محمدمهدی عبدخدایی، دبیرکل سازمان فدائیان اسلام، در گفتگوی اختصاصی با رضوی، از اعدام کسروی میگوید:
کسروی مدعی پیامبری و مهدورالدم بود/ تمام مراجع، اعدامهای فدائیان را تأیید کردند/ اثر اعدامهای فدائیان، ملی شدن نفت بود
سرویس فرهنگ/جمعیت فدائیان اسلام تشکیلات اسلامگرای شیعه زیرزمینی در ایران بود که در دههی ۱۳۲۰ خورشیدی، به رهبری طلبه جوانی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. فدائیان اسلام در بیستم اسفند ماه ۱۳۲۴، احمد کسروی، تاریخدان و منشیاش را با ضربات متعدد چاقو ترور کردند. آنها سپس در بازه زمانی بین سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ دو نخستوزیر عبدالحسین هژیر، حاجی علی رزمآرا را به قتل رساندند. آنان همچنین سوءقصدهای ناموفقی را به جان وزیر امور خارجه حسین فاطمی و حسین علاء ترتیب دادند.
به مناسبت سالروز ترور احمد کسروی، با محمدمهدی عبدخدایی، گفتگو کردیم. او که متولد اردیبهشتماه ۱۳۱۵ در مشهد است، از اعضای تشکیلات شیعی فدائیان اسلام بوده و هم اکنون دبیرکل این جمعیت است. از اقدامات او میتوان به ترور نافرجام دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۰ اشاره کرد. گزیدهای از گفتگوی با وی بهقرار زیر است:
دلیل اعدام کسروی چه بود؟
کسروی در کتاب «ورجاوند بنیاد» ادعا کرده بود که همان سروشی که در قلب آن پاکمرد عرب در ۱۴۰۰ سال پیش نازل شد، همان سروش در قلب من نازلشده است. علاوه بر این، وی در کتاب «شیعهگری» خود، به امام صادق علیهالسلام و فاطمه زهرا سلامالله علیها توهین کرده بود. علامه شیخ عبدالحسین امینی، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله حاجآقا حسین قمی، آیتالله سید ابوالقاسم حائری و آیتالله عبدالهادی شیرازی، همه ارتدادش را اعلام کرده و گفته بودند که مهدور الدم است.
آیا کسروی انسان دانشمندی بود؟ انحرافات وی در چه زمینههایی بود؟
آنچه معلوم است اینکه آقای احمد کسروی پُرنویس بود. او تاریخنگار نبود؛ زیرا ضوابط یک مورخ را نداشت، مثل آنگونه که ابن خلدون، تاریخ را تعریف کرده است. چون مورخ یک تعریف دارد و وقایعنگاری تعریف دیگری دارد.
تعریف مورخ این است که اولاً جامعه زمان نوشتن تاریخش را بشناسد. اقتصاد جامعه را بشناسد. روابط سنتی جامعه را بشناسد. حاکمیت جامعه را بشناسد. نوع حکومت را بشناسد تا مورخ بشود. کسروی این خصوصیات را نداشت.
دومین مسئله این است که وقایعنگار باید در انتقال وقایع از گذشته به امروز، امین باشد. کسروی این امانت را نداشت. مثلاً آقای زنجانی که از علمای زنجان بوده به تهران میآید نامهای به دوستش مینویسد که: «تظاهراتی که در میدان توپخانه بود، در آنجا نوشته من را به جبر بردند به میدان توپخانه.» کسروی، این واژه جبر را برداشته است، به گونهای که محتوای مطلب عوض میشود. لذا آن امانتی که باید وقایعنگار داشته باشد، آن عدالتی که باید وقایعنگار داشته باشد، آقای احمد کسروی فاقد آن بود. به همین جهت وقایعنگاریاش بیاعتبار است، مورخ بودنش هم بیاعتبار است.
ممکن است از کسروی، یک مورخ و دانشمند بسازند، اما آنها که خوب تحقیق میکنند میگویند در وقایعنگاریاش امین نبوده است و در تاریخنگاریاش، تاریخنگار آگاهی نبوده است. پُرنویس بوده و زیاد مینوشته و چون زبان فارسی را خوب میدانسته و تسلط به واژههای فارسی داشته، از این جهت جلو بوده است، بعضی اوقات خودش هم واژههایی را ترکیب و ابداع میکرده است. مثلاً به حزب، باهماد میگفت. میخواسته حزب آزادگان بنویسد، باهماد آزادگان، مینوشته است. یا واژههایی مثل حناییدن که معنای احساسات را دارد، در کتابهایش زیاد استفاده میکرد.
نویسندهای بوده که روی زبان فارسی کارکرده بود. لذا در سال ۱۳۱۴ وقتی دانشگاه تهران تأسیس شد، رضاخان یک حکمی به او داد و مأمور ویراستاری واژههای تازی از زبان فارسی شد. کسروی مدتی بر قدرت قضا تکیه کرده بود. ۴۰ روز دادستان تهران بوده است. توسط شخصی به نام «داور» به دادگستری آمده بود. مدتی قاضی بوده است. مدتی در سال ۱۳۱۶، وکیل آقای دکتر تقی ارانی بوده و بعد در شهریور ۱۳۲۰، وکیل قاتل دکتر علی ارانی شد.
البته اینکه این آدم [کسروی] چگونه حرکت کرده و چرا با احمد خیابانی موافق بوده است؛ چرا بعد مخالفت کرده و دلایل مخالفتش چه بوده است؛ چرا اعلام کرده، اشتباه کردم، همه اینها جای سوال دارد. کسروی، خیلی مسائل داشته است. کتابهای تاریخ مشروطیت، تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان، تاریخ ۵۰۰ ساله خوزستان، تاریخ آمریکا؛ که همه تألیف کسروی است را بخوانید، اگر بیطرفانه نگاه کنید داوری خواهید کرد.
آیا اعدام منحرفین توسط فداییان اسلام اثر خاصی را به دنبال داشت یا آنکه موجب مظلومنمایی بیشتر این جریان انحرافی شد؟
اتفاقاً برای کسروی اثر خاصی را داشت. اگر میرزا محمد باب را در زمان امیرکبیر اعدام کردند، بابیت و بهاییت در ایران رشد پیدا کرد، ولی خوشبختانه کسروی به نام یک مذهبی که پاکدینیان را مطرح کرده بود، در ایران نه طرفدار پیدا کرد، نه رشد کرد. اعدامش در آن موقعیت که انگلیسها درصدد این بودند که جلوی حرکتهای اسلامی در خاورمیانه و شرق آسیا را بگیرد، اثرش همین بود که دیگر آن تفکرات گسترش پیدا نکرد.
در مورد هژیر و رزمآرا هم که مشخص است. پس از اعدام آنها، انتخابات آزادی انجام گرفت، بعد نفت ملی شد. اعدام انقلابی کسروی، اعدام انقلابی هژیر، رزمآرا در سطح کشور، اثرات شگرفی و شگفتانگیزی به وجود آورد. هم ازنظر استقلال کشور، هم ازنظر ملی کردن نفت، هم از این نظر که جلوی انحراف و مسیر مبارزه را که بهوسیلهی کسروی سد شده بود را باز کردن و این سد، شکسته شد.
چه کسی فتوای اعدام کسروی را صادر کرد و نظر امام خمینی رحمتالله علیه در این رابطه چه بود؟
برای یافتن نظر امام خمینی، شما میتوانید کشفالاسرار امام خمینی را بخوانید و نظری که ایشان راجع به حکمی زاده، داده همان نظر، راجع به کسروی هم صادق است. منتها در آن موقع امام یک مدرس خوب بود، مرجعیت در آیتالله بروجردی، آیتالله سید صدرالدین صدر، آیتالله سید محمدتقی خوانساری و آیتالله حجت کوه کمری، متمرکز شده بود. آیتالله صدر همه این کارها را تأیید کرد.
از بعضی از مراجع نام بردید، مرحوم آیتالله بروجردی، سید عبدالهادی شیرازی و مرحوم حکیم هم با اعدام کسروی موافق بودند یا نه؟
اصلاً بعضی از مراجع، ۶ تومان، برخی دیگر ۷ تومان، هزینه سفر را به نواب صفوی دادند. نواب صفوی بعد از اینکه دستگیر شد اعترافاتی دارد که ما در چهار جلد کتاب، «فداییان اسلام به روایت اسناد» چاپ کردیم که دفتر فرهنگ تاریخ معاصر، چاپ کرده است. در حقیقت همه اعترافات نواب صفوی راجع به کسروی، راجع به هژیر، راجع به رزمآرا، راجع به اعلی و راجع به دیگران، در آن کتاب جمعآوری شده است. اگر شما آن کتاب را مطالعه بفرمایید میبینید که همه مراجع در این موقع کمک کردند.
به مناسبت سالروز ترور احمد کسروی، با محمدمهدی عبدخدایی، گفتگو کردیم. او که متولد اردیبهشتماه ۱۳۱۵ در مشهد است، از اعضای تشکیلات شیعی فدائیان اسلام بوده و هم اکنون دبیرکل این جمعیت است. از اقدامات او میتوان به ترور نافرجام دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۰ اشاره کرد. گزیدهای از گفتگوی با وی بهقرار زیر است:
دلیل اعدام کسروی چه بود؟
کسروی در کتاب «ورجاوند بنیاد» ادعا کرده بود که همان سروشی که در قلب آن پاکمرد عرب در ۱۴۰۰ سال پیش نازل شد، همان سروش در قلب من نازلشده است. علاوه بر این، وی در کتاب «شیعهگری» خود، به امام صادق علیهالسلام و فاطمه زهرا سلامالله علیها توهین
آیا کسروی انسان دانشمندی بود؟ انحرافات وی در چه زمینههایی بود؟
آنچه معلوم است اینکه آقای احمد کسروی پُرنویس بود. او تاریخنگار نبود؛ زیرا ضوابط یک مورخ را نداشت، مثل آنگونه که ابن خلدون، تاریخ را تعریف کرده است. چون مورخ یک تعریف دارد و وقایعنگاری تعریف دیگری دارد.
تعریف مورخ این است که اولاً جامعه زمان نوشتن تاریخش را بشناسد. اقتصاد جامعه را بشناسد. روابط سنتی جامعه را بشناسد. حاکمیت جامعه را بشناسد. نوع حکومت را بشناسد تا مورخ بشود. کسروی این خصوصیات را نداشت.
دومین مسئله این است که وقایعنگار باید در انتقال وقایع از گذشته به امروز، امین باشد. کسروی این امانت را نداشت. مثلاً آقای زنجانی که از علمای زنجان بوده به تهران میآید نامهای به دوستش مینویسد که: «تظاهراتی که در میدان توپخانه بود، در آنجا نوشته من را به جبر بردند به میدان توپخانه.» کسروی، این واژه جبر را برداشته است، به گونهای که محتوای مطلب عوض میشود. لذا آن امانتی که باید وقایعنگار داشته باشد، آن عدالتی که باید
ممکن است از کسروی، یک مورخ و دانشمند بسازند، اما آنها که خوب تحقیق میکنند میگویند در وقایعنگاریاش امین نبوده است و در تاریخنگاریاش، تاریخنگار آگاهی نبوده است. پُرنویس بوده و زیاد مینوشته و چون زبان فارسی را خوب میدانسته و تسلط به واژههای فارسی داشته، از این جهت جلو بوده است، بعضی اوقات خودش هم واژههایی را ترکیب و ابداع میکرده است. مثلاً به حزب، باهماد میگفت. میخواسته حزب آزادگان بنویسد، باهماد آزادگان، مینوشته است. یا واژههایی مثل حناییدن که معنای احساسات را دارد، در کتابهایش زیاد استفاده میکرد.
نویسندهای بوده که روی زبان فارسی کارکرده بود. لذا در سال ۱۳۱۴ وقتی دانشگاه تهران تأسیس شد، رضاخان یک حکمی به او داد و مأمور ویراستاری واژههای تازی از زبان فارسی شد. کسروی مدتی بر قدرت قضا تکیه کرده بود. ۴۰ روز دادستان تهران بوده است. توسط شخصی به نام «داور» به دادگستری آمده بود. مدتی قاضی بوده است. مدتی در سال ۱۳۱۶، وکیل آقای دکتر تقی ارانی بوده و بعد در شهریور ۱۳۲۰، وکیل قاتل دکتر علی ارانی شد.
البته اینکه این آدم [کسروی] چگونه حرکت
آیا اعدام منحرفین توسط فداییان اسلام اثر خاصی را به دنبال داشت یا آنکه موجب مظلومنمایی بیشتر این جریان انحرافی شد؟
اتفاقاً برای کسروی اثر خاصی را داشت. اگر میرزا محمد باب را در زمان امیرکبیر اعدام کردند، بابیت و بهاییت در ایران رشد پیدا کرد، ولی خوشبختانه کسروی به نام یک مذهبی که پاکدینیان را مطرح کرده بود، در ایران نه طرفدار پیدا کرد، نه رشد کرد. اعدامش در آن موقعیت که انگلیسها درصدد این بودند که جلوی حرکتهای اسلامی در خاورمیانه و شرق آسیا را بگیرد، اثرش همین بود که دیگر آن تفکرات گسترش پیدا نکرد.
در مورد هژیر و رزمآرا هم که مشخص است. پس از اعدام آنها، انتخابات آزادی انجام گرفت، بعد نفت ملی شد. اعدام انقلابی کسروی، اعدام انقلابی هژیر، رزمآرا در سطح کشور، اثرات شگرفی و شگفتانگیزی به وجود آورد. هم ازنظر استقلال کشور، هم ازنظر ملی کردن نفت، هم از این نظر که جلوی انحراف و مسیر مبارزه
چه کسی فتوای اعدام کسروی را صادر کرد و نظر امام خمینی رحمتالله علیه در این رابطه چه بود؟
برای یافتن نظر امام خمینی، شما میتوانید کشفالاسرار امام خمینی را بخوانید و نظری که ایشان راجع به حکمی زاده، داده همان نظر، راجع به کسروی هم صادق است. منتها در آن موقع امام یک مدرس خوب بود، مرجعیت در آیتالله بروجردی، آیتالله سید صدرالدین صدر، آیتالله سید محمدتقی خوانساری و آیتالله حجت کوه کمری، متمرکز شده بود. آیتالله صدر همه این کارها را تأیید کرد.
از بعضی از مراجع نام بردید، مرحوم آیتالله بروجردی، سید عبدالهادی شیرازی و مرحوم حکیم هم با اعدام کسروی موافق بودند یا نه؟
اصلاً بعضی از مراجع، ۶ تومان، برخی دیگر ۷ تومان، هزینه سفر را به نواب صفوی دادند. نواب صفوی بعد از اینکه دستگیر شد اعترافاتی دارد که ما در چهار جلد کتاب، «فداییان اسلام به روایت اسناد» چاپ کردیم که دفتر فرهنگ تاریخ معاصر، چاپ کرده است. در حقیقت همه اعترافات نواب صفوی راجع به کسروی، راجع به هژیر، راجع به رزمآرا، راجع به اعلی و راجع به دیگران، در آن کتاب جمعآوری شده است. اگر شما آن کتاب را مطالعه بفرمایید میبینید که همه مراجع در این موقع کمک کردند.