۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۴
نگاهی به مقوله فیلمسازی سفارشی و مستقل مشهد در گفتگو با فیلمسازان مشهدی

جایی برای فیلمساز نیست!

جایی برای فیلمساز نیست!
تکتم حسین پور/سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
دفتر فیلمسازی علی عظیم زاده خانه ای قدیمی است در یکی از کوچه های سرسبز و آرام بلوار باهنر مشهد که فضا و چیدمان ساده و بی تکلفش در نگاه اول حسی از راحتی و "در خانه خود بودن" را به مراجعینش منتقل می کند. شاید به همین خاطر است که اینجا مهمترین پاتوق سینماگران مشهدی است. جایی دنج و آرام به دور از هیاهوی شهر برای دور هم جمع شدن، گپ و گفت دوستانه و بحث های داغ سینمایی مثل گفتگوی دو ساعته مان درباره سینمای آزاد و سفارشی در مشهد با حضور سعید ولی زاده، احسان دلدار و علی عظیم زاده هنرمند متواضع و بی ادعایی که بیست سال است با وجود همه بی مهری ها کارش را انجام می دهد.

عظیم زاده: مسئولین هنری مشهد غریبه پسند هستند
 عظیم زاده فارغ التحصیل تصویربرداری سینما و مدرس دانشگاه است. او تهیه کنندگی چندین پروژه سینمایی و تلویزیونی را بر عهده داشته که برخی از آنها به دلیل اوضاع آشفته سینمایی در مشهد به اکران نرسیده و هیچ سود مالی برایش نداشته اند. اما به گفته احسان دلدار(نویسنده، کارگردان و بازیگر) تقریبا یک سر همه پروژه های سینمایی مشهد علی عظیم زاده است. دفتر فیلمسازی او در سال حدود ۴-۵ فیلم تهیه می کند. تجهیزات و امکانات سینمایی را با تخفیف قابل ملاحظه ای در اختیار فیلمسازان جوان قرار می دهد و به نوعی بدنه سینمای مشهد محسوب می شود. عظیم زاده هم مانند اغلب هنرمندان مشهدی گلایه های زیادی از فضای فیلمسازی در مشهد دارد.
« معضل ما مشهدیها این است که مسئولین غریبه پسند هستند. مثلا وقتی مجید اوجی و فلورا سام برای ساخت سریال از تهران می آیند از آنها حمایت می شود و هر گونه امکاناتی بخواهند در اختیارشان قرار می دهند. اما برخی از همین مسئولان، فیلمسازان مشهدی مثل سعید ولی زاده، احسان دلدار یا امیر اطهر سهیلی را نمی شناسند( فیلمسازی که فیلم تحسین شده زنانی که با گرگها دویده اند را در کارنامه اش دارد. فیلمی تک لوکیشن و تک بازیگر با موضوع مجاهدین خلق) که در زمان فیلمبرداری مسئولین فرهنگی هنری شهر سر صحنه حاضر شدند و با بازیگر تهرانی اش عکس یادگاری گرفتند اما بعد از اتمام کار کسی سراغی از فیلمساز و فیلمش نگرفت و فیلمی که می توانست در جشنواره جریان ساز شود، به دلیل کمبود بودجه و عدم حمایت دیده نشد.
عظیم زاده که از سال ۷۷ کارش را شروع کرده و از سال ۸۰ شرکت فیلمسازی اش را تاسیس کرده معتقد است در زندگی حرفه ای اش بخت با او یار نبوده و اگر شرایط بهتری در فضای فیلمسازی مشهد حاکم بود حالا جایگاه بهتری داشت.
« من پنج کار سینمایی فیلمبرداری کرده ام که هیچ کدام اکران نشده." زنانی که با گرگها دویده اند" کار امیر اطهر سهیلی به تهیه کنندگی اقای شرف الدین... "درنا دختر آهو" کار حسین قناعت،" سورنجان" کار محمد رضا رسولی(فیلمساز مشهدی که سالهاست دستیار اصغر فرهادی است) با بازی میلاد کیمرام که در اتریش اکران شد ولی ایران اکران نشد. فیلم "حیرانی" ساخته خودم که آن هم اکران نشد. فیلم دیگری هم قرار است همین روزها کلید بزنیم که امیدوارم این یکی اکران شود.»



مشکل ما مشهدی ها نبود تهیه کننده حرفه ای است
عظیم زاده که غیر از آثار سینمایی اش حدود ۶۰ -۷۰ فیلم کوتاه و ۴۰ تله فیلم در کارنامه اش دارد مهمترین مشکل فیلمسازی در مشهد-چه فیلم سفارشی و چه مستقل- نبود تهیه کننده حرفه ای می داند.
« شاید پول و امکانات را بشود جور کرد اما وقتی تهیه کننده حرفه ای نباشد که فیلم را به پخش برساند همه چیز روی هواست. سرمایه گذاری که پول می آورد اگر مطمئن نباشد نتیجه کارش را روی پرده سینما می بیند دیگر سرمایه گذاری نمی کند. من فیلم هایی با حضور جمعی از چهره های مطرح سینمایی کار کرده ام. در یکی از فیلمهایم بازیگرانی چون امین حیایی، نیوشا ضیغمی، شهین تسلیمی،
رضا توکلی و حدیث میرامینی حضور داشته اند. اما در مشهد کسی از من نپرسید سرنوشت فیلمت چه شد؟ در حالی که از تهران گاهی از ما دعوت می شود برویم برای فیلمسازی و تصویربرداری. 
فیلمی کار کرده ایم با عنوان the time که الان کالیفرنیای آمریکاست. فیلم "سفید" که به زودی خبرهای خوبی از آن خواهید شنید یا "گذرگاه مرزی" با بازی سعید ولی زاده و کارگردانی مجید صداقت که در ایتالیا جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت و هفت، هشت تا جایزه بین المللی دارد و در ایران هم در جشنواره مسعود کیمیایی جایزه بهترین کارگردانی را کسب کرد. در حالی که مجید صداقت برای ساخت فیلم بلندش چند سال است تلاش می کند و موفق نمی شود چون مسئولان اعتماد نمی کنند. در مشهد حتی وقتی اسپانسر هست باز هم مشکل پخش وجود دارد. چون تهیه کننده رسمی نداریم. کسی که کارت خانه سینما را داشته باشد و بتواند در مافیای پخش دوام بیاورد. اسپانسر هم دو سه بار پولش را می گذارد و وقتی ببیند بازگشت سرمایه ندارد مسلما دیگر این کار را نمی کند. من بیش از پنجاه شصت فیلم کار کرده ام که بالغ بر بیست سی تا اسپانسر و سرمایه گذار شخصی داشته که دیگر حاضر به همکاری نشده اند. چون در مشهد بازگشت سرمایه وجود ندارد. 
«بسیاری از سینماگران مشهدی که فیلمهای کوتاه زیادی ساخته اند برای فیلم بلندشان حمایت نشده اند. افرادی مانند ناصر ضمیری، سروش محمد زاده و نیما جاویدی بعد از اینکه  به تهران رفتند مطرح شده اند. وقتی اداره ارشاد مشهد به صورت مستقل اجازه صدور مجوز را ندارد چطور می شود در مشهد کار کرد؟ ما بنیاد فارابی داریم که به فیلمساز وام بدهد؟ ارشاد به ما بودجه می دهد؟ صنف داریم برای سینماگران؟ »



مشهد شهر هنرمند پرور و هنرمند کُش
سعید ولی زاده، نویسنده، کارگردان و بازیگر تاتر و سینما و تلویزیون که آثار زیادی در کارنامه هنری اش دارد و اخیرا فیلم تحسین شده " سه سال و سه ماه و دو روز" به کارگردانی او و داوود رحمانی جوایز متعددی را از جشنواره های مختلف کسب کرده، مهمترین مشکل سینماگران مشهدی را بی توجهی مدیران به مقوله فیلمسازی و دیدگاه غیر کارشناسانه آنها می داند.  
« اینجا سالی سه چهار فیلم کوتاه جدی تولید میشود و شاید یکی دو تا فیلم بلند. در حالی که مشهد پتانسیل خیلی بیشتر از اینها را دارد. مشهدی ها در تمام اصناف سینمایی در تهران فعالیت می کنند و موفق هستند. اما در شهر خودشان جایگاهی ندارند. برای همین است که ترجیح می دهند برای کار کردن و حتی دیده شدن به تهران بروند. متاسفانه مشهد شهری هنرمند پرور و هنرمند کُش است.» 
از ولی زاده که در کارنامه اش هم فیلم سفارشی با موضوع رضوی دارد و هم فیلم مستقل سه سال و سه ماه... درباره تفاوتهای این دو شیوه فیلمسازی سوال می کنم
ولی زاده: « سه سال و سه ماه.... حاصل یک اعتماد و همکاری حرفه ای خوب با حوزه هنری بود. در جریان نگارش فیلمنامه دستم باز بود. کسی به من دیکته نکرد که چه موضوعی انتخاب کنم و در فیلمم چه بگویم. همین امر به من کمک کرد با فکر باز و آرام کارم را انجام بدهم و نتیجه خوبی بگیرم. حدود نیمی از هزینه های این فیلم از بودجه دولتی تامین شد و هیچ ممیزی و اعمال نظری در مسائل فنی و محتوایی وجود نداشت. برای فیلمبرداری با مجوز حوزه هنری کار کردیم و چون اغلب لوکیشن هایمان داخلی یا در طبیعت بود با مشکل چندانی مواجه نشدیم. نتیجه اینکه فیلم دیده شد و جوایز متعددی را کسب کرد. دو فیلم به سفارش مرکز آفرینش های هنری آستان قدس کار کردم که در فیلم آقای صادقی،" جایی برای آرامش" مجری طرح بودم. این فیلم جایزه نویسندگی و کارگردانی و بازیگری را گرفت و بارها از تلویزیون پخش شد و در اسفند ماه هم فیلم دیگری تولید کردیم که هنوز پخش نشده است.

نظرات غیر کارشناسی نفَس فیلمسازان مشهدی را بند آورده
متاسفانه
برای ساخت همین فیلم "جایی برای آرامش" با موضوع رضوی با مشکلات ریز و درشت فراوانی روبرو شدیم که بخشی از آنها به دلیل جابجایی مدیران مرکز آفرینش ها بود اما بخش زیادی از آن به دلیل عدم شناخت مسئولان از کار سفارشی بود. آنها اعلام نیاز کردند و از من خواستند فیلمی با این محتوا برایشان بسازم. اما نزدیک به هشت ماه طول کشید تا استارت کار را بزنیم. بارها و بارها برای تصویب فیلمنامه ای که خودشان خریداری کرده بودند جلسه گذاشتند و تازه بعد از تصویب فیلمنامه اعمال نظرها شروع شد. من آدم منعطفی هستم و نقد و نظر دیگران را می پذیرم. همه ما به آقا امام رضا علیه السلام ارادت داریم و مایلیم آثاری با محتوای رضوی تولید کنیم. اما گاهی واقعا سخت است که نظرات غیر کارشناسی را تحمل کنی و چیزی نگویی. قرار نیست مدیر در هر حوزه ای وارد شود. مگر ما در مدیریت آنها دخالت می کنیم؟ چرا کارشناسان غیر موجهی که هیچ فعالیت سینمایی نداشته اند و حتی از کنار یک گروه فیلمسازی عبور نکرده اند در کار ما اعمال نظر می کنند. من سالهاست در حرفه فیلمسازی فعالیت می کنم. درست است که برای یک امضا زیر قرارداد کاری که سفارش خودشان بوده یا برای گرفتن پولم دنبال مسئولان بدوم؟ 



بازیهای سیاسی، دسته بندی های جناحی و تبعیض سد راه هنرمندان مشهدی
یکی از نکاتی که حین گفتگویمان به آن پی بردم دلمشغولی مشترک میان سینماگران مشهدی با هنرمندان دیگر رشته هاست. دخالت دادن مسائل سیاسی و دسته بندی های جناحی که قاعدتا نباید جایگاهی در هنر داشته باشد. فیلمسازی که برای ساخت فیلمش به حمایت مسئولان شهر نیاز دارد گاهی با تبعیض هایی مواجه می شود که جز بازیهای سیاسی هیچ دلیل دیگری ندارد. وقتی فقط به افرادی که وابسته به یک جناح خاص سیاسی هستند میدان داده می شود هنرمند ناچار است برای بقا وارد بازی شود که دوستش ندارد و از مسائلی حرف بزند که به آن اعتقادی ندارد و اینها به کیفیت کارش لطمه می زند.
