مدیر گروه پژوهشی مؤسسه تاریخ تطبیقی در گفتگوی اختصاصی با رضوی:
دلایل لزوم صلح امام حسن (ع) و بدعهدیهای پس از آن، عینا مانند «برجام» است
سرویس معرفت/ صلح امام حسن (ع) واقعهای است که پس از هزار و چند سال که از آن میگذرد، هنوز هم خوانشهای متفاوتی را به خود میبیند. توافق تاریخی برجام اما بار دیگر این واقعه را زنده کرد و تعبیر تاریخی مقام معظم رهبری از این واقعه به «نرمش قهرمانانه» را بر سر زبانها انداخت. برای آشنایی بیشتر با این واقعه مهم تاریخ اسلام، گفتگویی با حجتالاسلام دکتر سید محمدمهدی حسینپور، مدير گروه وهابيتشناسي و عضو گروه تاريخِ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها انجام دادیم. مدير گروه پژوهشي مؤسسه تاريخ تطبيقي معتقد است: صلح امام حسن (ع) از جهات متعددی به توافق تاریخی برجام شباهت دارد.
"پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ"، تعبيري است از مقام معظم رهبری درباره صلح امام حسن (علیه السلام). از سويي ایشان در خصوص مذاكرات هستي همين تعبير، يعني "نرمش قهرمانانه" را به كار بردند. تشابهات این صلح تاریخی با برجام را در چه چیزی میدانید؟
مقام معظم رهبری در دیداری که با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در روز سهشنبه 26/6/1392 داشتند عبارتی را فرمودند که بسیار دقیق و قابل تامل است. ایشان فرمودند:
«من مخالف حرکتهای صحیح دیپلماسی نیستم؛ بنده معتقدم به آنچه سالها پیش، نرمش قهرمانانه نامگذاری شد».
با کنکاشی در این سخن به کتابی از ایشان خواهیم رسید که در سنین جوانی در همین رابطه ترجمه نموده بودند. ایشان کتاب «صلح الحسن» نوشته «راضی آل یاسین» را در سن سی سالگی و در سال 1348 شمسی ترجمه نموده و نام آن را : «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» نامیدند.
شاید بتوان گفت منظور ایشان از این تعبیر، وجه تشابهاتی میان مسئله گفتگوهای هستهای و صلح امام حسن (علیه السلام) باشد. به تعبیر دیگر شرائطی که امام حسن (علیه السلام) با آن مواجه شد و به موجب آن صلح نمود، در دوران امروزی و مسئله گفتگوهای بین ایران و 1+5 هم صادق است.
نکته اساسی در این زمینه این است که همانگونه که در زمان امام حسن (علیه السلام)، عدم انتخاب صلح از سوی ایشان، چهرهاى جنگطلب و خشن از امام (عليه السلام) را
* در پی پذیرش صلح از سوی امام حسن (عليه السلام)، شاهد واکنش برخی شیعیان هوادار آن حضرت هستیم. به عنوان مثال، کسی همچون حُجر بن عَدّی یا سُفیان بن ابیلیلی، امام را مُذِّلالمؤمنین خطاب نمود، علت چنین واکنشهایی چه بود؟ آیا نسبت به امام (ع)، معرفت درستی نداشتند یا آنکه موقعیتی که در آن قرار داشتند را به درستی نمیشناختند؟
ابتدا تذکر این نکته لازم است که عبارت مُذِّل المؤمنین را تنها میتوان به دو صورت اثبات کرد:
اولاً این عبارت را تنها افراد مجهولي همچون امثال سفیان بن ابی لیلی بیان کردهاند که در روایات اهل سنت وی را ضعیف و بی ارزش خطاب شده است (رک: ابن حجر، العسقلانی، لسان المیزان، ج 1، ص 439)
در روایات شیعی نیز وجه این عکس العمل وی بیان شده است چنانکه علامه حلی می گوید: کشی از ... از امام باقر (عليه السلام) روایت کرده که سفیان به امام حسن (عليه السلام) این جمله را گفت. ظاهراً این جمله را از روی محبت گفته است. امام حسن (عليه السلام) در جوابش فرمود: محبت ما، گناهان بنی آدم را پاك ميكند، چنان که باد برگهای درختان را میریزد. علامه میگوید: این روایت عدالت سفیان را نزد من ثابت نمی کند، بلکه می تواند از مرجّحات باشد.(حلی، الرجال، ص 82). به هر حال این عکس العمل سفیان تنها از روی محبت یا کمی معرفت وی به امام زمان خود بوده است هر چند ذکر شده که بعد از امام معذرت خواهی کرد.
ثانیا
اما راجع به اشخاص بزرگواری همچون حجر بن عدی باید گفت، روایاتی که نام وی را به عنوان اشخاصی که امام خود را مذل المومنین ذکر کردهاند این روایت به دو دلیل فاقد اعتبار است. یک: به جهت وجود "ثقیف بکاء" در سلسله سند آن؛ چرا که اسم وی در کتابهای رجالی نیامده، بنابراین مهمل است.
دوم. به خاطر "عمارة بن زید". نجاشی دربارهاش میگوید: غیر از این مورد (همین روایت) چیز دیگری از وی نمیدانیم.
بنابراین نمیتوان به روایتی که وضع سندش بدین شکل است اعتماد کرد و قطعا وجهه حجر بن عدی از این تهمتها مبرا است.
اما در رابطه با این که چرا برخی چنین اقدامی کردند نیز باید گفت: این از دو حال خارج نیست: یا از روی تعصبات بیجا است، چنانکه نقل شده برخی از همین متعصبان خدمت امام حسین (علیه السلام) به جهت اعتراض رفتند اما امام، عمل برادرش را تایید کرد.( انساب الاشراف، بلاذری، ج۱ص۱۵۰؛ اخبارالطوال، ابوحنیفه دینوری، ص۲۲۱؛ الامامة و السیاسة؛ ابن قتیبه دینوری، ج۱ص۱۸۷.)
ثانیاً بیبصیرتی و عدم شناخت جایگاه امام (علیه السلام) است. همین اتفاقات نشان داد که بسیاری از یاران حضرت، بصیرت و فهم درستی نداشتند و معاویه و مشاور حیلهگر او عمرو بن عاص با استفاده از این بیبصیرتی توانستند حقایق را واژگون جلوه دهند.
* صلح امام حسن (عليه السلام) چه پیامدهايی داشت؟
شاید بتوان گفت بهترین تعبیر از پیامدهای صلح امام حسن (علیه السلام) را علامه مجاهد، مرحوم سيد شرفالدين عاملي در مقدمهاي كه بر كتاب ارزشمند «صلح الحسن» تاليف شيخ راضي آل ياسين، نوشته است دارد. او مینویسد: مهمترين هدف امام حسن (عليه السلام) آن بود كه پرده از چهره واقعي اين طاغيان بردارد و آنان را آن طور كه بودند بشناساند تا از عملي شدن نقشههايي كه براي از بين بردن رسالت جدش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كشيده بودند، جلوگيري نمايد و اين هدف امام (عليه السلام) به طور كلي برآورده شده و ماسك از چهره كثيف امويان برافتاد و ماهيت پليد
از بركت تدبير امام حسن (ع) بود كه برادرش سيد الشهداء (ع) آن انقلاب بزرگ را كه روشنگر حقيقت و عبرت بخش خردمندان بود، به وجود آورد.
حسنين (ع) دو رويه يك رسالت بودند كه وظيفه و كار هر يك، در جاي خود و در اوضاع و احوال خاص خود از نظر ايفاي رسالت و تحمل مشكلات و نيز از نظر فداكاري و از خود گذشتگي، درست معادل و هموزن ديگري بود.
امام حسن (عليه السلام) از بذل جان خود دريغ نداشت و امام حسين (عليه السلام) در راه خدا جانبازتر از حسن (عليه السلام) نبود. چيزي كه هست، حسن (عليه السلام) جان خود را در يك جهاد خاموش و آرام فدا كرد و چون وقت شكستن سكوت رسيد، شهادت در كربلا واقع شد؛ شهادتي كه پيش از آن كه حسيني باشد، حسني بود!
از نظر خردمندان صاحبنظر، واقعيت فداكاري در روز «ساباط» از روز «عاشورا» ريشهدارتر بود؛ زيرا امام حسن (عليه السلام) آن روز در صحنه فداكاري نقش يك قهرمان شكيبا و پايدار را در چهره يك شكستخورده از پاي در آمده ايفا كرد.
از اين جاست كه عاشورا در مرتبه اول، حسني بود و در مرتبه دوم حسيني، زيرا اين حسن (عليه السلام) بود كه در واقع شالوده نهضت عاشورا را ريخت و آن را به ثمر رساند.
پيروزي امام حسن (عليه السلام) متوقف بود بر اين كه حقيقت را با صبر و حكمت خويش روشن كند و در پرتو اين روشني بود كه امام حسين (عليه السلام) توانست به آن پيروزي پر شكوه و نمايان دست يابد. گويي امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) به منظور روشن كردن ماهيّت ضد اسلامي حكومت اموي و بيدار كردن مردم از غفلت) بر سر يك برنامه متفقاً تصميم گرفته بودند كه هر يك نقشي ايفا كنند. منتها نقش امام حسن (عليه السلام)، نقش صبر و پايداري حكيمانه بود و نقش امام حسين (عليه السلام) نقش انقلاب و قيام مردانه، که هر دو یک تاکتیک و در راستای یک هدف بودند. از اين جا بود كه پس از واقعه ساباط و كربلا، مردم بيدار شدند و شروع كردند به فكر كردن در مسائل و حوادث و پي به ماهيت پليد بنياميّه بردند.( آل ياسين، شيخ راضي، صلح امام حسن ـ عليه السلام ـ پر شكوه ترين نرمش قهرمانانه تاريخ، ترجمه آيت الله سيد علي خامنه اي، تهران، موسسه انتشارات آسيا، چاپ اول، 1354 هـ.ش، ص 20 ـ 21)