عکاس کتیبهها و آرایههای صحن و سرای امام هشتم:
هنرهای به کار رفته در حرم رضوی باید به تمام جهانیان معرفی شوند
هدیه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
هنوز در حال پیمودن سالهای جوانی است ولی زیباترین و پربرکتترین روزهای عمرش را میان لاجوردی و طلایی کتیبههای صحن عتیق، طرحهای مقرنس مسجد گوهرشاد و نقوش کاشیهاس نفیس صحن آزادی، زندگی کرده است. لحظهلحظه در عطر رأفت امام مهربان، نفس کشیده و از می محبتش سیراب شده است. به امام هشتم توسل جسته، دوربینش را روی دوش گذاشته و در بهشت کوچک مشهد، به مکانهایی راه یافته که شاید دیدنشان خواب شب دیگران باشد و با امام مهربانش لحظات نابی داشته که حتی در مخیله کسی نیز نمیگنجد. سید علی حسینیان، عکاس پروژههای عکاسی کتیبهها و آرایههای هنری موجود در معماری حرم امام هشتم(ع)، 17 ساله بود که در هنرستان، گنجی به نام عکاسی را کشف کرد و آن را هنری یافت برای بیان دغدغههای ذهنیاش. او امروز بعد از 16 سال، به انتخاب خود میبالد و افتخار میکند از اینکه به واسطه این هنر ناب، حالا خالق عکسهایی شده همه جلوهگرهنرهای ناب ایرانی-اسلامی از هنرمندان ارادتمند به امام هشتم. عکسهایی برای امروز، برای فردا و برای همیشه.
زائری و قصهای
عقیده دارم هر زائری که قدم به حرم رضوی میگذارد، قصهای دارد و هر انسانی که به حرم آمده، قطعا صندوقچهای نهان درون دلش است. حتی به نظر من کسی که فقط از حرم عبور میکند و از دری وارد و از دری دیگر خارج میشود، در حین عبور از این مسیر، یک ارتباط قلبی بین او و امام رضا(ع) شکل میگیرد. به نظر من، شناخت آن فضا و آن مکان و شناخت بیشتر آدمها میتواند زوایای خاصتری برای بیننده داشته باشد تا از تکرار و حجم زیادی که همیشه از عکسهای حرم موجود بوده، فاصله گرفته و بُعد دیگری را به بیننده نشان دهد. تمام چکیده حرف من، دوری از تکرار است. خیلی عکسها از حرم موجود است که تکرار مکررات هست و این، برخورد عکاسانهای با مکان مقدسی مانند حرم امام هشتم و ظرفیتهای عظیمش نیست. این وسط، چون دوربین بین عکاس و فضا قرار گرفته، ما فکر میکنیم برخوردمان عکاسانه است. در حالی که اگر برخورد عکاسانهای صورت بگیرد، قطعا پشتش فکر خواهد بود. ایده خواهد بود و سعی در تولید یک عکس حداقل با اندکی تفاوت و نوآوری خواهد شد. به نظرم باید این بستر برای خیلی از عکاسها فراهم شود تا بتوانند متفاوت کار کردن را به تصویر بکشند.
دستاوردهای من
اولین پروژه همکاری من با موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در خصوص عکاسی از کتیبهها و آرایههای هنری موجود در معماری حرم، سال 89 و با صحن گوهرشاد آغاز شد. برای من خیلی اتفاق مبارکی بود که بتوانم از چنین فضایی، جزییاتی را ثبت کنم که تا به حال، ثبت نشدهاند. در قبال این کار، خیلی احساس مسئولیت میکردم. میدانستم این بار، هدف، تولید عکسهای خبری روتین نیست. بلکه تولید عکسهایی است که قرار است به صورت تخصصی و به شکل جزییتر از معماری آنجا، پرده بردارد و تبدیل به کتابی نفیس شود. این کار برای من سخت و پر مسئولیت بود. خوب به خاطر دارم اولین عکسی که گرفتم از مسجد گوهرشاد بود و مصادف با اولین روز ورودم به این پروژه در حرم میشد. قبل از این عکس، کلی مطالعه کردم و بارها به فضایی که میخواستم عکاسی کنم رجوع داشتم تا پیشبینیهای لازم را برای موعد عکاسی داشته باشم. شناخت بیشتر امام رضا(ع)، شناخت بیشتر خودم و درک بهتر از مکان و فضای حرم مطهر رضوی، از دستاوردهای این طرح برای من بود. این پروژهها باعث شد خیلیها من را بشناسند و آوردههایی ارزشمندی برایم داشت.