احسان دلدار نویسنده و کارگردان سینما و تاتر فضای هنری شهر مشهد را برای فعالیت فیلمسازان مستقل مناسب نمی داند و معتقد است فیلمساز مستقل در مشهد جایگاهی ندارد و کسی از او حمایت نمی کند. در حالی که روال معمول در تهران و در همه جای دنیا این است که نهادهای دولتی و بخش خصوصی از فیلمساز حمایت کنند تا فیلمش را بسازد. « حتما که نباید فیلم درباره جریان الکتریسیته یا رودخانه ها بسازیم که اداره برق یا سازمان آب از ما حمایت کنند یا اسپانسر شوند. مگر جدایی نادر از سیمین که با حمایت بانک پاسارگاد ساخته شد موضوعش بانکداری بود؟»
دلدار در ادامه به این نکته اشاره می کند که همه ادارات دولتی بودجه فرهنگی دارند. اما اینکه اختصاص بدهند یا نه بستگی دارد به طرز فکر مدیران. همه ما بعد از سالها کار کردن در این شهر با قوانین و خط قرمزها آشنا هستیم. مشکل خط قرمزها نیست. مشکل ما این است که در هر اداره و سازمانی بسته به سلایق مدیران همه چیز تغییر می کند و این سلیقه به هنرمند دیکته می شود. به همین دلیل است که فیلمسازی مستقل وجود ندارد مگر اینکه آنقدر پول داشته باشی که به شکل حرفه و شغل به آن نگاه نکنی و بخواهی برای دل خودت فیلم بسازی و از جیبت بگذاری. اما اگر بخواهی از فیلمسازی ارتزاق کنی آن وقت مجبوری تن بدهی به خیلی چیزها. فیلم سفارشی هم جایگاه خودش را دارد ولی فیلمساز آزاد باید چطور کار کند؟»
به نظر می رسد بی مهری مدیران سینمایی مشهد تنها شامل حال فیلمسازان مستقل نشده و در حوزه کار سفارشی هم وضع به همین منوال است. سعید ولی زاده کارگردان" سه سال و سه ماه و... "در این مورد می گوید:« حمایت از فیلمساز که فقط پول دادن نیست. متاسفانه اینجا حمایت معنوی هم وجود ندارد. برای فیلم جایی برای آرامش خودم تمام کارهای مربوط به تهیه کننده را انجام دادم و چون کار
سفارشی بود نام مدیر وقت آن مجموعه را به عنوان تهیه کننده در تیتراژ آوردیم در حالی که ایشان حتی حاضر نشد در حین ساخت فیلم سری به ما بزند و ببیند چه می کنیم و چطور مشکلاتمان را حل می کنیم. یادم هست ما حتی بلیط بازیگران تهرانی را گرفته بودیم و لوکیشن و تجهیزات را فراهم کرده بودیم. بازیگران توی راه بودند. اما هنوز پیش پرداخت را هم نگرفته بودیم. شان فیلمساز این است که برای گرفتن پولش برود در خانه مدیر را بزند؟ آن هم در حالی که دو برابر حق الزحمه از ما سفته گرفته بودند که اگر فیلم خوب نباشد پول ندهند. تا وقتی هم که فیلم جایزه ها را نگرفت باور نمی کردند فیلم خوبی باشد. به بازیگری فیلم ایراد می گرفتند در حالی که من بازیگری را تدریس می کنم. بعد  در جشنواره رویش احمد رضا درویش به همان بازیگری که از بازی اش ایراد گرفته بودند جایزه داد. وقتی از اعمال نظر غیر کارشناسی حرف می زنیم منظورمان این اتفاقهاست. جالب است که همزمان با جایی برای آرامش، در همین مجموعه یک برنامه تلویزیونی قرار بود تولید شود و من شاهد بودم که با مبلغی بیشتر قرارداد بستند و همان آقای مدیری که به من یک زنگ نزد سر صحنه کار آن آقای خاص و سفارش شده حاضر شد و همه چیز برایش فراهم کرد. سر ساخت آخرین فیلمم که اسفند ماه گذشته فیلمبرداری شد بابت همین تبعیضها احساس کردم در شهر خودم غریبم. انگار از کشور دیگری آمده ام و این پول و سرمایه متعلق به من نیست و مال از ما بهتران است. برای ما نسبت به بیت المال سختگیر و حساس اند در حالی که برای بعضیها بیت المال مشکلی ندارد.
 این کارها آدم را دلسرد می کند. حتی وقتی برای کار سفارشی قرارداد می بندیم و در برابر خواسته هایشان کوتاه می آییم باز هم مشکل بودجه و امکانات داریم.
دلدار: «اینجا ما فقط هیجان فیلم ساختن داریم و به اینکه بعد کجا می رود و چه اتفاقی برایش می افتد فکر نمی کنیم. در واقع نهادهای دولتی و خصوصی مختلف می توانند در این زمینه به ما کمک کنند. اما عملا هیچ اتفاقی نمی افتد. چرا شهرداری پشت فیلمسازان مشهدی نیست؟ آن هم در حالی که برای پخش، سینماهای شهر را در اختیار دارد. سینماگران مشهدی برای تشکیل صنف هم مشکلات فراوانی دارند. چندین بار جلسات مختلفی برگزار کرده ایم. اما هیچ اتفاقی نیفتاده. ما که نمی توانیم به صورت خودگردان کاری انجام بدهیم. ما زیرشاخه ارشاد هستیم. اما وقتی مدیر سینمایی ارشاد مثل یک کارمند پشت میز نشین عمل می کند و دغدغه هنری ندارد چه اتفاق سینمایی در مشهد می افتد؟»
ولی زاده: « در یک برنامه تلویزیونی یکی از مسئولین جشنواره فجر مشهد مهمان حضوری بود و به من که مهمان تلفنی برنامه بودم گفت من شما را نمی شناسم. متاسفانه توقع مدیران سینمایی از فیلمساز این است که روی صندلی شان بنشینند تا ما به ملاقاتشان برویم. در حالی که دقیقا برعکس، من فیلمساز وظیفه ندارم مدیر را بشناسم. بلکه ذات شغل ما ایجاب میکند که  شناخته شویم. تو که مدیر هستی باید بیایی خودت را معرفی کنی و از من بخواهی کمکت کنم. وقتی مدیر فیلمساز شهرش را نمی شناسد و فیلمساز حتی نام مدیران فرهنگی سازمانهای مختلف شهر را نمی داند چطور توقع داریم تعامل سازنده ای بین آنها صورت بگیرد و حتی کار سفارشی خوبی تولید شود؟ آثار مستقل که بهتر است اصلا حرفش را نزنیم!»

هنرمند مشهدی برای دیده شدن به حمایت مدیران و صنف قوی نیاز دارد
عظیم زاده: « نیروی انتظامی در تهران بخشی دارد با عنوان ناجی هنر که خودش به طور مستقل کار فرهنگی انجام می دهد و هر نوع امکاناتی از لوکیشن تا ادوات نظامی و اسلحه را در اختیار فیلمسازان قرار می دهد و از آنها حمایت می کند. در مشهد کدامیک از نهادها چنین امکانی فراهم کرده اند؟ هیچ یک از سازمانهای دولتی از فیلمنامه های فیلمسازان مستقل حمایت نمی کنند.»
 ولی زاده: «شهرداری
یزد و اصفهان همیشه از تولیدات استانی شان حمایت کرده اند و در جشنواره هایشان بیشترین تولیدات را خود بچه های یزد و اصفهان دارند. اما اینجا مدیری که دلش برای هنر بطپد و دلسوز باشد نداریم. ما حتی برای وارد شدن به ارگانهای دولتی باید یک نفر آشنا (پارتی) داشته باشیم.»
سعید ولی زاده در ادامه صحبتهایش بخشی از مشکلات فیلمسازان مشهد را نداشتن صنف و عدم هماهنگی آنها با یکدیگر می داند.
:« وقتی صنف منسجم و قوی نداریم هر کس به صورت شخصی وارد کار می شود. شاید بعضی ها با دوندگی زیاد یا پارتی بالاخره موفق شوند از ارگانی پول جور کنند. اما چون خروجی کارشان خوب نیست باعث می شوند فرصتها برای دیگر فیلمسازان با استعداد بسوزد. چون سازمان دولتی به خاطر تجربه بدی که داشته دیگر به کسی اعتماد نمی کنند. در واقع این اتفاقها باعث می شود بیت المال حیف و میل شود. وقتی بدون مشاهده رزومه به فیلمسازی پول می دهند که کسی سفارشش را کرده درست مثل این است که پول را دور بریزی.»
به نظر می رسد عوامل زیادی دست به دست هم داده اند که فیلمسازان مشهدی فاصله بعیدی میان آنچه هست با آنچه باید باشد احساس کنند. فاصله ای که همچون دره ای عمیق بین هنرمندان و مدیران جدایی انداخته و موجب شده که هنرمندان مشهدی رفتن را به ماندن ترجیح بدهند و برای رشد و پیشرفت حرفه ای یا راهی تهران شوند و یا مانند حسین سالاری که از نیمه های گفنگو به جمع ما اضافه می شود به خارج از کشور مهاجرت کنند.
حسین سالاری سالها در پروژه های مختلف کار تصویربرداری انجام داده و دستیار فیلمبردارانی چون کلاری و محمد تقی پاک سیما بوده و مدت یک سال است که به روسیه مهاجرت کرده و آنجا کارش را به صورت حرفه ای ادامه می دهد. او از وضعیت کار در روسیه ابراز رضایت می کند:« روزی هفت ساعت کار می کنیم و درآمد مناسبی داریم. اما مهمتر از اینها این است که در آنجا شان هنرمند رعایت می شود. آنها به هنرمند بها می دهند چون می دانند که او می تواند فرهنگ را به جامعه تزریق کند و به لحاظ فرهنگی و اقتصادی نقش تعیین کننده ای دارند.
عظیم زاده در ادامه صحبتهای سالاری مهاجرت را در وضعیت فعلی تنها راه پیشرفت هنرمندان مشهدی می داند.
« چند وقت پیش داریوش ارجمند در جلسه ای گفت من ۲۴ سال برای هنر این شهر زحمت کشیدم و هیچ اتفاقی برایم نیفتاد. رضا عطاران از مشهد که رفت رضا عطاران شد یا رضا کیانیان، میترا حجار، حامد بهداد، صباغ زاده، مرحوم امیر قویدل و ... در همه رشته های سینمایی هنرمندان موفق مشهدی داریم. من و احسان چند سال تهران کار کردیم و برگشتیم. شخصا به دلایل خانوادگی ناچار شدم برگردم و اگر موقعیت خوبی باشد دوباره به تهران می روم. من و پیمان شادمان فر با هم دستیاران محمود کلاری سر فیلم آقای کیمیایی بودیم. حالا او در چه نقطه ای ست و من کجا هستم؟ اگر همان سال به مشهد برنمی گشتم شاید حالا پنج تا فیلم اکران شده با کارگردانهای خوب داشتم. در شرایط فعلی یا باید خودمان را به بی خیالی بزنیم و به جای شرکت فیلمسازی مغازه موبایل فروشی بزنیم یا باید با ساخت تیزر و فیلم کوتاه اموراتمان را بگذرانیم یا برویم سراغ فیلمبرداری مجالس... نه اینکه بگویم تیزر و فیلمبرداری مجالس بد است اما تخصص ما چیز دیگری است.»

مهاجرت حق طبیعی هنرمندان مشهدی و نتیجه نگاه غیر هنری مدیران به آنهاست
احسان دلدار مهاجرت را حق طبیعی هنرمندان و نتیجه عدم حمایت مسئولان از فیلمسازان مشهدی می داند و با این وجود به این نکته نیز اشاره می کند که برای برخی هنرمندان مشهدی تهران مانند یک سراب است.« همه فکر می کنند آنجا همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد. اما در تهران هم محدودیت برای ساخت فیلم سینمایی وجود دارد. باید سخت تلاش کنی، از هفت خوان رستم رد بشوی و کارت را بلد باشی تا بتوانی گلیمت را از آب بکشی. اما هر
چه هست در مشهد مشکلاتی وجود دارد که خیلی از فیلمسازان ترجیح می دهند خانواده و شهر و دیارشان را رها کنند و به تهران بروند. یکی از این مشکلات همانطور که گفتیم ایجاد محدودیتهای مختلف برای هنرمندان مشهدی است. مسلما وقتی محتوایی به فیلمساز دیکته شود نمی خواهد آن را بسازد و در برابرش گارد می گیرد. من کار سفارشی را به کلی نفی نمی کنم. گاهی سوژه ای را می پسندم و برای دل خودم کار سفارشی هم ساخته ام و از آن لذت برده ام. نمونه اش  کاری که برای بهزیستی ساختم با موضوع اعتیاد و خودم آن را دوست داشتم. چون دغدغه ام بود. اما فیلمساز نمی تواند مانند کارمند یک اداره کار کند و به قول معروف به آب باریکه ای راضی شود، در واقع درستش این است که یک فیلم بسازد و برود تا سال بعد به دغدغه های جدیدش فکر کند تا سوژه دیگری پیدا کند
 ولی زاده نگاه دیگری به مقوله فیلم سفارشی دارد: «من برای گذران زندگی ام کار سفارشی هم می سازم. مدتی است دنبال این هستم که ببینم چه اداره ای دنبال چه جور کاری است و همان را می سازم. ولی حتی همین کارهای سفارشی را هم طوری پول می دهند انگار صدقه است.در هر صورت شان ما رعایت نمی شود. حتی در جلسات مختلف از ما به عنوان فعالین هنر دعوت نمی شود. با این شرایط چطور می شود از فیلمسازی آزاد و مستقل دفاع کرد؟»
عظیم زاده:« ما هم می دانیم که باید روی خواسته ها و حق و حقوقمان بایستیم. اما ایستادگی روی خواسته ها جایگاه می خواهد. من فیلمساز در مقابل مدیر چه جایگاهی دارم وقتی از اول صبح باید بروم پشت در اتاقش بنشینم تا وقت ملاقات بدهد؟»
ولی زاده: « سیستمی که مدیر حرف اول و آخر را بزند نمی شود در آن کار کرد. من در حوزه هنری بازیگری تدریس می کردم. با تغییر مدیریت کلاسهای بازیگری هم تعطیل شد. چون مدیر خوشش نمی آمد. جایی که می توانست برای بچه های تاتر درامدزایی کند به دلایل واهی تعطیل شد. تجهیزاتی که تهیه کرده بودند و برایشان هزینه شده بود بلااستفاده ماند تا از فیلترینگ نظری مدیر عبور کند. چرا باید یک مدیر اینقدر قدرت داشته باشد که راجع به هنر یک شهر تصمیم بگیرد و چنین ضربه ای بزند؟ مدیران قبلی سالها تلاش کرده اند و پاتوق هنرمندان ایجاد کرده اند و حالا ناگهان با تغییر مدیریت همه چیز نابود شود؟ این اتفاق فقط به حوزه هنری محدود نمی شود. همه ارگانهایی که به اصطلاح متولی هنر مشهد هستند شرایط مشابهی دارند و هر کدام به نوعی انرژی فیلمساز مشهدی را می گیرند.
حتی صدا و سیمای خراسان بابت پخش فیلمهایم هیچگونه حق و حقوقی به عنوان تهیه کننده اثر به من پرداخت نکردند و گفتند اگر حق و حقوق می خواهی باید قطع همکاری کنی. در واقع حرفشان این است که همین که فیلمت را پخش می کنیم خوشحال باش و افتخار کن!»

آدم به امید زنده است
درد دلها زیاد است و فرصت اندک. به عنوان آخرین سوال از حاضران در جلسه می پرسم 
 از اینکه وارد سینما شدید پشیمانید؟
دلدار: یک عمر است در این کاریم. عاشق کارمان هستیم. همین سرمایه ای که علی عظیم زاده در این دفتر بند کرده و به نوعی نوانخانه سینمایی راه انداخته هر جای دیگری به کار می انداخت حالا پول پارو می کرد. گاهی تجهیزات سینمایی در اختیار فیلمسازان قرار می دهد که ماهها بعد پولش را می پردازند. فقط عشق به این کار است که ما را نگه داشته. فیلمسازی مثل ایدز است. نمی توانی از دستش خلاص شوی. گاهی مشکلات فشار می آورد و می گوییم دیگر نمی سازیم اما نمی شود رهایش کرد.  با همه این حرفها ما همچنان پر قدرت به کارمان ادامه می دهیم.. حمایت کنند یا نکنند ما به هر حال کارمان را انجام می دهیم. 
 عظیم زاده: « آدمیزاد به امید زنده است. امید داریم نگاه مسئولان تغییر کند و لااقل برای نسل بعدی شرایط بهتر شود. ما هم سعی می کنیم گلیم خودمان را از آب بکشیم.»
https://www.razavi.news/vdcco1q1.2bqie8laa2.html
razavi.news/vdcco1q1.2bqie8laa2.html
کد مطلب ۳۲۳۶۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما