گفتگو با حسین طاهری پیشکسوت تئاتر مشهد و برگزیده جشنواره تئاتر رضوی، در خبرگزاری رضوی؛
سپنج رنج و شکنج
همه ما ارادت خاصی به آقا امام هشتم داریم. اما عشق و ارادت، تنها برای ارائه کار با کیفیت و درجه یک کافی نیست
تکتم حسینپور/سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
مثل همه آنهایی که یک عمر خاک صحنه خوردهاند و کوله باری از تجربههای تلخ و شیرین دارند، ساده و خودمانی است. با اینکه نخستین بار است از نزدیک میبینمش و با او همکلام میشوم، تواضع و صمیمیتی در رفتارش است که انگار سالهاست میشناسمش. با عشق از خانوادهاش یاد میکند. از همسرش میگوید که این روزها کسالت دارد و ناخوش احوال است. مثل هر پدری با غرور از پسرانش یاد میکند. ورزش و هنر در خانوادهاش جایگاه ویژهای دارد. سامان فوتبالیست است، سیامک کشتیگیر و سروش که راه او را ادامه داده، کارگردان و بازیگر تئاتر است و اولین معلم پدرش بوده است. با افتخار از نمایش سپنج رنج و شکنج- محمود استاد محمد- یاد میکند. کاری که پسرش سروش کارگردانی کرده و او بازیگرش بوده و جایزه نقش اول را دریافت کرده است.
فقر برایم تجربههای بینظیری داشت
استاد حسین طاهری، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون، متولد فریمان است: «در یک صبح سرد پاییزی در آذر ماه ۱۳۲۳ در فریمان به دنیا آمدم. پدرم نظامی بود و به خاطر شغلش همه جای ایران زندگی کردم. هنگام تولدم محل خدمت پدر فریمان بود. آن وقتها فریمان تا ششم ابتدایی بیشتر نداشت. پنج ساله بودم که همراه خانوادهام به مشهد نقل مکان کردیم تا برادرم به دبیرستان برود. در دبستان بهار و دبیرستان فردوسی تحصیل کردم و از همان زمان دل به هنر تئاتر سپردم». مانند اغلب انسانهای بزرگ در محلهای فقیرنشین بزرگ شده است. نوعی از زندگی که برایش تجربههای بینظیری به همراه داشته است: «از خانواده فرودستی بودم. اما همین فقر برایم معرفتی به همراه داشت که از هیچ معلمی نمیشد آموخت. فقر من را به قلم و شعر رساند. یادم است آن وقتها جلوی خانهای که عروسی بود یک پلیس با باتوم کشیک میداد تا شلوغ نشود و غریبهای به مجلس نرود. یک شب با بچههای محل، جلوی یک مجلس عروسی جمع شده بودیم و قصد داشتیم وارد خانه شویم که پلیس با تشر همه بچهها را فراری داد. اما من که پدر خودم پلیس بود، از لباس و باتومش نترسیدم و همان جا ایستادم. پلیس که انگار از شجاعتم خوشش آمده بود از من قول گرفت شلوغ نکنم و اجازه داد وارد مجلس شوم. آن شب برای اولین بار نمایش روحوضی و سیاه بازی را دیدم که آن وقتها در مجالس عروسی مرسوم بود. بعد از آن عروسی، برای اولین بار حس کردم من هم میتوانم بازی کنم». استاد از تاثیر پدرش در راهی که انتخاب کرده اینطور میگوید: «پدرم ابهت خاصی داشت. پلیس بود و به اسدالله شمر معروف. هر سال عاشورا نقش شمر بازی میکرد و واقعا کسی لبخندش را ندیده بود. خلاصه اینکه همه از او حساب میبردند. از جمله سینماچیها! او من را با خود به سینمایی که محل خدمتش بود میبرد و به سینماچی میگفت اجازه بدهد از صبح تا عصر فیلم ببینم. گاهی تا چهار سیانس رایگان فیلم میدیدم و آنجا همه من را میشناختند. این اتفاقها دست به دست هم دادند و من کمکم به سینما و بازیگری علاقهمند شدم و اطلاعات سینماییام زیاد شد».
کلاس درس ما کوچه و خیابان و جامعه بود
حسین طاهری درباره نحوه ورودش به دنیای تئاتر میگوید: «اولین نقشی که بازی کردم سال ششم ابتدایی، نقش نوکر بود در یک نمایش طنز. این نمایش، قرار بود یک هفته اجرا شود اما یک ماه روی صحنه ماند. آن زمان بعضی خانوادهها هر شب برای تماشای نمایش کمدی میآمدند. از رادیو و تلویزیون و این همه سرگرمی خبری نبود و مردم از نمایشهای طنز استقبال زیادی میکردند. اما اولین کاری را که با آن دیده شدم و به واسطه آن، تئاتر برایم جدی شد، نمایش "نادر پسر شمشیر" بود که در دبیرستان فردوسی مشهد روی صحنه رفت. ۱۶ ساله بودم. چابک و سرحال و با اینکه از نظر فیزیک بدنی تنومند نبودم اما در نقش مقتدرترین پادشاه ایران خوب ظاهر شدم. آن زمان ما کلاس و معلم خاصی نداشتیم. کلاس ما کوچه و خیابان و بقالی و عطاری و تاکسی بود. آن وقتها هر کسی جای خودش بود. بقال بقال بود و راننده تاکسی راننده تاکسی و... میشد به تیپها و آدمهای مختلف دقت کرد و از آنها الگوبرداری کرد. ولی الان آدمها جای خودشان نیستند. وقتی کسی با مدرک فوق لیسانس در سوپری کار میکند یا مهندس است و مسافرکشی میکند نمیشود از او الگوبرداری کرد. مسلما راه رفتن و صحبت کردن و حرکات یک مهندس با یک فروشنده یا راننده تاکسی فرق میکند. این روزها کمتر میشود در جامعه شخصیتهای واقعی را پیدا کرد».
همه چیز با تقلید صدای فرمانده شروع شد
طاهری سال ۴۲ وارد نیرو هوایی شده و آنجا هم به فعالیت هنریاش را ادامه داده است. او از تجربهاش در دوران سربازی با لبخند یاد میکند: «همه چیز با تقلید صدای فرمانده شروع شد. وقتی متوجه شد من صدایش را تقلید میکنم خودش به سراغم آمد و از من خواست کار تئاتر انجام دهم. در مدت خدمتم به مناسبتهای مختلف، کار روی صحنه میبردیم. هم مینوشتم هم بازی و هم کارگردانی میکردم. از وقتی یادم است عشق به تئاتر همیشه با من بوده.
بازیگر خراسانی بغض و فریادی چند صد ساله در سینه دارد
طاهری بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما، به شهر مشهد و هنرمندان مشهدی عِرق خاصی دارد و مشهد را محل مناسبی برای تربیت هنرمندان رشتههای مختلف میداند. اما مانند اغلب هنرمندانی که برای کار کردن در این شهر محدودیتهای زیادی دارند، او هم شرایط را برای رشد و پیشرفت در مشهد مناسب و کافی نمیداند و از این موضوع، گلهمند است: «اگر تاریخ خوانده باشید حتما میدانید مشهد و خراسان در طول تاریخ، همواره آماج حملات اقوام مهاجمی از قبیل مغولها و ازبکها و... بوده است. بازیگر خراسانی بغض و فریادش را از نسلهای قبل به یادگار دارد. بغضی چند هزار ساله که سینه به سینه منتقل شده و به همین دلیل است که هنرمندان خراسانی در تئاتر که محملی است برای بیرون ریختن احساسات، موفقتر از سایرین هستند. بهترین بازیگران تئاتر و سینمای ایران، مشهدی هستند. مشهد بازیگر میسازد، اما مثل استخر است. هنرمند نمیتواند اینجا رشد کند. باید برود. من حتی پسر خودم را به تهران فرستادم تا آنجا در کارش رشد کند و همینطور هم شد. سروش طاهری در تئاتر تهران چهره شناخته شدهای است. اما فراموش نکنیم که شرایط برای دیده شدن و رشد کردن در تهران هم به این سادگی نیست. هنرمند جوانی که به تهران میرود باید چنتهاش پر باشد. مطالعه داشته باشد و زحمت بکشد. اینطور نیست هر کس به پایتخت کوچ کند حتما هنرمند درجه یکی میشود».
مشهد؛ کلانشهری غنی با محدودیتهای بسیار
صحبتهای استاد طاهری من را به یاد هنرمندان بزرگی میاندازد که کارشان را از تئاتر مشهد آغاز کردهاند. داریوش ارجمند، مرحوم انوشیروان ارجمند، رضا کیانیان، رضا عطاران، حامد بهداد، هنگامه قاضیانی، میترا حجار، لاله و ستاره اسکندری و... هنرمندان موفقی که هر کدام وزنهای در سینما و تئاتر ایران محسوب میشوند. حق با این هنرمند است. مشهد خطه بازیگرپروری است و پیشکسوتان هنر خراسان، خدمت بزرگی به سینمای کشورمان کردهاند. با این وجود اغلب آنها این روزها در گمنامی زندگی میکنند. یا مشکلات مالی دارند و یا انزوا پیشه کرده و به کنجی خزیدهاند. حسین طاهری که خودش هم یکی از همین پیشکسوتهاست از این اتفاق، گلایههای به حقی دارد: «پیشکسوتها کمکم در این شهر فرسوده میشوند. من تا چند سال پیش در دانشگاه تدریس میکردم. شاگردان زیادی تربیت کردهام. اما این روزها دیگر کسی سراغم نمیآید. حتی بعضیها ترجیح میدهند برای کارهای بومی که در خراسان تولید میشود از تهران بازیگر دعوت کنند. یادم است در جلسه پرسش و پاسخ فیلم «تابستان طولانی» من در جشنواره فجر یکی از خبرنگاران سوال کرد: "چرا بازیگر از تهران دعوت نکردید"؟ من گفتم: "بازیگری، جغرافیا دارد. بازیگر غیر مشهدی با این فضا بیگانه است. هر چقدر هم تکنیک بداند چون حس و حال بومی اینجا را درک نمیکند بیفایده است". من در «قصههای آبادی» با اهالی روستا زندگی میکردم و شبها با آنها میخوابیدم. جغرافیای بازیگری را نمیشود آموخت. باید حس کرد. یادمان باشد هیچ چیز جای تجربه پیشکسوتهای بومی را نمیگیرد. ما خاک را از روی استعداد هنرجو پاک میکنیم تا تواناییهای خودش را ببیند و کشف کند».
کرامت انسانی هنرمند کجاست؟
از او میخواهم درباره مشکلات هنرمندان پیشکسوت بیشتر صحبت کند. او مهمترین مشکل هنرمندان را نادیده گرفته شدن کرامت انسانی میداند: «درست است که ما عاشق کارمان هستیم و پول و مسائل مالی آنقدرها برایمان اهمیت ندارد، اما در حد هزینههای ابتدایی و حداقلی زندگی مان که باید تامین باشیم. این خیلی بد است هنرمندی که سالها در این شهر زحمت کشیده، برای هزینههای پزشکیاش دچار مشکل باشد. حتی در برخی جشنوارهها، کار پیشکسوتها را داوری نمیکنند. در حالی که هنرمند پیشکسوتی که سن و سالی از او گذشته نیاز بیشتری به آن جایزه نقدی دارد. اینها واقعیتهای تلخی است. هنرمندان تئاتر گاهی از هزینه زن و بچه میزنند برای کارشان. من بیست سال است سرپرست گروه «عطش پاسارگاد» هستم که ۶۳ نفر در این گروه کار میکنند . گروه فعال و پویایی است. سال ۹۶ ده کار روی صحنه بردیم. بعد از ده سال ۵۰۰ تومان به من دادند که یک جا برای یکی از نمایشهایمان هزینه شد. در تمام این سالها از جیب خودمان هزینه کردهایم. تئاتر عشق است. اما هنرمند عاشق هم برای اینکه کار باکیفیت ارائه کند باید سیر باشد و کرامت انسانیاش حفظ شود».
ارزش معنوی برخی کارها را با هیچ معیاری نمیشود سنجید
گلایههای حسین طاهری حرف دل بسیاری از هنرمندان است که این روزها با مشکلات معیشتی زیادی دست به گریبانند. اما با وجود همه این مشکلات، ارزش معنوی برخی کارها را با هیچ متر و معیاری نمیشود سنجید: «من تجربه بازی در نقش پیامبر اعظم(ص) را دارم که بابتش هیچ پولی نگرفتم. اما تجربه بینظیری بود. چندین بار در حین اجرا گریه کردم. یادم است شبی که فردایش قرار بود به صحنه بروم، اصلا نخوابیدم. نقش سختی بود اما در طول اجرا حال خوبی داشتم. در عالم هنر خیلی باید با اعتبار باشی که چنین نقش بزرگی را به تو بدهند و خدا را شکر میکنم که چنین فرصتهای بینظیری داشتهام. همیشه با خدای خودم میگویم خودت هنر را به من دادی، خودت هم دستم را بگیر. اگر نظر لطف آنها نباشد ما کسی نیستیم».
هنرمندان مشهدی برای تولید آثار فاخر رضوی حمایت نمیشوند
استاد طاهری در کارنامه پربار هنریاش آثار فاخری با موضوع رضوی نیز دارد. از او میخواهم از حس و حال خاص این کارها و تفاوتش با بقیه اجراها بگوید: «من در حوزه کودک و نوجوان هفت جایزه بینالمللی دارم و این موفقیت را مدیون زنده نگه داشتن کودک درونم آن هم در هفتاد و چند سالگی هستم. با بچهها خوب کنار میآیم و از اینکه در کنارشان حضور داشته باشم لذت میبرم. ده، پانزده کار کودک و نوجوان دارم که از میان آنها علاقه خاصی به تئاتر "کوپه شماره هشت" به نویسندگی و کارگردانی مهدی سیمریز دارم. این نمایش از جمله کارهایی بود که هم تماشاگران با آن ارتباط برقرار کردند و تحسین شد و هم جوایزی در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان کسب کرد. احساس میکنم نظر لطف آقا امام رضا علیهالسلام همیشه شامل حال این قبیل کارها میشود. قصههایی که از دل برمیآید و با نیت پاک سازندگانش همراه است». از او درباره مشکلات و کم و کاستیهایی که در مشهد برای تولید آثاری با محتوای رضوی وجود دارد سوال میکنم. این تئاتری با تجربه، شرایط را برای هنرمندانی که میخواهند برای امام رضا علیهالسلام کار کنند مناسب نمیداند: «همه ما ارادت خاصی به آقا امام هشتم داریم. اما عشق و ارادت، تنها برای ارائه کار با کیفیت و درجه یک کافی نیست. در شهر مشهد، با توجه به پتانسیلی که وجود دارد هنوز در حیطه موضوعات رضوی آنطور که شایسته است حق مطلب ادا نشده. فقط ویترین جشنوارهای کافی نیست. اگر بخواهیم تئاتر امام رضایی خوب کار کنیم، باید به همان نسبت خرج کنیم. این تئاتر باید آبرومند باشد. خیلی بد است هنرمند از بی پولی ناچار شود دکور ضریح آقا را با توپ پینگپنگ رنگ شده بسازد. خجالت دارد. نهادهایی که هم پول دارند و هم قادرند امکانات در اختیار هنرمندان قرار دهند باید وارد گود شوند و هنرمندان مشهدی را حمایت کنند. آن وقت ببینند چه کارهای با کیفیتی در حوزه رضوی به صحنه خواهیم برد».
هنرمند، معمار روح و روان است
در تکتک سخنان حسین طاهری میشود عشق به هنر تئاتر را حس کرد. عشقی که ریشههایش عمیقتر از آن است که به این سادگی بتوان دست از آن برداشت. با این وجود مانند هر عاشقی، عاشقان تئاتر هم سینه سوختهاند و در این راه، درد عشقی کشیدهاند که مپرس. آنقدر که وقتی از این پیشکسوت تئاتر کشور، سوال میکنم اگر به گذشته برگردد حاضر است همین راه را انتخاب کند؟ آهی میکشد و میگوید: «اگر می دانستم اینقدر سخت است تئاتر را انتخاب نمیکردم. یک بار از پدرم پرسیدم" "دوست داشتی به گذشته برگردی"؟ گفت نه خیلی سخت بود. حالا معنای حرفش را میفهمم. هنرمند این روزها، جایگاهی که در شأن و منزلتش باشد ندارد. تئاتر، موهبت الهی و هنرمند تئاتر، معمار روح و روان است. اما این روزها متاسفانه کسی اهمیت این هنر را درک نمیکند. اگر هنرمندی ناچار شود برای تامین زندگیاش مسافرکشی کند، برای او ننگ نیست. برای مسئولین ننگ است. وقتی حتی برگزاری یک جشن عروسی ساده هم پول و مدیریت صحیح میخواهد، چطور توقع داریم با دست خالی، هنر این سرزمین رشد کند و به جایگاه واقعیاش برسد؟ نویسنده باید آرامش داشته باشد. تئاتر پول می خواهد، سالن میخواهد، موسیقی خوب میخواهد. موسیقی، بخش مهمی از هنر نمایش است و ما هنوز در این حوزه استانداردهای حداقلی هم نداریم. هنرمند باید ابتدا دغدغههای مالیاش را حل کند تا سپس بتواند کار با کیفیت و استاندارد ارائه دهد». گفتگویم با حسین طاهری به پایان میرسد و با این هنرمند خوش اخلاق و متواضع خداحافظی میکنم. در حالی که یکی از جملاتش مدام در ذهنم تکرار میشود: «تئاتر موهبت الهی و هنرمند تئاتر معمار روح و روان است». از خودم میپرسم جایگاه معماران روح و روان مردم شهرم کجاست؟
مثل همه آنهایی که یک عمر خاک صحنه خوردهاند و کوله باری از تجربههای تلخ و شیرین دارند، ساده و خودمانی است. با اینکه نخستین بار است از نزدیک میبینمش و با او همکلام میشوم، تواضع و صمیمیتی در رفتارش است که انگار سالهاست میشناسمش. با عشق از خانوادهاش یاد میکند. از همسرش میگوید که این روزها کسالت دارد و ناخوش احوال است. مثل هر پدری با غرور از پسرانش یاد میکند. ورزش و هنر در خانوادهاش جایگاه ویژهای دارد. سامان فوتبالیست است، سیامک کشتیگیر و سروش که راه او را ادامه داده، کارگردان و بازیگر تئاتر است و اولین معلم پدرش بوده است. با افتخار از نمایش سپنج رنج و شکنج- محمود استاد محمد- یاد میکند. کاری که پسرش سروش کارگردانی کرده و او بازیگرش بوده و جایزه نقش اول را دریافت کرده است.
فقر برایم تجربههای بینظیری داشت
استاد حسین طاهری، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون، متولد فریمان است: «در یک صبح سرد پاییزی در آذر ماه ۱۳۲۳ در فریمان به دنیا آمدم. پدرم نظامی بود و به خاطر شغلش همه جای ایران زندگی کردم. هنگام تولدم محل خدمت پدر فریمان بود. آن وقتها فریمان تا ششم ابتدایی بیشتر نداشت. پنج ساله بودم که همراه خانوادهام به مشهد نقل مکان کردیم تا برادرم به دبیرستان برود. در دبستان بهار و دبیرستان فردوسی تحصیل کردم و از همان زمان دل به هنر تئاتر سپردم». مانند اغلب انسانهای بزرگ در محلهای فقیرنشین بزرگ شده است. نوعی از زندگی که برایش تجربههای بینظیری به همراه داشته است: «از خانواده فرودستی بودم. اما همین فقر برایم معرفتی به همراه داشت که از هیچ معلمی نمیشد آموخت. فقر من را به قلم و شعر رساند. یادم است آن وقتها جلوی خانهای که عروسی بود یک پلیس با باتوم کشیک میداد تا شلوغ نشود و غریبهای به مجلس نرود. یک شب با بچههای محل، جلوی یک مجلس عروسی جمع شده بودیم و قصد داشتیم وارد خانه شویم که پلیس با تشر همه بچهها را فراری داد. اما من که پدر خودم پلیس بود، از لباس و باتومش نترسیدم و همان جا ایستادم. پلیس که انگار از شجاعتم خوشش آمده بود از من قول گرفت شلوغ نکنم و اجازه داد وارد مجلس شوم. آن شب برای اولین بار نمایش روحوضی و سیاه بازی را دیدم که آن وقتها در مجالس عروسی مرسوم بود. بعد از آن عروسی،
کلاس درس ما کوچه و خیابان و جامعه بود
حسین طاهری درباره نحوه ورودش به دنیای تئاتر میگوید: «اولین نقشی که بازی کردم سال ششم ابتدایی، نقش نوکر بود در یک نمایش طنز. این نمایش، قرار بود یک هفته اجرا شود اما یک ماه روی صحنه ماند. آن زمان بعضی خانوادهها هر شب برای تماشای نمایش کمدی میآمدند. از رادیو و تلویزیون و این همه سرگرمی خبری نبود و مردم از نمایشهای طنز استقبال زیادی میکردند. اما اولین کاری را که با آن دیده شدم و به واسطه آن، تئاتر برایم جدی شد، نمایش "نادر پسر شمشیر" بود که در دبیرستان فردوسی مشهد روی صحنه رفت. ۱۶ ساله بودم. چابک و سرحال و با اینکه از نظر فیزیک بدنی تنومند نبودم اما در نقش مقتدرترین پادشاه ایران خوب ظاهر شدم. آن زمان ما کلاس و معلم خاصی نداشتیم. کلاس ما کوچه و خیابان و بقالی و عطاری و تاکسی بود. آن وقتها هر کسی جای خودش بود. بقال بقال بود و راننده تاکسی راننده تاکسی و... میشد به تیپها و آدمهای مختلف دقت کرد و از آنها الگوبرداری کرد. ولی الان آدمها جای خودشان نیستند. وقتی کسی با مدرک فوق لیسانس در سوپری کار میکند یا مهندس است و مسافرکشی میکند نمیشود از او الگوبرداری کرد. مسلما راه رفتن و صحبت کردن و حرکات یک مهندس با یک فروشنده یا راننده تاکسی فرق میکند. این روزها کمتر میشود در جامعه شخصیتهای واقعی را پیدا کرد».
همه چیز با تقلید صدای فرمانده شروع شد
طاهری سال ۴۲ وارد نیرو هوایی شده و آنجا هم به فعالیت هنریاش را ادامه داده است. او از تجربهاش در دوران سربازی با لبخند یاد میکند: «همه چیز با تقلید صدای فرمانده شروع شد. وقتی متوجه شد من صدایش
بازیگر خراسانی بغض و فریادی چند صد ساله در سینه دارد
طاهری بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما، به شهر مشهد و هنرمندان مشهدی عِرق خاصی دارد و مشهد را محل مناسبی برای تربیت هنرمندان رشتههای مختلف میداند. اما مانند اغلب هنرمندانی که برای کار کردن در این شهر محدودیتهای زیادی دارند، او هم شرایط را برای رشد و پیشرفت در مشهد مناسب و کافی نمیداند و از این موضوع، گلهمند است: «اگر تاریخ خوانده باشید حتما میدانید مشهد و خراسان در طول تاریخ، همواره آماج حملات اقوام مهاجمی از قبیل مغولها و ازبکها و... بوده است. بازیگر خراسانی بغض و فریادش را از نسلهای قبل به یادگار دارد. بغضی چند هزار ساله که سینه به سینه منتقل شده و به همین دلیل است که هنرمندان خراسانی در تئاتر که محملی است برای بیرون ریختن احساسات، موفقتر از سایرین هستند. بهترین بازیگران تئاتر و سینمای ایران، مشهدی هستند. مشهد بازیگر میسازد، اما مثل استخر است. هنرمند نمیتواند اینجا رشد کند. باید برود. من حتی پسر خودم را به تهران فرستادم تا آنجا در کارش رشد کند و همینطور هم شد. سروش طاهری در تئاتر تهران چهره شناخته شدهای است. اما فراموش نکنیم که شرایط برای دیده شدن و رشد کردن در تهران هم به این سادگی نیست. هنرمند جوانی که به تهران میرود باید چنتهاش پر باشد. مطالعه داشته باشد و زحمت بکشد. اینطور نیست هر کس به پایتخت کوچ کند حتما هنرمند درجه یکی میشود».
مشهد؛ کلانشهری غنی با محدودیتهای بسیار
صحبتهای استاد طاهری من را به یاد هنرمندان بزرگی میاندازد که کارشان را از تئاتر مشهد آغاز کردهاند. داریوش ارجمند، مرحوم انوشیروان ارجمند، رضا کیانیان، رضا عطاران، حامد بهداد، هنگامه قاضیانی، میترا حجار، لاله و ستاره اسکندری و... هنرمندان موفقی که هر کدام وزنهای در سینما و تئاتر ایران محسوب میشوند. حق با این هنرمند است. مشهد خطه بازیگرپروری است و پیشکسوتان هنر خراسان، خدمت بزرگی به سینمای کشورمان کردهاند. با این وجود اغلب آنها این روزها در گمنامی زندگی میکنند. یا مشکلات مالی
کرامت انسانی هنرمند کجاست؟
از او میخواهم درباره مشکلات هنرمندان پیشکسوت بیشتر صحبت کند. او مهمترین مشکل هنرمندان را نادیده گرفته شدن کرامت انسانی میداند: «درست است که ما عاشق کارمان هستیم و پول و مسائل مالی آنقدرها برایمان اهمیت ندارد، اما در حد هزینههای ابتدایی و حداقلی زندگی مان که باید تامین باشیم. این خیلی بد است هنرمندی که سالها در این شهر زحمت کشیده، برای هزینههای پزشکیاش دچار مشکل باشد. حتی در برخی جشنوارهها، کار پیشکسوتها را داوری نمیکنند. در حالی که هنرمند پیشکسوتی که سن و سالی از او گذشته نیاز بیشتری به آن جایزه نقدی دارد. اینها واقعیتهای تلخی است. هنرمندان تئاتر گاهی از هزینه زن و بچه میزنند برای کارشان. من بیست سال است سرپرست گروه «عطش پاسارگاد» هستم که ۶۳ نفر در این گروه کار میکنند . گروه فعال و پویایی است. سال ۹۶ ده کار روی صحنه بردیم. بعد از ده سال ۵۰۰ تومان به من دادند که یک جا برای یکی از نمایشهایمان هزینه شد. در تمام این سالها از جیب خودمان هزینه کردهایم. تئاتر عشق است. اما هنرمند عاشق هم برای اینکه کار باکیفیت ارائه کند باید سیر
ارزش معنوی برخی کارها را با هیچ معیاری نمیشود سنجید
گلایههای حسین طاهری حرف دل بسیاری از هنرمندان است که این روزها با مشکلات معیشتی زیادی دست به گریبانند. اما با وجود همه این مشکلات، ارزش معنوی برخی کارها را با هیچ متر و معیاری نمیشود سنجید: «من تجربه بازی در نقش پیامبر اعظم(ص) را دارم که بابتش هیچ پولی نگرفتم. اما تجربه بینظیری بود. چندین بار در حین اجرا گریه کردم. یادم است شبی که فردایش قرار بود به صحنه بروم، اصلا نخوابیدم. نقش سختی بود اما در طول اجرا حال خوبی داشتم. در عالم هنر خیلی باید با اعتبار باشی که چنین نقش بزرگی را به تو بدهند و خدا را شکر میکنم که چنین فرصتهای بینظیری داشتهام. همیشه با خدای خودم میگویم خودت هنر را به من دادی، خودت هم دستم را بگیر. اگر نظر لطف آنها نباشد ما کسی نیستیم».
هنرمندان مشهدی برای تولید آثار فاخر رضوی حمایت نمیشوند
استاد طاهری در کارنامه پربار هنریاش آثار فاخری با موضوع رضوی نیز دارد. از او میخواهم از حس و حال خاص این کارها و تفاوتش با بقیه اجراها بگوید: «من در حوزه کودک و نوجوان هفت جایزه بینالمللی دارم و این موفقیت را مدیون زنده نگه داشتن کودک درونم آن هم در هفتاد و چند سالگی هستم. با بچهها خوب کنار میآیم و از اینکه در کنارشان حضور داشته باشم لذت میبرم. ده، پانزده کار کودک و نوجوان دارم که از میان آنها علاقه خاصی به تئاتر "کوپه شماره هشت" به نویسندگی و کارگردانی مهدی سیمریز دارم. این نمایش از جمله کارهایی بود که هم تماشاگران با آن ارتباط برقرار کردند و تحسین شد و هم جوایزی در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان کسب کرد. احساس میکنم نظر لطف آقا امام رضا علیهالسلام همیشه شامل حال این قبیل کارها میشود. قصههایی که از دل برمیآید و با نیت پاک سازندگانش همراه است». از او درباره مشکلات و کم و کاستیهایی که در مشهد برای تولید آثاری با محتوای رضوی وجود دارد سوال میکنم. این تئاتری با تجربه، شرایط را برای هنرمندانی که میخواهند برای امام رضا علیهالسلام کار کنند مناسب نمیداند: «همه ما ارادت خاصی به آقا امام هشتم داریم. اما عشق و ارادت، تنها برای ارائه کار با کیفیت و درجه یک کافی نیست. در شهر مشهد، با توجه به پتانسیلی که وجود دارد هنوز در حیطه موضوعات رضوی
هنرمند، معمار روح و روان است
در تکتک سخنان حسین طاهری میشود عشق به هنر تئاتر را حس کرد. عشقی که ریشههایش عمیقتر از آن است که به این سادگی بتوان دست از آن برداشت. با این وجود مانند هر عاشقی، عاشقان تئاتر هم سینه سوختهاند و در این راه، درد عشقی کشیدهاند که مپرس. آنقدر که وقتی از این پیشکسوت تئاتر کشور، سوال میکنم اگر به گذشته برگردد حاضر است همین راه را انتخاب کند؟ آهی میکشد و میگوید: «اگر می دانستم اینقدر سخت است تئاتر را انتخاب نمیکردم. یک بار از پدرم پرسیدم" "دوست داشتی به گذشته برگردی"؟ گفت نه خیلی سخت بود. حالا معنای حرفش را میفهمم. هنرمند این روزها، جایگاهی که در شأن و منزلتش باشد ندارد. تئاتر، موهبت الهی و هنرمند تئاتر، معمار روح و روان است. اما این روزها متاسفانه کسی اهمیت این هنر را درک نمیکند. اگر هنرمندی ناچار شود برای تامین زندگیاش مسافرکشی کند، برای او ننگ نیست. برای مسئولین ننگ است. وقتی حتی برگزاری یک جشن عروسی ساده هم پول و مدیریت صحیح میخواهد، چطور توقع داریم با دست خالی، هنر این سرزمین رشد کند و به جایگاه واقعیاش برسد؟ نویسنده باید آرامش داشته باشد. تئاتر پول می خواهد، سالن میخواهد، موسیقی خوب میخواهد. موسیقی، بخش مهمی از هنر نمایش است و ما هنوز در این حوزه استانداردهای حداقلی هم نداریم. هنرمند باید ابتدا دغدغههای مالیاش را حل کند تا سپس بتواند کار با کیفیت و استاندارد ارائه دهد». گفتگویم با حسین طاهری به پایان میرسد و با این هنرمند خوش اخلاق و متواضع خداحافظی میکنم. در حالی که یکی از جملاتش مدام در ذهنم تکرار میشود: «تئاتر موهبت الهی و هنرمند تئاتر معمار روح و روان است». از خودم میپرسم جایگاه معماران روح و روان مردم شهرم کجاست؟