کنند و خیل مشتاقان جهان را انگشت‌ حیرت به دهان بگذارند. اما هرگز آغوشی برای پذیرفتنشان باز نبوده. از جانب دیگر، در هر کوی و برزن و شهر و دِه این سرزمین بنایی شگرف، از مسجد و مزار و کاخ و برج و باغ و حمام، سر برآورده که دیدارشان برای هر تماشاگر صاحبدلی رشک‌انگیز است. کشورهای هم‌طراز ما با سرمایه‌گذاری بر معرفی و عرضه این‌گونه آثارشان، به طُرُق مختلف بهره‌مند شده‌اند، اما ما همچنان نظاره‌گری منفعل و دست‌وپابسته‌ایم. منظور و پیشنهاد من صرفاً توسعۀ گردشگری و جذب توریست نیست؛ که این فروکاستن از شأن دارایی‌های فرهنگی ماست. منظور این است که بستر اصلی داد و ستد فکری و فرهنگی و حتی بازرگانی ما باید همین عرصه‌ای باشد که در آن بی‌رقیبیم و قدرت داریم. چه می‌شود گفت وقتی همه دانشگاه‌های معتبر جهان کرسی مطالعات عثمانی دارند اما دیگر هیچ‌یک از آن‌ها حتی متخصص و استاد ایران‌شناسی هم ندارند چه رسد به کالج و کرسی مستقل! به گمانم در پاسخ به پرسش شما که راجع به «اهمیت پژوهش درباره هنرهای اسلامی و به­ویژه ایرانی» بود تا حدی موفق بودم.    



*نام هنر اسلامی چه مصداقی دارد؟ در این باره اختلاف نظرهایی هست. آیا منظور، هنر با موضوع اسلامی است یا هنری که هدف آن ترویج اسلام است یا این­که این هنر چارچوب مشخص و تعریف خاص دیگری دارد؟
عنوان «هنر اسلامی» مدت‌ها موضوع مناقشه بوده است. دیگر همه می‌دانیم که این عنوان هیچ ریشه و پیشینه‌ای در گذشته تمدن اصیل اسلامی نداشته و در سرزمین‌های پیشامدرن اسلامی هیچ‌کس آفریده‌های هنری‌‌اش را با صفت «اسلامی» همراه نکرده است. به‌واقع این عنوان برساخته دانشوران غربی است برای نامیدن آفریده‌های صنایع کهن و هنرهای ظریف مردمان
سرزمین‌های زیر لوای حکومت‌های مسلمان با اکثریت جمعیت مسلمان. غربی‌ها در پی اکتشاف هنر مسلمانان از اواخر سده هجدهم، با گذر از نام‌های منطقه‌ای و قومی، نظیر هنر ایرانی، هنر ترکی، و هنر مصری، به هم‌خانوادگی آثار همه این مناطق پی بردند و از آن پس به نام‌‌های جامع‌تری همچون «هنر ساراسِنی»، «هنر محمدی» و «هنر مسلمین» رسیدند و در نهایت بر سر عنوان «هنر اسلامی» توافق کردند، هر چند مجادله بر سر این نام هم هرگز به پایان نرسیده است. منظور از این عنوان نه هنر با موضوع اسلامی است و نه هنری که هدفش ترویج اسلام است، بلکه منظور هنری است که با الگوها و قواعدی خاص به دست هنرمندان و صنعتگران ساکن در سرزمین‌های اسلامی خلق شده ‌است. پیداست که این صنعتگران ممکن است مسلمان بوده یا نبوده باشند. این‌که کسانی اصرار دارند به هر شکل ممکن بار معنوی بر تولیدات هنر سرزمین‌های اسلامی سوار کنند، کاستن از معنای اصیل آن‌ها و بهره‌برداری از آن‌ها در جهت مقاصد دیدگاهی خاص است.   
*هنر اسلامی چه تفاوتی با هنر دینی دارد؟
بی‌آنکه در دام تفسیرهای روحانی و معنوی بیفتیم، در یک تعریف اولیه می‌توان گفت تعبیر هنر اسلامی اعم از هنر دینی و فراتر و گسترده‌تر از آن است. هنر دینی را می‌توان هنری در نظر گرفت که برای پاسخ به یکی از نیازهای دینی مسلمانان طراحی و تولید شده است. شاخص‌ترین نمونه‌ها نسخه‌های قرآن و مسجدها هستند که هر دو از محصولات هنر دینی اسلام هستند. اما یک باغ، یک فرش، یا یک چهلچراغ، در عین اسلامی بودن، الزاماً دینی نیستند. در واقع این آثار برای برآوردن نیازهای نادینی مردمان مسلمان طراحی و تولید شده‌اند، اما الگوها و حتی معناهایشان منطبق بر هنر اسلامی است؛ بدین معنی که ممکن است بر یک قندیل علاوه بر نقوش اسلامی، آیه‌ای از قرآن هم نقش بسته باشد و بدین طریق طراح این شیء به مؤمنان یادآوری می‌کند که هنگام بهره‌برداری از آن، از ذکر خدا هم غافل نمانند.
* جایگاه تاریخی ایران را در هنر اسلامی با جایگاه کنونی‌اش مقایسه کنید.
چنان‌که پیش‌تر گفتم، سرزمین ایران طی قرن‌های متمادی همواره اگر نه معتبرترین، یکی از معتبرترین خاستگاه‌های انواع گونه‌گون هنر اسلامی بوده است. شواهد این امر فراوان است و هیچ نیازی به اثبات نیست. با به قدرت رسیدن عباسیان در نیمه سده دوم هجری و نزدیک شدن مرکز خلافت به ایران، نفوذ فکر و فرهنگ ایرانی به بدنه نوپای جامعه اسلامی تثبیت شد. از همان زمان ایران به آبشخور فرهنگی سرزمین‌های شرقی دارالاسلام تبدیل شد و این جایگاه را دست‌کم تا هزار سال بعد حفظ کرد، به‌گونه‌ای که نشانه‌های آشکار نفوذ هنر ایرانی را در هنر عثمانی و به‌ویژه هنر گورکانیان شبه‌قاره هند به‌خوبی می‌توان دید. پیش‌تر هم اشاره کردم که ایران امروزی، با وجود ظرفیت‌های قابل توجه، در عاَلم کنونی اسلام قدری منزوی است. رفت‌وآمد عالِمان هنر اسلامی به سرزمین‌های همجوار، به‌ویژه ترکیه، در معرفی و جلب توجه‌ها به هنر آنان بسیار مؤثر بوده و در همان حال که آنان را میدان‌دار مطالعات معاصر هنر اسلامی کرده، ما را هر چه بیشتر به حاشیه رانده است. همه این‌ها در حالی است که تنوع گسترده آثار هنر اسلامی در ایران، ظرفیت دست‌نخورده‌ای را فراهم آورده که سال‌هاست به هدر می‌رود.
https://www.razavi.news/vdcaeene.49nii15kk4.html
razavi.news/vdcaeene.49nii15kk4.html
کد مطلب ۳۶۳۶۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما