۰
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۷
دکتر سرافرازی در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری رضوی:

امیرکبیر تربیت شده و پرورش یافته مکتب اسلام راستین و حقیقی بود

به مناسبت سالروز قتل امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه قاجار
امیرکبیر تربیت شده و پرورش یافته مکتب اسلام راستین و حقیقی بود
حسن دیانی٬ سرویس فرهنگ و جامعه/ امیرکبیر یکی از رجال بزرگ تاریخ ایران است که هر چند دوره صدارت او سه سال و سه ماه و در نتیجه بسیار کوتاه بود اما اصلاحات گسترده و وسیعی را در دربار شاه قاجار و بعد در  ایران آن زمان آغاز نمود. تأسیس دارالفنون، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه، سر و سامان دادن به وضع مالیه و مقابله با رشوه خواری، حذف القاب و عناوین و فروش آنها توسط دربار، مقابله با لوطی ها و منع حمله سلاح سرد از جمله قمه، سرو سامان دادن به ارتش، مقابله با بابیت، اصلاح امور مذهبی و مقابله با قمه زنی، و بسیاری اصلاحات دیگر که مهمترین آنها را باید مقابله او با استعمار خارجی دانست. تا آنجایی که در تاریخ ایران قهرمان مبارزه با استعمار لقب گرفته و همین اصلاحات و مبارزات بود که استعمار بودن او را تاب نیاورده و قتل او را زمینه چینی نمود.
علاوه بر این موارد امیرکبیر را باید فردی بسیار معتقد، متعبد و مذهبی دانست به گونه ای که در احوالات او آمده است که در ماه محرم زیارت عاشورا را با آداب خاصه آن بجا می آورد. همین غیرت دینی او بود که از یک سو به ساخت مساجد و مدارس علوم دینی اقدام نموده و از سویی دیگر با انحرافات و خرافات دینی مقابله کند.
اما یکی از مواردی که تاکنون پیرامون آن سخن های گوناگونی گفته شده است، رابطه امیرکبیر با روحانیون زمان خود بود. چرا که او در جریان اصلاحات خود با چندین نفر از شیخ الاسلام ها و امام جمعه های زمان خود تقابل داشته و اختلافاتی میان آنان بروز می کند. تا جایی که فریدون آدمیت معتقد است امیرکبیر به دنبال حذف دخالت روحانیت از حکومت بوده و از این رو امیر را فردی قائل به جدایی دین از سیاست می داند. موضوعی که شاید نتوان آن را خیلی با سایر رفتارها و اقدامات مذهبی او مطابق دانست. از این رو خبرگزاری رضوی به مناسبت سالگرد به قتل رسیدن امیرکبیر -که برخی به حق از آن تعبیر به شهادت می کنند – به نزد دکتر عباس سرافرازی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، و کارشناس و متخصص دوره قاجار رفته است تا با ایشان پیرامون رابطه میان امیرکبیر و روحانیت گفت و گویی کوتاه داشته باشد.
 

در ابتدا و به عنوان مقدمه اندکی پیرامون امیرکبیر و اصلاحات او در ایران آن زمان توضیحاتی بفرمایید؟
میرزا تقی خان امیر کبیر فردی با ذوق فطری و هوشی خدادادی بود که در فراگرفتن علوم و دانش عصر خود پیشرفت نمایانی کرد. امیر کبیر ابتدا در دستگاه قائم مقام و محمد خان امیر نظام زنگنه، به مناصب و مقاماتی دست یافت و عاقبت در دوره ناصرالدین شاه به صدارت رسید. او سفرهایی به روسیه و عثمانی انجام داد و با تحولات و پیشرفت های آن کشورها آشنا گردید و از این رو زمانی که به صدارت برگزیده شد، اصلاحاتی را  در زمینه داخلی و خارجی به انجام رسانید.
امیرکبیر در زمینه داخلی نفوذ درباریان نالایق را از بین برده و مواجب آنان را سر و سامان داد، مالیات ها و درآمدهای دولت را منظم نمود، رشوه خواری، مداخل و فروش القاب و مناصب را ممنوع ساخت و به جهت بسط معارف از طریق اقتباس از اصول معارف اروپایی، دارالفنون را تشکیل داد؛ و از این طریق تلاش در راه باسواد نمودن ایرانیان را آغاز نمود. در عرصه سیاست خارجی هم سعی در برقراری روابط دوستانه و احترام متقابل با کشورهای دیگر داشت و در صدد بر آمد به نفوذ سفارتخانه در امور داخلی ایران پایان بخشد. اصول جاسوسی به نفع بیگانگان را که ایرانیان تحت عنوان تابعیت، به نفع بیگانگان انجام می دادند برانداخت. علاوه بر این امیرکبیر در زمینه اصلاح امورمالی، اصلاح نظام، توسعه فرهنگ، اصلاحات اداری و دیوانی و اعزام دانشجویان ایرانی برای تحصیل به خارج از کشور اقداماتی بسیار مفیدی انجام داد.
 
 
  برخی تقابل امیرکبیر با امام جمعه ها و شیخ الاسلام ها را نشانه تعارض روحانیت با امیرکبیر می دانند و برخی دیگر معتقدند امیرکبیر با روحانیون
درباری اختلاف داشت نه با همه روحانیت. بر این اساس روحانیت در دوران امیرکبیر چگونه سنخ بندی شده و مخالفت امیرکبیر با کدام بخش از روحانیت صورت پذیرفت؟

نکته ای که در ابتدا باید به آن توجه داشت این است که در این زمان واژه روحانی و روحانیت مصطلح نبوده و از واژه­های علما ، طلاب، وعاظ و مجتهدین استفاده می شد. عنوان روحانی، روحانیت و آیت الله برای اولین مرتبه در دوره مشروطه و در روزنامه های عصر مشروطه به کار برده شد.
اما از این که بگذریم باید گفت آنچه را که برخی به اشتباه تقابل امیر کبیر با علما می دانند برداشتی اشتباه است. در اصل بابد از تقابل علما با دولت قاجار سخن گفت که پس از جنگ های ایران و روسیه بروز نمود. چرا که علما در جنگ های ایران و روس، با اعلام فتاوای جهادیه نقش بسیار مثبت و مؤثری در بسیج مردم برای حضور در جنگ داشته و کمک بسیار شایسته ای به دولت نمودند؛ از این رو انتظار داشتند در جریان قرارداد ترکمنچای که به جنگ های ایران و روس خاتمه داد، با آنان مشورتی صورت می پذیرفت. اما به دلایل مختلفی این اتفاق نیافتاده و عباس میرزا فرزند فتحعلی شاه و فرمانده جنگ ها، با عجله و دور از انتظار، قرار داد منحوس ترکمنچای را امضاء نمود که پیامدهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی به دنبال داشت.
از این زمان بین علما و قاجاریه مشکلاتی بوجود آمد که اولین آن اعتراض به حضور الکساندر گریبایدوف سفیر فوق العاده تزار بود که همراه حدود ۳۵ نفر از کارمندان سفارت روسیه در تهران کشته شدند، در دوره محمد شاه قاجار و وزیر درویش مسلک وی میرزا آقاسی، اختلافات علمای متشرع با دربار ادامه یافت. فعالیت های فرقه بابیه و سهل انگاری برخی از رجال حکومتی به این اختلافات دامن می زد.
زمانی که امیر کبیر به روی کار آمد سازمان علما با ضعف هایی مواجه بود. در این زمان گروه هایی از اتباع خارجی تحت عناوین مختلف تاجر و کارمند سفارت و غیره در ایران حضور پیدا کرده بودند و ایران در وضعیت نامناسبی قرار داشت. در اصل می توان گفت امیرکبیر با انجام اصلاحات فرهنگی و آموزشی در صدد مبارزه با سلطه رو به رشد اروپاییان برخاست و بازگشت به خویشتن و اصلاحات ناشی از ذات جامعه ایرانی را در دستور کار قرار داد. این امری بود که علما با آن مخالفتی نداشتند. بلکه این کشور های استعمارگر بودند که از اقدامات او به وحشت افتاده و در صدد حذف این اصلاحگر بزرگ برآمدند. امروزه کاملاً اثبات شده است که در به وجود آوردن فرقه بابیه روس و انگلیس نقش مؤثری داشته و از این مسئله مطامع استعماری خود را دنبال می کردند. با در این میان با مسامحه کاری دولتمردان وابسته، این فرقه رشد قابل ملاحظه ای کرد بود. امیرکبیر آنان را بر انداخت که این یکی از مهمترین درخواست های علما در آن زمان بود.
 
  برخی معتقدند امیرکبیر کلا با دخالت روحانیون و به تعبیر عام تر، دخالت دین در سیاست مخالف بوده و دخالت آنها را مخالف پیشرفت می دانست ؟ نظر شما دراین زمینه چیست؟
امیرکبیر دشمنی با دین و روحانیت نداشته و در صدد تضعیف نهادهای دینی نبود. وی با برخی خرافاتی که بعضاً به نام دین در جامعه رواج داشته و موجب جمود فکری در جامعه می شدند مخالفت داشت. خدمات دینی امیر کبیر کمک زیادی به رشد تشیع نمود و حتی باعث شد علما در مقابل ظلم، استبداد و استعمار ایستادگی نمایند به این خاطر است که به وی قهرمان مبارزه با استعمار لقب داده اند. وی در جهت رشد گرایش به تشیع علوی گام برداشت، با خرافات و مدعیان دروغین مهدویت به مبارزه برخاست و زمینه ساز قیام پرشور روحانیت در نهضت تنباکو و مبارزه با استبداد ناصری شد. خون به ناحق ریخته امیرکبیر خود را در نهضت تنباکو نشان داد و درخت تنومند استبداد قاجاری را به لرزه در آورد و علما و روحانیت را درمقابل استبداد قرار داد. این درست خلاف آن بحثی است که برخی از جمله فریدون آدمیت مطرح می نمایند و امیرکبیر را
مخالف دخالت روحانیت در سیاست می دانند. در حالی که سیاست امیر و مظلومیت وی در دستگاه قاجار علما را به سوی سیاسی تر شدن سوق داد.
 
 
  یکی از اقدامات امیرکبیر را می توان تعامل او با ادیان دیگر و مدارای مذهبی دانست ؟ در این زمینه توضیحی بفرمایید.
با توجه به اینکه امیر مرد مصلحی بود دارای روحیه تساهل وتعامل و مدارای مذهبی با پیروان دیگر ادیان بود فقط یک نمونه بیان شده که در دوره ایشان بخاطر آشوب هایی که در شوشتر بوجود آمده بود گروه های از مردم این شهر که پیرو مذهب مندایی بودند به اسلام درآمدند. البته حساب فرقه بهاییت بخاطر اینکه تشکل سیاسی بودند از بحث مذاهب و ادیان جدا است.
 
برخی معتقدند امیرکبیر با تأسیس دارالفنون از یک سو مدرنیته را بر مبنای علوم فنی در ایران پایه گذاشت و در نتیجه زمینه ساز به حاشیه رفتن علوم انسانی در ایران شد. و از سویی دیگر زمینه جدایی دین از علم را فراهم آورد. و این مسئله را به دلیل درک ناقص او از مدرنیته می دانند. نظر شما در این زمینه چیست؟
یکی از مسائل قابل ذکر آن است که ایرانیان پس از دو جنگ که در آنها رشادت زیادی نشان دادند عاقبت در مقابل برتری های تکنولوژیک روسیه شکست خوردند. لذا اقتباس علوم و فنون اروپایی از همان زمان پس از جنگ به وجود آمد و دانشجویان به فرنگ اعزام شدند تا دروس مهندسی، نقشه برداری، معدن کاوی و جغرافیا بخوانند. این امر نشان می دهد که توجه به علوم و فنون یک درخواست همگانی در جامعه بود. آنان می خواستند عقب ماندگی های علمی و فنی جبران شود. البته این به آن معنا نیست که به علوم انسانی توجه نشده و مهجور مانده است؛ امروزه کتابهای درسی بسیاری از دارالفنون در زمینه علوم انسانی از جمله تاریخ ، اخلاق و غیره وجود دارد. اما به طور طبیعی توجه اصلی همان گونه که از نام این مرکز پیداست تدریس رشته های فنی بوده است.
از آنجایی که علوم مذهبی در حوزه های  علمیه تدریس می گردید، تدریس این گروه درسها آنقدر فراگیر نبود که زمینه جدایی دین از علم را به وجود آورد بلکه به طور طبیعی هرکدام می بایست راه تخصصی شدن خود را دنبال می کرد.
 
 
  تا قبل از تأسیس دارالفنون در ایران نهاد علم با نهاد دین پیوند داشته و دانشمندان رشته های نجوم، ریاضی و ... در حوزه های دینی تحصیل می کردند. مواجهه و واکنش علمای دینی آن زمان در قبال تأسیس دارالفنون و جدایی نهاد علم از دین چگونه بود؟
البته با توجه به توسعه علوم و تخصصی شدن علوم، به طور طبیعی جدایی بین علوم طبیعی و علوم دینی به و جود می آمد. چرا که در دوره قاجار ارتباط با اروپا افزایش یافته بود و آنان به سرعت وارد دوره جدید از حیات انقلاب صنعتی خود شده بودند، خواه ناخواه این امر به سرزمین های دیگر سرایت می کرد و مسلم است که ایران نیز در گردونه موسسات تمدنی جدید قرار می گرفت. به نظر نمی رسد علمای دینی در دوره قاجار با پیشرفت های فنی و تکنولوژی مخافلت کرده باشند اگر برخی از مخالفتها با برخی از دستاورد های غربی وجود دارد آنجاهایی است که با مسائل فرهنگی و مذهبی در تقابل قرار می گیرد. وگرنه بسیاری از دستاوردهای غربی مانند ساعت، قطب نما، آیینه و... به ایران آورده شد و با مشکلی مواجه نشد.
 
در پایان اگر نکته یا موضوعی را صلاح می دانید که پیرامون امیرکبیر بیان کنید، بفرمایید؟
اقدامات مصلحانه امیرکبیر متضمن خیر و نفع عام بود و در صورتی که دوام می یافت ایران را قرین سعادت، ترقی و تعالی می نمود اما رانت خواران حکومتی، غرض ورزان و دشمنان حسود که جلو فساد آنها گرفته شده و راه نفوذ و منفعت ایشان را امیر سد کرده بود با کمک ایادی بیگانه خصوصاً انگلیسی ها در صدد نابودی این بزرگ مرد برآمدند و فاجعه قتل این مصلح بزرگ اجتماعی را رقم زدند. بی شک امیرکبیر نخستین شهید راه آزادی و استقلال ایرانیان است. وی تربیت و پرورش یافته مکتب اسلام راستین و حقیقی بود .
 
https://www.razavi.news/vdce7n8w.jh8xni9bbj.html
razavi.news/vdce7n8w.jh8xni9bbj.html
کد مطلب ۲۳۵۵۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما