آبیاری درختان، در نظر مشهور فقها، واجب است/ گیاهخواران گمان میکنند از طبیعت هم مهربانتر هستند!
سرویس فرهنگ/ بحث حقوق منابع طبیعی، یکی از مهمترین بحثهایی است که امروزه، جوامع بشری درگیر آن هستند. با توچه به بحرانهای زیست محیطی موجود در زمانه ما این مسئله یک مسئله جهانی است و لذا از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این خصوص نظر حجتالاسلام سید محمدصادق علم الهدی، از اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم است را جویا شدیم. وی معتقد است تمام ادیان الهی عموماً و اسلام خصوصاً اهتمام ویژهای به حقوق منابع طبیعی دارند.
آیا اسلام نظریه خاصی در رابطه با حقوق منابع طبیعی دارد؟
طبیعتاً هر نظام حقوقی دیدگاههای خاص خودش را در مورد مسائلی که مربوط به شئون حیات بشری است، داراست. اسلام هم از این قاعده مستثنی نیست. در مورد نگاه اسلام، از دو بعد باید سخن گفت. یکی از بعد معنوی و عرفانی و یکی هم از بعد فقهی و حقوقی.
در نگاه معنوی و عرفانی به طبیعت، همه ادیان الهی کم و بیش مشترکاند. اصلاً همین کافی است که ببینیم، اینکه خدا در آیات متعدد از انسان میخواهد نشانههای او را در خلقت زیبا و شگفت عالم بیابد، چه نگرشی در او نسبت به طبیعت و مواهب آن پدید میآورد؟ آیا جز این است که به آدمی نگاهی الهی و فرا مادی نسبت به طبیعت و مواهب آن میبخشد؟!
به عنوان نمونه در قرآن میفرماید: «وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشَابِهٍ» یعنی: «اوست كه باغهای معروش[باغهایی كه درختانش روى داربستها قرار دارد] و باغهای غير معروش[باغهایی كه نياز به داربست ندارد] را آفريد؛ همچنين نخل و انواع زراعت را، كه ازنظر ميوه و طعم باهم متفاوتاند؛ و (نيز) درخت زيتون و انار را، كه از جهتى باهم شبيه و از جهتى تفاوت دارند؛ (برگ و ساختمان ظاهریشان شبيه يكديگر است، درحالیکه طعم ميوۀ آنها متفاوت است.)»
از منظر دینی خلقت عالم عبث و بیهوده نیست و تمام ذرات آن مدام در حال تسبیح خدا است: «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِي السَّمَواتِ وَ الأرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ». از اینرو، انسان موحّد، طبیعت و منابع آن را جلوههای ذات ربوبی و نعمتهای واجب الشکر او میبیند. واضح است که اگر از این زاویه به طبیعت بنگریم، منابع طبیعی در نگاه ما حرمت خاصی مییابد که میتواند در قوانین و حقوق موضوعه تأثیر خود را بگذارد.
اما ازنظر فقهی، معتقدم ضرورت حفظ و ارتقاء منابع طبیعی بهطورکلی از آن سنخ موضوعاتی نیست که نیاز باشد در موردش به دنبال اطلاق آیهای یا عموم حدیثی بیافتیم، پای دلیل محکمتری به نام عقل در میان است که اندکی از آن برای اذعان به این قبیل ضرورتهای ثابتشده حیات بشری کافی است. بااینوجود، در ارتباط با دستورات فقهی اسلام نسبت به رعایت منابع طبیعی، علاوه بر عموماتی که مکلفین را به حفظ مصالح عامّه ملزم میکند ـ که مسلّماً شامل حفظ منابع طبیعی هم میشود ـ توصیههای خرد و کلان فراوانی رسیده که من به چند نمونهی آنها اشاره میکنم:
بخش زیادی از احکام مربوط به حفظ محیطزیست را میتوان در کتاب جهاد دنبال کرد. چراکه در زمان جنگ خطر تخریب منابع طبیعی بیش از هر زمان دیگری محتمل است. بهعنوانمثال، در روایات پیکارجویان به پرهیز از قطع و سوزاندن درختان بهویژه درختان میوهدار، از بین بردن مزارع و آسیب رساندن به حیوانات خصوصاً حیوانات حلالگوشت توصیهشدهاند. اصولاً مطابق روایات متعدد رسیده، سیره و روش رسول اکرم صلیالله علیه و آله بر این بوده است که هرگاه میخواستند سپاهی را برای نبرد اعزام کنند، به آنها در مورد حفظ منابع طبیعی سفارش میکردند. بهعنوان نمونه به این حدیث کتاب کافی توجه کنید: «وَلَا تُحْرِقُوا النَّخْلَ، وَلَا تُغْرِقُوهُ بِالْمَاءِ، وَلَا تَقْطَعُوا شَجَرَةً مُثْمِرَةً، وَلَا تُحْرِقُوا زَرْعاً؛ لِأَنَّكُمْ لَاتَدْرُونَ لَعَلَّكُمْ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ، وَلَا تَعْقِرُوا مِنَ الْبَهَائِمِ مِمَّا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ إِلَّا مَا لَابُدَّ لَكُمْ مِنْ أَكْلِهِ» یعنی: «درختان نخل را آتش نزنید و در آب غرق نکنید» ـ چون نخل مثل انسان اگر آب سر آن را بگیرد خفه میشود ـ درخت میوهدار را قطع نکنید و مزارع و مراتع را آتش نزنید. چون شما که نمیدانید، چهبسا خودتان بعداً به اینها محتاج بشوید. دست و پای حیوان را قطع نکنید مگر اینکه ناچار از خوردن آن باشید.
در جنگهای صدر اسلام نیز، جز در قضیهی یهودیان بنی نضیر که نبی اکرم صلیالله علیه و آله به قطع نخلهای آنان دستور داد تا به ذلت بیفتد و تسلیم شود و جلوی خونریزیهای انسانی بعدی گرفته شود ـ که قرآن در سوره حشر، آیه ۵ به آن اشارهکرده است ـ موردی را سراغ ندارم که درختان و منابع طبیعی حتی بهعنوان یک تاکتیک رزمی بهمنظور غلبه بر دشمن، مورد اتلاف و بیتوجّهی مسلمین واقعشده باشد.
نمونه دیگر، روایت کتاب کافی است که میگوید پیامبر از انتشار سم در سرزمین مشرکان نهی کرده است: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُلْقَى السَّمُّ فِي بِلَادِ الْمُشْرِكِينَ»
واضح است که وقتی در بحبوحه جنگ، آتش زدن و از بین بردن درختان و مسموم کردن آب و اتلاف منابع طبیعی حتی برای غلبهی بر دشمن جایز نباشد، در فضای صلح و آرامش، چنین امری بهطریقاولی جایز نیست.
اگر از فضای جنگ و جهاد فاصله بگیریم، روایات زیادی از اهلبیت رسیده که نسبت به برخی منابع طبیعی توصیههای اکید و بلیغی دارند. در حدیثی در کتاب وسایل الشیعه بیانشده که لا «تقطعوا شجرة مثمرة». بههیچعنوان درخت میوهدار را قطع نکنید! در روایت دیگر به شکل مطلق از قطع درخت نهی شده: «ولاتقطعوا شجراً الا ان تضطروا الیه». درختی را قطع نکنید مگر اینکه مضطر به این کار بشوید.
یا مثلاً در وسایل از به نقل از نبی اکرم صلیالله علیه و آله آمده است: هرکسی درخت خرما یا درخت سدری را آبیاری کند مانند آن است که انسان مؤمنی را از تشنگی رهانده و سیراب کرده است. باید توجّه داشت که سیراب کردن مؤمن اجر و ثواب فراوانی دارد. مثلاً در حدیث است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَقَى مُؤْمِناً شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ مِنْ حَيْثُ يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَرْبَةٍ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ إِنْ سَقَاهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ عَشْرَ رِقَابٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ.» اگر انسان به مؤمنی که خود میتواند آب تهیه کند، جرعهای آب بنوشاند، به هر جرعه که مینوشاند، هفتاد هزار حسنه برای او ثبت میشود و اگر مؤمنی را که قادر بر تهیه آب نیست سیراب کند، گویا، ده بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است.
به نظر میرسد، استحباب آبیاری باغها و مراتع مورد تسالم همهی فقها است، اما فراتر از این، برخی فقهاء فتوا دادهاند که اگر کسی مالک زراعت یا درختی شد که حیات آن نیازمند آبیاری است، واجب است آن را آب بدهد. از عبارت شهید ثانی در مسالک الافهام اینگونه استفاده میشود که نظریه وجوب آبیاری، خالی از شهرت نیست. فراتر از آن، از مرحوم علامه حلی رحمتالله علیه دریکی از آثارش نقلشده که حاکم میتواند مالک را مجبور کند که درختان و مزارع خود را آبیاری کند؛ یعنی در نگهداری از منابع طبیعی، میتوان بهاجبار حکومتی نیز متوسل شد.
خلاصه نسبت به کشت و زرع توصیه بسیار است. مثلاً روایتشده: «ما فی الاعمال شیء احب الی الله من الزراعة»؛ هیچ شغلی نزد خداوند متعال محبوبتر از زراعت نیست. نیز در روایت آمده است که شش خصلت است که مؤمن بعد از مرگ، از آن بهره میبرد که یکی از آن درختی است که آن را کاشته باشد. یا مثلاً در مورد درخت سدر که گیاه بومی عربستان محسوب میشد و کاربرد خوراکی نداشت و بیشتر به کار سایهافکنی میآمد، روایتشده که هر کس آن را قطع کند، خداوند با سر او را در آتش جهنم خواهد افکند.
از اینرو در سیرهی انبیاء و ائمه علیهمالسلام میبینیم که اهتمام زیادی به کشاورزی و درختکاری داشتهاند. از امام صادق علیهالسلام نقلشده که «ما بعث الله نبیاً الا زراعا الا ادریس فانه کان خیاطاً»؛ هیچ پیغمبری را خداوند مبعوث نکرد مگر اینکه او به شکل حرفهای به زراعت میپرداخت الا ادریس که خیاط بود. گزارشهای متعددی از اشتغال خود اهلبیت علیهمالسلام به کشاورزی و درختکاری در دسترس است. مثلاً مروی است که نبی اکرم به همراه امیرالمؤمنین گاهی مشترکاً به کار کشت درخت خرما اشتغال داشتهاند. یا در سیرهی امیر المومنین علیهالسلام نقلشده که هستههای خرما را جمع میکرد و آنها را میکاشت. از او پرسیدند: اینها چیست؟ فرمود: صد هزار درخت خرما انشاء الله. بهحسب گفتهی بعضی از کارشناسان، بخش قابل توجّه نخلستانهای اطراف شهر مدینه، باقیات و صالحات امیر المومنین علیهالسلام است.
یکی دیگر از احکامی که میتوان آن را از زمره دستورات حافظ محیطزیست قلمداد کرد، مربوط به شکار حیوانات وحشی است. در متون روایی سفری که برای شکار حیوانات وحشی صورت بگیرید، مصداق «لهو» معرفیشده که باید مثل سفر معصیت، نماز را در آن تمام خواند. از اینرو مشهور فقهاء سفر تفریحی برای صید و شکار را حرام دانستهاند، مگر آنکه نظام معیشت انسان چنین اقتضاء کند.
البته باید توجه داشت که احادیث ناظر به زمان و مکان خاص خود هستند و مثل آیات، از شأن نزول برخوردارند، بنابراین اگر میبینیم در روایات ما فقط در مورد درختان و حیوانات بسیار توصیهشده، ازاینجهت است که منابع طبیعی شناختهشده در سرزمین حجاز و در آن مقطع زمانی، عمدتاً در قالب درختان و حیوانات نمایان بود. بر این اساس میشود این توصیهها را با القاء خصوصیت، نسبت به تمام منابع طبیعی در هر مکان و منطقهای تعمیم داد.
به نظر شما، دلیل اینکه فقها تقریباً نگاشته خاصی در این رابطه تولید نکردهاند چیست؟
بله به شکل مستقل، کتابی یا بابی در فقه تحت عنوان حقوق منابع طبیعی یا محیطزیست یا عناوینی ازایندست نداریم، اما در لابهلای کلمات فقها توصیههای فراوانی در این مورد دیده میشود که نمونههایی از آن عرض شد و میشود آنها را در یک باب مدون کرد و تفصیل داد.
اصولاً فقه ما زمانمند است و متناسب با سطح توجّه عقلایی بسط یافته است، درواقع فقها ناظر به اهتمامات و توجهات بشری دوران خود فتوا دادهاند و متناسب بازمان و فرهنگ زمانه خود به شئون حیات توجه کردهاند. اهتمام بشر به محیطزیست و منابع طبیعی در نسلهای پیشین تا به این حد وجود نداشت و از امور مستحدث در جوامع بشری است. انسان امروز با توجه به خطری که در دوران صنعتی و مدرن و پسا مدرن نسبت به این منابع پدید آمد، به رشته اکولوژی یا بومشناسی اهتمام ویژهای ورزید و نسبت به محیطزیست خود حساس شد.
طبیعی است که باگذشت زمان و با تغییر شرایط و دانش و فرهنگ بشری، ابواب زیادی لازم است با رویکرد جدید و جدی در فقه گشوده شود.
آیا رعایت حقوق حیوانات، منجر به وجوب یا حداقل راجح بودن گیاهخواری میگردد؟
خیر. اینیک برداشت سطحی و عاطفی از مسئلهی حقوق حیوانات است. شما مهربانتر از طبیعت نمیتوانید باشید. این قانون طبیعت است که برخی از حیوانات توسط برخی دیگر خورده شوند. اصلاً حفظ اکوسیستم حاکم بر کرهی زمین منوط به همین خوردنها است!
اگر بخواهیم بدون ضابطه به اینگونه عواطف میدان دهیم، گیاهخواری نیز، خوردن جانداران محسوب میشود و ازاینجهت شاید برخی به اقتضای عواطف خود خواهان اعمال محدودیتهایی در مورد آن بشوند!
تلاشهای صورت گرفته از منظر فقهی و اخلاقی به منابع طبیعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
احاطهی چندانی نسبت به این فعالیتها ندارم اما بههرحال مسلم است که کار فقهی و اخلاقی صورت گرفته در قبال کاری که باید صورت بگیرد، بسیار ناچیز است. همینکه هنوز یک باب مستقل در موضوع منابع طبیعی میان ابواب فقه گشوده نشده، یکی از شواهد ضعف کار در این حوزه است.