ویژگی عکاسی از آرایههای بنا
شاید در پس ذهن خیلیها، این پروژه کاری، راحت به نظر برسد در صورتی که حقیقت، چیز دیگری است. دسترسی به خیلی از کتیبهها دشوار است. چون آنها در ارتفاع بسیار زیاد قرار گرفتهاند و یا باید موقعیت نوری خاصی روی آنها اتفاق بیفتد تا موعد عکاسیشان برسد. این عکاسی، تجهیزات ویژه میخواهد و مطالعه زیاد میطلبد. وقتی یک عکاس بخواهد عکاسی معماری انجام بدهد، خصوصا برای بناهای پیچیده و پر جزییات، احتیاج به مطالعه دارد که متاسفانه این اتفاق، کمتر میافتد. یعنی برخورد علمی کمتری با موضوع صورت میگیرد. اگر این عکاسی بدون مطالعه و شناخت باشد، عکاس چیزی که میبیند و فکر میکند خوب است را به ثبت میرساند و این در حالی است که به کاربرد آن اصلا توجهی نشده است. با توجه به اینکه این پروژه، یک پروژه عکاسی معماری بود و بر معماری حرم امام رضا(ع) تاکید داشت، نیازمند نگاهی جزییتر به نقوش و کتیبهها بود که با بررسی و مطالعات زیاد به دست آمد. مثلا من تخمین میزدم چه موقع از سال بهترین شرایط آب و هوایی و نوری را دارد و چه تجهیزاتی مثل بالابر مورد نیاز است و مکانیابی و زمانسنجی باید به چه شکل باشد که فضای معنوی زائر را به هم نریزد. چون عکاسی از کتیبهها خیلی راحت نیست که ما دسترسی به یک کتیبه داشته باشیم و از آن عکس بگیریم. ممکن است تمامی فضای یک صحن به خاطر بالا و پایین رفتن و تغییر مکان دادن ما به هم بریزد. بنابراین این سبک عکاسی، پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. خلاصه اینکه یکی از دشوارترین پروژههایی که در زندگیام داشتم، پروژه عکاسی از آرایههای هنری به کار رفته در معماری حرم بود.
دشواریهای کار
روند عکاسی هر پروژه به طور تقریبی، بیشتر از یکی دو ماه طول کشید ولی من حدود یک سال درگیر هر یک بودم. برای پیشبینی شرایط آب و هوایی و گرفتن مجوز و عکاسی و پردازش فایلها و آماده کردن آنها برای چاپ، هر پروژه یک سال به طول انجامید. بعضی عکسها، زمان بیشتری نیاز داشت. مثلا اگه عکاسی در فضای باز بود، من باید موقعی میرفتم که شرایط نوری به بهترین شکل ممکن عکس را ثبت کند. به همین دلیل کار با حساسیت زیادی انجام میشد. این حساسیتها از طرف من بود و برایم اهمیت داشت کار به بهترین شکل انجام شود. چون برای اولین بار بود که کسی میخواست به این شکل از آن فضا عکاسی کند. از طرفی، این برای آستان قدس رضوی خیلی قابل تعریف نبود که عکاس هر جا دلش میخواهد برای عکاسی برود. در این مجموعه همیشه یک سری زوایای همیشگی بوده که عکاسها از همان مکانها عکاسی میکردند. عکسهایی که بیشتر جنبه خبری داشت و به درد کار من نمیخورد. من با پروژه کاری خودم، فضا را کمی به هم ریخته بودم و این، کار را سخت میکرد. هماهنگکنندهها مجوزم را با تردید میخواندند که آیا چنین مجوزی واقعیت دارد که عکاس روی ایوان شرقی صحن انقلاب برود؟ من بر اساس این عقیده که تکرار و نگاه سطحی داشتن به حرم و بدون ایده کار کردن، هیچ بینندهای را به وجد نخواهد آورد، سعی میکردم به مکانهایی بروم و به زوایایی برسم که عکاسهای دیگر هیچوقت نمیرفتند و نمیرسیدند. در پروژه کتابهای «شاهکارهای هنری آستان قدس رضوی»، همه هدفم این بود تا هنرهای به کار رفته در حرم را متفاوت ببینم و متفاوت به بیننده نشان دهم. اینکه چقدر در راه این هدف، موفق بودهام، باید توسط دیگران و کارشناسان ارزیابی شود.
عکاسی از زائر
در پروسه عکاسی با موضوع زائر و زیارت، صادقانه بگویم از لحظهای که وارد حرم میشوم، سعی میکنم به شکلی هدفمند و فکر شده عکس تولید کنم. ولی گاهی اوقات، سیال بودن جریان آنجا و غیر قابل پیشبینی بودن رفتار انسانها در آن فضا، ممکن است با من کاری کند که مجبور شوم در یک لحظه تصمیم خودم را بگیرم. شاید خیلی از عکسها هم توسط بسیاری از عکاسها کاملا به صورت اتفاقی گرفته و تبدیل به یک عکس خوب شده باشد. این به خاطر شکل و شخصیتی است که آن فضا دارد. انسانها، آنجا خیلی متعلق به خودشان نیستند و خود را به دست کسی سپردهاند که صاحب آن خانه است و افراد، رها و آزادند و صداقت دارند. این امر باعث میشود شخصیت بیرونی خود را نداشته باشند. شخصیتشان، شخصیت خاص و معصومی میشود که ممکن است واکنشهای خاصی را ازشان ببینیم. حالا هدف من همین است عکاسی از این افراد هم خاص و متفاوت باشد. ولی ما نباید این خاص بودن را سطحی نشان دهیم. به نظر من، دوره این مدل عکاسیها خیلی وقت است به پایان رسیده و هر عکاس، باید با تعریف یک پروژه برای خود و درک کامل محیط، سعی کند نگاهی نو به آن فضا داشته باشد تا همگان جذب شوند.
شکستن کلیشهها در آثار هنری
اگر عکاس، یک عکاس هنری یعنی یک آرتیست باشد، از آنجا که کار هنرمند خلق است، به طور ناخوداگاه نمیخواهد به تکرار بیفتد. بنابراین هر چقدر شناختش از مکان و پروژه هنریاش بیشتر باشد، قطعا ایدههای نابتری به خرج میدهد. مطالعه در این زمینه موثر است. مطالعه میتواند مثلا این باشد که ما عکسهایی که قبلا از آن فضا برداشته شده را با دقت نگاه کنیم. یا عکاس به مکان عکاسی مراجعه کند، کمی راه برود و از دید یک هنرمند به فضا نگاه کند. حرم، فضایی دارد که فکر میکنیم خیلی راحت میتوانیم از آن عکاسی کنیم. وقتی بدون دوربین در این محیط قدیم میزنیم شاید چنین تصوری داشته باشیم. ولی با دوربین متوجه میشویم کار بسیار دشواری به عهده داریم. برای رهایی از کلیشهها، بهترین راه، این است برای خودمان پروژه مشخص کنیم، هدف تعیین کنیم و مطالعه داشته باشیم. سعی در تولید اثری کنیم که هنری باشد. عکس میتواند یکی از این مدیاها باشد. تولید یک اثر هنری احتیاج به شرایط خاصی دارد که هنرمند باید برای خودش به وجود آورد. البته آرامش هنرمند هم مهم است که بتواند به بهترین شکل، هنر خود را به منصه ظهور برساند.
عکسهای خاص، مکانهای خاص
ازهر پروژه کاری در حرم، چند عکس دارم که از نظر خودم خیلی خاص و زیبا هستند. در پروژه گوهرشاد، پروژه صحن عتیق، پروژه صحن آزادی، پروژه روضه منوره و رواقهای منتهی به آن عکسهایی دارم که من را به وجد میآورند. یکی از عجیبترین عکسهایی که گرفتم، عکسی بود که به صورت کاملا اتفاقی ثبت شد. در لحظه ثبت این عکس، کبوتری روی سر یک خانم نشست و دوتا دست میخواستند کبوتر را بگیرند. انگار این دستها، کبوتر حرم را مانند همای سعادت و خوشبختی میدانستند و سعی میکردند از آن تبرکی بجویند. من فقط این لحظه را به صورت اتفاقی دیدم و عکس گرفتم. عکسی که برای من به لحاظ معنوی، آوردههای خیلی زیادی داشت. به عنوان فردی که در حرم، عکاسی کرده جاهای خاص زیادی رفتهام. مثل پشتبامهای حرم. حضور در این مکانها هر چند کوتاه بوده، ولی برایم خاطرهانگیز است. یا حضور در رواقی که مربوط به بانوان میشد و آرایههای هنری جالب داشته که غنای آن من را تحت تاثیر قرار داد. این مکانها برای من خیلی متفاوت هستند. به هر حال، هر جای این خانه زیباییهای خاص خودش را دارد و درِ آن به روی همه باز است. در حرم، بعضی مکانها به من آرامش میدهد. هر جای حرم که بتوانم بایستم و گنبد را ببینم برایم آرامشبخش است و هر جا که بتوانم بایستم و ضریح و رفتار خیلی خاص مردم را دورتادور ضریح ببینم که انگار به شکل طواف است برای من خیلی حس نابی را به همراه دارد.
تاثیر متقابل عکس و عکاس
درباره فرآیند عکاسی و تاثیر متقابل عکس و عکاس و اثری که ثبت هر عکس بر حال و هوای او و مخاطب میگذارد، این تاثیر متقابل موقعی در من به وجود میآید و به وجدم میآورد و از آن انرژی میگیرم که کارم را درست انجام دهم. وقتی این اتفاق بیفتد، بسیار انرژی میگیرم و خوشحال میشوم. حتی ممکن است دقایقی طولانی را صرف دیدن عکس کنم و سعی داشته باشم خوب نگاه کنم تا ببینم آیا در چارچوبی که ثبت کردهام توانستهام درست عمل کنم یا عکس، نیاز به بازتولید دوباره دارد؟ شیوه کار من در پروژههای چند روزه این است که هر شب، عکسها را نگاه میکنم تا ببینم اشکال کار کجاست. حتی اگر عکسها خیلی خوب باشد، روز بعد سعی دارم قدرتمندتر عمل کنم. همه اینها در قالب تعریف پروژه است که همیشه برای خودم تعریف کرده و قضیه را مدیریت میکنم. خودم را کاملا در فضا رها میکنم چون واقعا ممکن است بسیاری از اتفاقات، غیرقابل پیش بینی باشد.
درسهای من به هنرجویانم
همیشه سعی میکنم به هنرجویانم بگویم پشت کارهایشان فکر داشته باشند. منظم باشند و انقدر مطالعه کنند تا به سبک شخصی خود برسند. تلاش کنند عکسهایشان دارای شخصیتی شود از جنس خودشان و این اتفاق، بدون هیچ ادا و اصولی و با خلوص کامل بیفتد. این مهمترین نکاتی است که سر کلاس با بچهها مطرح میکنم تا به مرز خودباوری برسند که اگر استعدادی هست میتوانند عکسهایی بگیرند که کاملا از جنس خودشان باشد. از فکر خودشان باشد و برگرفته از دغدغههای خودشان. قبول کنند کپی کردنهای قبلی صرفا برای کسب تجربه بوده و آنها قطعا میتوانند عکاس خیلی بهتری شوند به شرط اینکه به خودشان رجوع کنند و خود را مورد واکاوی قرار دهند. خود من، همیشه سعی کردهام برای رسیدن به این سبک، مطالعات شخصی داشته باشم تا از قطار اطلاعاتی که هر روز دارد طولانیتر میشود عقب نمانم. همیشه تلاش میکنم خودم را به روز نگه دارم. نمیدانم در این مسیر چقدر موفق بودهام.
یک توهم خطرناک
از دلایل علاقه زیاد نسل جدید به عکاسی، شاید این باشد که دسترسی به این هنر بسیار راحت است و خیلیها فکر میکنند اگه خواسته باشند دغدغههایشان را از طریق یک هنر بیان کنند، دوربین سادهترین انتخاب است. این اتفاق، انقدر سهلالوصول شده که شما میتوانید با یک تلفن همراه شروع به عکاسی کنید. این در حالی است که وقتی ابزار و تجهیزات گرانقیمت عکاسی در خدمت فکر و هنر نباشد هیچ اثر فاخری تولید نخواهد شد. برعکس، زمانی که فکر و ایده پشت خلق یک اثر باشد، هنرمند واقعی میتواند حتی با دوربین تلفن همراه هم به هدفش برسد مگر اینکه پروژه فنی و تکنیکی باشد و نیازمند ابزاری خاص. علاقه مردم به عکاسی ناشی از این است که تقریبا الان هر کسی تلفن همراهی دارد مجهز به دوربین. قطعا عکسها به زعم خیلی افراد خوب است و عکسهای روزمرهای است که نمیشود بهشان خرده گرفت. ولی ادعاهای الکی که گفته میشود «من خیلی بلدم و تجربه دارم و فوقالعاده هستم و عکسهایم خوب هستند» و از طرفی تایید اطرافیان، خودبزرگبینی و آفت هنرعکاسی است. من تا آخر عمر، خودم را یک هنرجو میبینم نه یک هنرمند و همیشه در حال تجربه کردن هستم و فکر نمیکنم به کمال رسیدن در این هنر، به راحتی به دست بیاید. متاسفانه ادعاهای اینچنینی، جز ایجاد توهم برای خود فرد، چیزی نخواهد داشت.
مشهد؛ شهری با بیشترین دافعه عکاسی
هنر عکاسی در مشهد، مخاطبان زیادی دارد. در ایران، مشهد یک وزنه است و هنرمندان خیلی خوبی را به جامعه عکاسی کشور معرفی کرده است. ولی بدون تعارف باید بگویم محدودیت در این شهر، بسیار زیاد است و هر جا میخواهیم عکاسی کنیم به منفیترین شکل ممکن به ما نگاه شده است. حتی در عمومیترین اماکن مثل پارکها و خیابانها با برخورد نیروهای امنیتی روبرو میشویم یا مردم خیلی اعتماد نمیکنند. البته که همیشه اینطور نیست. گاهی شده من دوربینم را روی دوشم انداختم و یک صبح تا شب در خیابانها عکاسی کردم و هیچکس چیزی نگفته است. اما من در شهرهای دیگر ایران هم عکاسی کردم و هیچ شهری مثل مشهد انقدر در برابر عکاسی دافعه ندارد. این واقعا برای من عجیب است در شهری مثل مشهد که اینهمه عکاس و اساتید خوب را در خود جا داده، به این شکل نسبت به عکاسی واکنش نشان داده شود. پتانسیلهای این شهر در حوزه عکاسی بسیار بالاست و به نظر من مجوز گرفتن برای عکاسی از هر نقطه شهر، کاغذبازیهای بیهودهای است که در ثبت تاریخی و ثبت روزمرههای مشهد، کاملا ایجاد خلل میکند. این مسئله اصلا برای من قابل درک نیست و سیاسی کردن موضوع هم از همه چیز خندهدارتراست. امیدوارم روزی برسد که چنین مشکلاتی حل شود.
تاثیر جشنوارهها و نمایشگاهها
با توجه به اینکه در کشور ما هنرمندان بسترهای خیلی گوناگونی برای دیده شدن ندارند، چارهای نیست جز اینکه از طریق جشنوارهها خود را محک بزنند و به نمایش بگذارند تا دیده و شناخته و تبدیل به وزنه شوند. ولی جشنوارهها نمیتواند ملاکی برای تعیین عکاس خوب بودن باشد. چرا که فراخوانها از قبل مشخص است و رویکرد جشنوارهای، رویکرد خاصی است که نمیتواند برای ارزیابی یک عکاس و توان عکاسی او ملاک قرار بگیرد. بسیاری از عکاسان، خیلی قدرتمند و عالی کار میکنند ولی در یک جشنواره هم شرکت نکردهاند. بنابراین جشنواره نمیتواند دال بر توانایی افراد باشد. نمایشگاهها هم قطعا میتوانند در مسیر معرفی هنرمندان، بسیار عالی باشند و کمک کنند. با وجود هزینههای بالای تولید، چاپ و ارائه عکس و عدم وجود اسپانسر و جا نیفتادن فرهنگ خرید عکس و آسان بودن این هنر از نظر مردم، عکاس نمیتواند در نمایشگاهها روی فروش، حساب باز کند. این اتفاق اخیرا بهتر شده ولی متاسفانه دغدغههای مالی همچنان وجود دارد و لاینحل باقی مانده است. در عین حال هنرمند، دوست دارد دیده شود. یا از طریق نمایشگاه یا کسب تقدیر و رتبه در جشنواره و چاپ آثارش در کتاب و...
آرزوهای عکاسی من
امیدوارم حس رقابت سالم در فضای عکاسی به وجود بیاید و بستری فراهم شود که بتوانیم آزادانه فعالیت داشته باشیم و دیده شویم و نهادهای ذیربط حمایت کنند. امیدوارم هنرهای به کار رفته در حرم یک روز از طریق نمایشگاه، سایت یا هر طریق حرفهای دیگر به تمام دنیا نشان داده شوند. به نظر من این وظیفه مجموعه آستان قدس رضوی است که تمام هنرهای به کار رفته در حرم را به همگان معرفی کند. دوست دارم روزی برسد که همه آرایههای هنری به کار رفته در حرم تحت هر پوششی مثل معماری، نسخ خطی و اشیای موزهای، به حرفهایترین و به روزترین شکل ممکن به جهان معرفی شود. امیدوارم این یک آرزو نباشد. بلکه هدف باشد برای من. سعی میکنم این اتفاق بیفتد و امیدوارم آستان قدس رضوی هم این دغدغه را داشته باشد و چقدر خوب میشود بتوانیم جزییات این مکان مقدس و هنرهای به کار رفته در آن را به عموم جهانیان معرفی کنیم. امیدوارم بستری فراهم شود که این اتفاقات بیفتد. ولی آرزوی شخصیام این است که روزی برای کشورم از طریق عکاسی افتخاری رقم بزنم که تمامی مردم کشورم از آن لذت ببرند و ایران به عنوان کشور قدرتمندی در این حوزه در دنیا شناخته شود. مهم نیست چه کسی این کار را میکند ولی امیدوارم به صورت مستمر اتفاق بیفتد.
هنوز در حال پیمودن سالهای جوانی است ولی زیباترین و پربرکتترین روزهای عمرش را میان لاجوردی و طلایی کتیبههای صحن عتیق، طرحهای مقرنس مسجد گوهرشاد و نقوش کاشیهاس نفیس صحن آزادی، زندگی کرده است. لحظهلحظه در عطر رأفت امام مهربان، نفس کشیده و از می محبتش سیراب شده است. به امام هشتم توسل جسته، دوربینش را روی دوش گذاشته و در بهشت کوچک مشهد، به مکانهایی راه یافته که شاید دیدنشان خواب شب دیگران باشد و با امام مهربانش لحظات نابی داشته که حتی در مخیله کسی نیز نمیگنجد. سید علی حسینیان، عکاس پروژههای عکاسی کتیبهها و آرایههای هنری موجود در معماری حرم امام هشتم(ع)، 17 ساله بود که در هنرستان، گنجی به نام عکاسی را کشف کرد و آن را هنری یافت برای بیان دغدغههای ذهنیاش. او امروز بعد از 16 سال، به انتخاب خود میبالد و افتخار میکند از اینکه به واسطه این هنر ناب، حالا خالق عکسهایی شده همه جلوهگرهنرهای ناب ایرانی-اسلامی از هنرمندان ارادتمند به امام هشتم. عکسهایی برای امروز، برای فردا و برای همیشه.
زائری و قصهای
عقیده دارم هر زائری که قدم به حرم رضوی میگذارد، قصهای دارد و هر انسانی که به حرم آمده، قطعا صندوقچهای نهان درون دلش است. حتی به نظر من کسی که فقط از حرم عبور میکند و از دری وارد و از دری دیگر خارج میشود، در حین عبور از این مسیر، یک ارتباط قلبی بین او و امام رضا(ع) شکل میگیرد. به نظر من، شناخت آن فضا و آن مکان و شناخت بیشتر آدمها میتواند زوایای خاصتری برای بیننده داشته باشد تا از تکرار و حجم زیادی که همیشه از عکسهای حرم موجود بوده، فاصله گرفته و بُعد دیگری را به بیننده نشان دهد. تمام چکیده حرف من، دوری از تکرار است. خیلی عکسها از حرم موجود است که تکرار مکررات هست و این، برخورد عکاسانهای با مکان مقدسی مانند حرم امام هشتم و ظرفیتهای عظیمش نیست. این وسط، چون دوربین بین عکاس و فضا قرار گرفته، ما فکر میکنیم برخوردمان عکاسانه است. در حالی که اگر برخورد عکاسانهای صورت بگیرد، قطعا پشتش فکر خواهد بود. ایده خواهد بود و سعی در تولید یک عکس حداقل با اندکی تفاوت و نوآوری خواهد شد. به نظرم باید این بستر برای خیلی از عکاسها فراهم شود تا بتوانند متفاوت کار کردن را به تصویر بکشند.
دستاوردهای من
اولین پروژه همکاری من با موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در خصوص عکاسی از کتیبهها و آرایههای هنری موجود در معماری حرم، سال 89 و با صحن گوهرشاد آغاز شد. برای من خیلی اتفاق مبارکی بود که بتوانم از چنین فضایی، جزییاتی را ثبت کنم که تا به حال، ثبت نشدهاند. در قبال این کار، خیلی احساس مسئولیت میکردم. میدانستم این بار، هدف، تولید عکسهای خبری روتین نیست. بلکه تولید عکسهایی است که قرار است به صورت تخصصی و به شکل جزییتر از معماری آنجا، پرده بردارد و تبدیل به کتابی نفیس شود. این کار برای من سخت و پر مسئولیت بود. خوب به خاطر دارم
ویژگی عکاسی از آرایههای بنا
شاید در پس ذهن خیلیها، این پروژه کاری، راحت به نظر برسد در صورتی که حقیقت، چیز دیگری است. دسترسی به خیلی از کتیبهها دشوار است. چون آنها در ارتفاع بسیار زیاد قرار گرفتهاند و یا باید موقعیت نوری خاصی روی آنها اتفاق بیفتد تا موعد عکاسیشان برسد. این عکاسی، تجهیزات ویژه میخواهد و مطالعه زیاد میطلبد. وقتی یک عکاس بخواهد عکاسی معماری انجام بدهد، خصوصا برای بناهای پیچیده و پر جزییات، احتیاج به مطالعه دارد که متاسفانه این اتفاق، کمتر میافتد. یعنی برخورد علمی کمتری با موضوع صورت میگیرد. اگر این عکاسی بدون مطالعه و شناخت باشد، عکاس چیزی که میبیند و فکر میکند خوب است را به ثبت میرساند و این در حالی است که به کاربرد آن اصلا توجهی نشده است. با توجه به اینکه این پروژه، یک پروژه عکاسی معماری بود و بر معماری حرم امام رضا(ع) تاکید داشت، نیازمند نگاهی جزییتر به نقوش و کتیبهها بود که با بررسی و مطالعات زیاد به دست آمد. مثلا من تخمین میزدم چه موقع از سال بهترین شرایط آب و هوایی و نوری را دارد و چه تجهیزاتی مثل بالابر مورد نیاز است و مکانیابی و زمانسنجی باید به چه شکل باشد که فضای معنوی زائر را به هم نریزد. چون عکاسی از کتیبهها خیلی راحت نیست که ما دسترسی به یک کتیبه داشته باشیم و از آن عکس بگیریم. ممکن است تمامی فضای یک صحن به خاطر بالا و پایین رفتن و تغییر مکان دادن ما به هم بریزد. بنابراین این سبک عکاسی، پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. خلاصه اینکه یکی از دشوارترین پروژههایی که در زندگیام داشتم، پروژه عکاسی از آرایههای هنری به کار رفته در معماری حرم بود.
دشواریهای کار
روند عکاسی هر پروژه به طور تقریبی، بیشتر از یکی دو ماه طول کشید ولی من حدود یک سال درگیر هر یک بودم. برای پیشبینی شرایط آب و هوایی و گرفتن مجوز و عکاسی و پردازش فایلها و آماده کردن آنها برای چاپ، هر پروژه یک سال به طول انجامید. بعضی عکسها، زمان بیشتری نیاز داشت. مثلا اگه عکاسی در فضای باز بود، من باید موقعی میرفتم که شرایط نوری به بهترین شکل ممکن عکس را ثبت کند. به همین دلیل کار با حساسیت زیادی انجام میشد. این حساسیتها از طرف من بود و برایم اهمیت داشت کار به بهترین شکل انجام شود. چون برای اولین بار بود که کسی میخواست به این شکل از آن فضا عکاسی کند. از طرفی، این برای آستان قدس رضوی خیلی قابل تعریف نبود که عکاس هر جا دلش میخواهد برای عکاسی برود. در این مجموعه
عکاسی از زائر
در پروسه عکاسی با موضوع زائر و زیارت، صادقانه بگویم از لحظهای که وارد حرم میشوم، سعی میکنم به شکلی هدفمند و فکر شده عکس تولید کنم. ولی گاهی اوقات، سیال بودن جریان آنجا و غیر قابل پیشبینی بودن رفتار انسانها در آن فضا، ممکن است با من کاری کند که مجبور شوم در یک لحظه تصمیم خودم را بگیرم. شاید خیلی از عکسها هم توسط بسیاری از عکاسها کاملا به صورت اتفاقی گرفته و تبدیل به یک عکس خوب شده باشد. این به خاطر شکل و شخصیتی است که آن فضا دارد. انسانها، آنجا خیلی متعلق به خودشان نیستند و خود را به دست کسی سپردهاند که صاحب آن خانه است و افراد، رها و آزادند و صداقت دارند. این امر باعث میشود شخصیت بیرونی خود را نداشته باشند. شخصیتشان، شخصیت خاص و معصومی میشود که ممکن است واکنشهای خاصی را ازشان ببینیم. حالا هدف من همین است عکاسی از این افراد هم خاص و متفاوت باشد. ولی ما نباید این خاص بودن را سطحی نشان دهیم. به نظر من، دوره این مدل عکاسیها خیلی وقت است به پایان رسیده و هر عکاس، باید با تعریف یک پروژه برای خود و درک کامل محیط، سعی کند نگاهی نو به آن فضا داشته باشد تا همگان جذب شوند.
شکستن کلیشهها در آثار هنری
اگر عکاس، یک عکاس هنری یعنی یک آرتیست باشد، از آنجا که کار هنرمند خلق است، به طور ناخوداگاه نمیخواهد به تکرار بیفتد. بنابراین هر چقدر شناختش از مکان و پروژه هنریاش بیشتر باشد، قطعا ایدههای نابتری به خرج میدهد. مطالعه در این زمینه موثر است. مطالعه میتواند مثلا این باشد که ما عکسهایی که قبلا از آن فضا برداشته شده را با دقت نگاه کنیم. یا عکاس به مکان عکاسی مراجعه کند، کمی راه برود و از دید یک هنرمند به فضا نگاه کند. حرم، فضایی دارد که فکر میکنیم خیلی راحت میتوانیم از آن عکاسی کنیم. وقتی بدون دوربین در این محیط قدیم میزنیم شاید چنین تصوری داشته باشیم. ولی با دوربین متوجه میشویم کار بسیار دشواری به عهده داریم. برای رهایی از کلیشهها، بهترین راه، این است برای خودمان پروژه مشخص کنیم، هدف
عکسهای خاص، مکانهای خاص
ازهر پروژه کاری در حرم، چند عکس دارم که از نظر خودم خیلی خاص و زیبا هستند. در پروژه گوهرشاد، پروژه صحن عتیق، پروژه صحن آزادی، پروژه روضه منوره و رواقهای منتهی به آن عکسهایی دارم که من را به وجد میآورند. یکی از عجیبترین عکسهایی که گرفتم، عکسی بود که به صورت کاملا اتفاقی ثبت شد. در لحظه ثبت این عکس، کبوتری روی سر یک خانم نشست و دوتا دست میخواستند کبوتر را بگیرند. انگار این دستها، کبوتر حرم را مانند همای سعادت و خوشبختی میدانستند و سعی میکردند از آن تبرکی بجویند. من فقط این لحظه را به صورت اتفاقی دیدم و عکس گرفتم. عکسی که برای من به لحاظ معنوی، آوردههای خیلی زیادی داشت. به عنوان فردی که در حرم، عکاسی کرده جاهای خاص زیادی رفتهام. مثل پشتبامهای حرم. حضور در این مکانها هر چند کوتاه بوده، ولی برایم خاطرهانگیز است. یا حضور در رواقی که مربوط به بانوان میشد و آرایههای هنری جالب داشته که غنای آن من را تحت تاثیر قرار داد. این مکانها برای من خیلی متفاوت هستند. به هر حال، هر جای این خانه زیباییهای خاص خودش را دارد و درِ آن به روی همه باز است. در حرم، بعضی مکانها به من آرامش میدهد. هر جای حرم که بتوانم بایستم و گنبد را ببینم برایم آرامشبخش است و هر جا که بتوانم بایستم و ضریح و رفتار خیلی خاص مردم را دورتادور ضریح ببینم که انگار به شکل طواف است برای من خیلی حس نابی را به همراه دارد.
تاثیر متقابل عکس و عکاس
درباره فرآیند عکاسی و تاثیر متقابل عکس و عکاس و اثری که ثبت هر عکس بر حال و هوای او و مخاطب میگذارد، این تاثیر متقابل موقعی در من به وجود میآید و به وجدم میآورد و از آن انرژی میگیرم که کارم را درست انجام دهم. وقتی این اتفاق بیفتد، بسیار انرژی میگیرم و خوشحال میشوم. حتی ممکن است دقایقی طولانی را صرف دیدن عکس کنم و سعی داشته باشم خوب نگاه کنم تا ببینم آیا در چارچوبی که ثبت کردهام توانستهام درست عمل کنم یا عکس، نیاز به بازتولید دوباره دارد؟ شیوه کار من در پروژههای چند روزه این است که هر شب، عکسها را نگاه میکنم تا ببینم اشکال کار کجاست. حتی اگر عکسها خیلی خوب باشد، روز بعد سعی دارم قدرتمندتر عمل کنم. همه اینها در قالب تعریف پروژه است که همیشه برای خودم تعریف کرده و قضیه را مدیریت میکنم. خودم را کاملا در فضا رها میکنم چون واقعا ممکن است بسیاری از اتفاقات، غیرقابل پیش بینی باشد.
درسهای من به هنرجویانم
همیشه سعی میکنم به هنرجویانم بگویم پشت کارهایشان فکر داشته باشند. منظم باشند و انقدر مطالعه کنند تا به سبک شخصی خود برسند. تلاش کنند عکسهایشان دارای شخصیتی
یک توهم خطرناک
از دلایل علاقه زیاد نسل جدید به عکاسی، شاید این باشد که دسترسی به این هنر بسیار راحت است و خیلیها فکر میکنند اگه خواسته باشند دغدغههایشان را از طریق یک هنر بیان کنند، دوربین سادهترین انتخاب است. این اتفاق، انقدر سهلالوصول شده که شما میتوانید با یک تلفن همراه شروع به عکاسی کنید. این در حالی است که وقتی ابزار و تجهیزات گرانقیمت عکاسی در خدمت فکر و هنر نباشد هیچ اثر فاخری تولید نخواهد شد. برعکس، زمانی که فکر و ایده پشت خلق یک اثر باشد، هنرمند واقعی میتواند حتی با دوربین تلفن همراه هم به هدفش برسد مگر اینکه پروژه فنی و تکنیکی باشد و نیازمند ابزاری خاص. علاقه مردم به عکاسی ناشی از این است که تقریبا الان هر کسی تلفن همراهی دارد مجهز به دوربین. قطعا عکسها به زعم خیلی افراد خوب است و عکسهای روزمرهای است که نمیشود بهشان خرده گرفت. ولی ادعاهای الکی که گفته میشود «من خیلی بلدم و تجربه دارم و فوقالعاده هستم و عکسهایم خوب هستند» و از طرفی تایید اطرافیان، خودبزرگبینی و آفت هنرعکاسی است. من تا آخر عمر، خودم را یک هنرجو میبینم نه یک هنرمند و همیشه در حال تجربه کردن هستم و فکر نمیکنم به کمال رسیدن در این هنر، به راحتی به دست بیاید. متاسفانه ادعاهای اینچنینی، جز ایجاد توهم برای خود فرد، چیزی نخواهد داشت.
مشهد؛ شهری با بیشترین دافعه عکاسی
هنر عکاسی در مشهد، مخاطبان زیادی دارد. در ایران، مشهد یک وزنه است و هنرمندان خیلی خوبی را به جامعه عکاسی کشور معرفی کرده است. ولی بدون تعارف باید بگویم محدودیت در این شهر، بسیار زیاد است و هر جا میخواهیم عکاسی کنیم به منفیترین شکل ممکن به ما نگاه شده است. حتی در عمومیترین اماکن مثل پارکها و خیابانها با برخورد نیروهای امنیتی روبرو میشویم یا مردم خیلی اعتماد نمیکنند. البته که همیشه اینطور نیست. گاهی شده من دوربینم را روی دوشم انداختم و یک صبح تا شب در خیابانها عکاسی کردم و هیچکس چیزی نگفته است. اما من در شهرهای دیگر ایران هم عکاسی کردم و هیچ شهری مثل مشهد انقدر در برابر عکاسی دافعه ندارد. این واقعا برای من عجیب است در شهری مثل مشهد که اینهمه عکاس و اساتید
تاثیر جشنوارهها و نمایشگاهها
با توجه به اینکه در کشور ما هنرمندان بسترهای خیلی گوناگونی برای دیده شدن ندارند، چارهای نیست جز اینکه از طریق جشنوارهها خود را محک بزنند و به نمایش بگذارند تا دیده و شناخته و تبدیل به وزنه شوند. ولی جشنوارهها نمیتواند ملاکی برای تعیین عکاس خوب بودن باشد. چرا که فراخوانها از قبل مشخص است و رویکرد جشنوارهای، رویکرد خاصی است که نمیتواند برای ارزیابی یک عکاس و توان عکاسی او ملاک قرار بگیرد. بسیاری از عکاسان، خیلی قدرتمند و عالی کار میکنند ولی در یک جشنواره هم شرکت نکردهاند. بنابراین جشنواره نمیتواند دال بر توانایی افراد باشد. نمایشگاهها هم قطعا میتوانند در مسیر معرفی هنرمندان، بسیار عالی باشند و کمک کنند. با وجود هزینههای بالای تولید، چاپ و ارائه عکس و عدم وجود اسپانسر و جا نیفتادن فرهنگ خرید عکس و آسان بودن این هنر از نظر مردم، عکاس نمیتواند در نمایشگاهها روی فروش، حساب باز کند. این اتفاق اخیرا بهتر شده ولی متاسفانه دغدغههای مالی همچنان وجود دارد و لاینحل باقی مانده است. در عین حال هنرمند، دوست دارد دیده شود. یا از طریق نمایشگاه یا کسب تقدیر و رتبه در جشنواره و چاپ آثارش در کتاب و...
آرزوهای عکاسی من
امیدوارم حس رقابت سالم در فضای عکاسی به وجود بیاید و بستری فراهم شود که بتوانیم آزادانه فعالیت داشته باشیم و دیده شویم و نهادهای ذیربط حمایت کنند. امیدوارم هنرهای به کار رفته در حرم یک روز از طریق نمایشگاه، سایت یا هر طریق حرفهای دیگر به تمام دنیا نشان داده شوند. به نظر من این وظیفه مجموعه آستان قدس رضوی است که تمام هنرهای به کار رفته در حرم را به همگان معرفی کند. دوست دارم روزی برسد که همه آرایههای هنری به کار رفته در حرم تحت هر پوششی مثل معماری، نسخ خطی و اشیای موزهای، به حرفهایترین و به روزترین شکل ممکن به جهان معرفی شود. امیدوارم این یک آرزو نباشد. بلکه هدف باشد برای من. سعی میکنم این اتفاق بیفتد و امیدوارم آستان قدس رضوی هم این دغدغه را داشته باشد و چقدر خوب میشود بتوانیم جزییات این مکان مقدس و هنرهای به کار رفته در آن را به عموم جهانیان معرفی کنیم. امیدوارم بستری فراهم شود که این اتفاقات بیفتد. ولی آرزوی شخصیام این است که روزی برای کشورم از طریق عکاسی افتخاری رقم بزنم که تمامی مردم کشورم از آن لذت ببرند و ایران به عنوان کشور قدرتمندی در این حوزه در دنیا شناخته شود. مهم نیست چه کسی این کار را میکند ولی امیدوارم به صورت مستمر اتفاق بیفتد.