۰
تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۲ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۵۲
گفتگو با هنرمند مشهدی؛

عدم خلاقیت و نو آوری، عامل رکود موسیقی سنتی در عصر حاضر

عدم خلاقیت و نو آوری، عامل رکود موسیقی سنتی  در عصر حاضر
ریحانه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر،خبرگزاری رضوی
نوای محزون نی در خوابگاه می­ پیچید و روح تازه­ ای به غربت دختران می­ بخشید. گهگاه دیده می ­شد که بعضی از دانشجویان، سرک کشیده ­اند و گوش جان به صدای نی دخترکی سپرده ­اند که نت­ها را مشق می­ کند، نفسش را در تن نی می­ دمد و انگشتانش ماهرانه حرکت می­ کنند تا نوایی ملکوتی و عرفانی را در فضای سالن طبقه سوم خوابگاه دختران رها کند. شاید هنوز ته خاطره ­ای از آن روزها برای دخترکان بی خیال و سبکبال دیروز که امروز زنانی پردغدغه و گرفتار زندگی و روزمرگی شده ­اند، باقی مانده باشد. شاید گاهی آن صدای نی، چون نسیمی خنک در خاطرشان بپیچد. شاید آن‌ها نوازنده تازه‌کار سال‌های دور و هنرمند موفق امروز را از خاطر برده باشند اما این تنها صداست که می­ ماند...
اعتبار و شهرت با گروه بانوان شیدا
 نفیسه امین طباطبایی نی­ نواز مشهدی و نوازنده و مدرس فلوت اکنون ساکن تهران است. او از سال 1372 نواختن نی را آغاز کرد و پله­ های ترقی و پیشرفت را به سرعت پیمود. طباطبایی از آغاز کارش چنین می­ گوید: «از بچگی موسیقی را دوست داشتم و پدرم که خیلی به هنر علاقه­ مند بود، مشوق اصلی من در این مسیر شد. امروزه ثابت شده که ژن موسیقی باید در افراد باشد. ما خانواده­ ای مذهبی بودیم و در سابقه گذشتگانمان، قرائت قرآن، مداحی و روضه‌خوانی وجود داشته که این علاقه به نوا و ریتم به طور موروثی به من هم رسیده­ است. در کودکی و نوجوانی ساعات زیادی را پای رادیو می­ نشستم و اولین بار صدای استاد شجریان را از این طریق شنیدم. نمی­ دانستم صدای چه کسی است اما شیفته آن شدم. متاسفانه پدرم خیلی زود از میان ما رفت و من در سن نوجوانی در حالی که هنوز موسیقی را به طور حرفه­ ای شروع نکرده بودم، بزرگ­ترین
پشتیبانم را از دست دادم. در همان دوران، کلاس خوش‌نویسی می­ رفتم و به ساز نی نیز علاقه­ مند شده ­بودم. یکی از دوستانم که دستی در موسیقی داشت به من گفت به این دلیل که بین دندان­ هایت فاصله ندارد نمی­ توانی نی بنوازی. اما پس از مدتی فهمیدم این یک باور غلط است و با علاقه و پشتکار فراوان وارد دنیای ساز محزون نی شدم. حدود 6 سال ساز زده و نزد اساتیدی چون محمدعلی کیان‌نژاد در تهران و حسن کیان‌نژاد در مشهد شاگردی می­ کردم و بین تهران و مشهد در رفت و آمد بودم. سپس به تهران آمدم و با استاد لطفی آشنا شدم. ایشان به من پیشنهاد همکاری با گروه "بانوان شیدا" را داد که یکی از بزرگترین افتخاراتم آشنایی و فعالیت در این گروه است. عملکرد گروه شیدا بسیار خوب و موفق بود و توانسته بود کاست بیرون بدهد و در وزارت کشور اجرا داشته باشد. چندین کنسرت برگزار کردند و برای بانوان موقعیت بسیار خوبی بود؛ چون توانستند در سطح هنر کشور مطرح شوند. آن نوازندگان اکنون جزو بهترین‌ها در سطح کشور هستند. استاد لطفی دلسوزانه برای ما زحمت کشیدند و به همه ثابت شد که خانم­ ها هم می­ توانند پا به پای آقایان فعالیت داشته باشند و بدرخشند».

آن سوی مرزها
این هنرمند مشهدی از دوران رکودش در بازگشت به مشهد می­ گوید: «پس از فوت استاد لطفی در پی ازدواج با علی فربودنیا نوازنده مشهدی به زادگاهم برگشتم. متاسفانه فضای راکد موسیقی در مشهد دوباره همان ساکن شدن و نبودن اجراهای صحنه­ ای و انزوا را در پی داشت. در این دوران، عمده فعالیت­ هایم تدریس در آموزشگاه­ های موسیقی بود و راهی غیر از تدریس برای امرار معاش نداشتم. در همان دوران، آشنایی من با گروه موسیقی "بامداد" آغاز شد. این گروه با تلاش سالار مرتضوی که یکی از هنرمندان دف­ نواز است
شکل گرفت. سپس گروه تشکیل شد و به موفقیت­ هایی رسید. در آلمان و تالین اجرا داشتیم و استقبال چشمگیری در آن سوی مرزها از مخاطبان دیدیم. صدای سازهای سنتی ایرانی برای مخاطب خارج از ایران، جذابیت دارد. چون سازها جدید هستند و صداهای تازه ­ای ایجاد می کنند. صداهایی که تا به حال مخاطبین نشنیده ­اند. تا نیمه شب برنامه می­ گذاشتیم، اجرا می­ کردیم و اجراهای بین‌المللی داشتیم. تجربه و موقعیت خوبی بود. پس از مدتی اعضای گروه تغییر کردند و من نتوانستم بمانم. متاسفانه بنده با گروه بامداد در مشهد نتوانستم اجرای روی صحنه داشته باشم. دو اجرا پیش آمد که هر دو فقط با حضور آقایان بود. در مشهد راهی به جز درس دادن نبود. نمی­ توانستم داشته­ هایم را ارائه دهم و بازخورد مخاطبین را ببینم. این شرایط مثل این است که یک نویسنده نتواند کتابش را چاپ کند. فشار زیادی را متحمل می­ شدیم پس با همسرم تصمیم به کوچ گرفتیم؛ چون برای او هم موقعیت­ های مناسبی پیش نمی ­آمد و جایی برای پیشرفت نبود. وقتی تهران آمدیم شرایط برای هر دو ما خیلی بهتر شد».
فلوت­ نوازی؛ آغاز دوره ­ای جدید
دیدگاه این نوازنده نی، درباره نواختن فلوت که یک ساز غربی است و تفاوت آن با ساز سنتی نی چنین است: «نواختن فلوت را پس از این که از گروه شیدا جدا شدم شروع کردم. من موسیقی­ خوب زیاد گوش می ­کردم و موسیقی کلاسیک غربی از این مقوله مستثنی نبود. پس به نواختن ساز فلوت علاقه ­مند شدم و همسرم نیز کلارینت را شروع کرد. خوشبختانه توانستیم پرش خیلی خوبی را در موسیقی غربی داشته­ باشیم. در این زمینه با سلمان هاشمی که کارش تلفیقی بود، در قالب جملات موسیقی ایرانی توانستیم آلبومی را بیرون بدهیم. همه کشورها نی دارند اما فاصله سوراخ های نی در هر کشوری متفاوت است. اما این نی
دندانی که استاد کسایی مبدع آن بودند مختص موسیقی دستگاهی ایرانی است. فاصله­ هایی که در فلوت است مختص فاصله غربی است و بعضی فاصله ­های ایرانی در آن نیست. پس نمی ­شود خیلی از آهنگ­ های ایرانی را با آن نواخت. فقط وجه اشتراکشان این است که هر دو ساز بادی هستند و با تربیت انگشت نواخته م ی­شوند. هر کسی استعداد سازهای بادی را ندارد. وقتی به شاگردانم درس میدهم در ابتدا خیلی علاقه ­مند هستند اما فقط بعضی ­ها استعداد نواختن نی و سازهای بادی را دارند».

ذهن موسیقی مردم به کژروی افتاده است
این بانوی هنرمند نظر مساعدی درباره شرایط موسیقی سنتی ایرانی ندارد. او ورود موسیقی نامناسب را نوعی بیماری مسری در جامعه موسیقی می­ داند و گوش مخاطب امروز را هرز رفته می­ بیند: «ساز ایرانی هیچ آینده ­ای ندارد مگر این که اتفاق خاصی بیفتد. این روزها موسیقی دچار فساد شده است. مردم خواهان شنیدن موسیقی خوب نیستند و سواد موسیقی ندارند. خوانند­ه‌ها و موسیقی‌دان­ های بی ­ارزش یکی‌یکی می­ آیند و محو می ­شوند. مردم دنبال این­ ها هستند. حوصله ردیف شنیدن را ندارند. موسیقی سنتی دیگر طرفدار جانانه­ ای ندارد. ما در بومی­ کاری نتوانستیم خودمان را به دنیا برسانیم. موسیقی هند در جهان جایگاه پیدا کرده است. با این همه مقامی که در موسیقی هند وجود دارد آن ­ها توانسته­ اند زنده بمانند؛ اما متاسفانه ما حتی در بین مردم خودمان هم جایگاهی نداریم؛ چون ذهن موسیقی مردم به کژروی افتاده ­است. رسانه ملی، رادیو و روزنامه ­ها انواع پاپ ­های مستهجن را معرفی و تبلیغ می­ کنند؛ چون مردم خواهان آن نوع موسیقی هستند. اکثر این خوانندگان حتی روی صحنه هم زنده اجرا نمی­ کنند و پلی ­بک می­ خوانند. هرکس پول دارد چند نوازنده را به
کار می­ گیرد، در یک استودیو کار را ضبط می­ کند و ارائه می­ دهد. مردم دیگر حتی سازهای سنتی را نمی­ شناسند. یک شخص سی ­ساله هنوز نمی­ داند کمانچه چیست، عود چیست. شاید دلیلش این است که رسانه ملی سازها را  نشان نداده و این حوزه دارد به دست فراموشی سپرده ­می­ شود. استقبال از موسیقی بسیار کم شده است. مردم گوش شنیدن ندارند و بیشتر به پیانو و ویولن و گیتار رو آورده­ اند و با ساز­های دیگر بیگانه ­اند».

خلق را تقلیدشان بر باد داد
طباطبایی عصر امروز را دوران بازگشت موسیقی سنتی به گذشته و نوعی عقب­ گرد هنری می­ پندارد. او ریشه رکود موسیقی ناب را در این روزها نداشتن نوآوری و خلاقیت و نشاط و تحرک موسیقایی در بین نوازندگان می­ داند: «یکی از مشکلات نوازندگان سنتی ما این است که گوششان را عادت نمی­ دهند هر چیزی را بشنوند. روی شنیدن موسیقی تعصب دارند. برای رفع این مشکلات، نوازندگان باید ابداع و خلاقیت داشته باشند. بسته فکر نکنند و موسیقی­ های دیگر را گوش دهند. یک موسیقی دان باید بتواند ذهنی باز داشته باشد تا خلق کند. امروزه به نوعی در دوران بازگشت موسیقی هستیم. مانند دوران بازگشت ادبی در سبک­ شناسی که شعرا صاحب سبک نبودند و فقط مقلد بودند. همان‌طور که آن دوره در ادبیات ارزش زیادی ندارد و با وجود داشتن شعرای بزرگ نتوانست جایگاه ویژه­ ای در تاریخ ادبیات فارسی باز کند، در موسیقی امروز هم این تقلید کردن از گذشتگان در نوازندگی و آواز، ثمره ­ای جز رکود و عقب­ گرد برای موسیقی چند هزار ساله ما ندارد. حتی بسیاری از نوازندگان خوب و بااستعداد ما هم امروزه فقط تقلید می­ کنند و این آفت موسیقی سنتی معاصر است. به گفته مولوی: خلق را تقلیدشان بر باد داد ... ای دو صد لعنت بر این تقلید باد». 
https://www.razavi.news/vdcc11q1.2bqx08laa2.html
razavi.news/vdcc11q1.2bqx08laa2.html
کد مطلب ۳۰۳۴۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما