آیتالله باقری شاهرودی در واکنش به گفته های اخیر آیت الله شبیری؛
صداوسیما واقعیت حوزهها را منعکس نمیکند/ عموم طلاب، با حداقلها زندگی میکنند
سرویس معرفت/ چندی پیش، آیتالله شبیری زنجانی، از مراجع تقلید قم، در دیدار با مدیر حوزههای علمیه، از افت علمی طلاب، کاهش محبوبیت آن ها در میان مردم و حضور پررنگ آنها در سیاست گلایه کرده بود. این امور که برای اولین بار از زبان یکی از مراجع تقلید و به صورت عمومی مطرح میشد، واکنشهای متفاوتی را در میان مردم و روحانیون برانگیخت. آیتالله محمد باقری شاهرودی، استاد قدیمی خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، در واکنش به صحبتهای اخیر آیتالله، به بررسی گفتههای وی پرداخته است. صحبتهای صریح و بیپرده این استاد سنتی حوزه علمیه قم، گفتگوی جذابی را رقم زد.
نظر حضرتعالی در رابطه با گفتههای اخیر آیتالله شبیری در مورد طلاب و روحانیون چیست؟
ارشادات آیتالله آقا موسی شبیری زنجانی حفظ الله واقعیتی است که در حوزهها اتفاق افتاده است قطعاً بیانات ایشان از روی دلسوزی و نگرانی است که نسبت به حوزهها دارند. مراجع عظام، پدران علمی و معنوی حوزهها هستند و تمام ارشادات آنها را باید با دل و جان بشنویم. متأسفانه یکی از مشکلات مسئولین حوزه علمیه هم این است که فقط به ملاقات با حضرات بسنده میکنند اما توجه جدی به نظرات حضرات مراجع ندارند و فرمایشات حضرات را سرلوحه کار خود قرار نمیدهند. از این مقوله بگذریم که داستانی مفصل دارد. لکن بنده باتجربهی بیشتر از ۳۵ سال تدریس در حوزه و مدیریت در مدارس مختلف و باسلیقههای مختلف نکاتی را بیان میکنم.
اینکه مرجع معظم فرمودند که طلاّب محبوبیت سابق را در میان مردم، ندارند، کلامی صحیح و دلسوزانه و پدرانه است و یکی از اسباب آن را ورود طلاب به عرصه سیاست و طرفداری از یک حزب بیان فرمودند. اینها مطالبی است که انسان منصف، در جامعه حس میکنند.
ورود به عرصه سیاست، لوازمی دارد. اگر یک روحانی وارد سیاست شود و بتواند درست هدایت کند و بر طبق موازین شرع و رعایت حقالناس و بیتالمال حرکت کند، منشأ خیر میشود و باعث میشود که مردم و جامعه نسبت به دین و روحانیت اظهار علاقه کنند. درنتیجه جامعه به حوزههای علمیه نزدیکتر میشود.
برعکس اگر این روحانی وارد عرصه سیاست شود و دینشناس نباشد و یا جهات دیگری در او تأثیرگذار باشد که نتواند از این بیتالمال دفاع کنند خسارت جبرانناپذیری به دین و حوزهها و اعتقادات مردم وارد میکند. از اول انقلاب تا الآن، هر دو قشر را در حکومت اسلامی داشتهایم و داریم و قابلانکار نیست؛ اما آنچه به نظر میرسد غرض از وقوع انقلاب و حرکت مرحوم امام بود، نجات دین و کوتاه کردن دست سلطه از مملکت اسلامی و حوزه بود که به نظر حقیر اگر این اتفاق عجیب نمیافتاد، از حوزهها به همین مقدار موجود نیز خبری نبود. لذا باید درصدد رفع این مشکلات و نواقص باشیم که اگر بخواهیم در این مقولات واردشده در این نوشته نمیگنجد.
اینکه آیتالله شبیری فرمودند محبوبیت طلاب در میان مردم کم شده است، امری محسوس است و لکن اسباب زیادی دستبهدست هم داده است تا این وضعیت پیشآمده است که مرجع معظم تنها به دو مورد آن اشاره فرمودند. ما در خدمت بعضی از مراجع ماضین رحمتالله علیهم بودیم، آنها میفرمودند: مرجع تقلید، برای همه مردم و مسلمانان است و همه باید به او مراجعه کنند و همه بتوانند مشکلات و سؤالات دینی و شرعی را از او بپرسند و ارشادات و موعظهها و بیاناتش برای همه باشد و این نمیشود مگر اینکه دین و احکام دین و خیر مردم در دنیا و آخرت را بیان کند و تعیین فرد و یا حزب و یا خط خاصی نکند؛ چون آن فرد معینشده با شکست یا ناتوانی یا کج روی یا عدم اطلاع از مسائل و نداشتن علم کافی، ضربه به مرجعیت و حوزهها میزند و موجب تشقیق مردم میشود. روی این میزان، یک روحانی، باید مروج و منذر و مبلغ اسلام و اعتقادیات آن و احکام دین باشد تا خیر مردم در دنیا و آخرت فراهم شود و جامعه نیز اصلاح شود. البته این به این معنا نیست که با حکومت کاری نداشته باشیم بلکه بهعکس؛ حکومت اسلامی یعنی مبیّن دین اسلام در مرحله اجرا و عمل و اگر روحانیت در مقام اجرا و عمل واقع شدند، باید بدون گرایشهای حزبی، به وظایف دینی خود عمل کنند تا بتوانند در میان مردم باشند. وقتی مردم دیدند این مرجع بزرگوار یا روحانی عزیز در خدمت دین است و فقط به فکر صلاح دنیا و آخرت مردم است در اطراف او جمع میشوند.
پس قبول دارید که محبوبیت طلاب در میان مردم کم شده است؟
ببینید، ایشان تنها یکی از اسباب کمرنگ شدن محبوبیت طلاب در میان مردم را بیان کردند. اما قبل از ورود به اسباب دیگر مسئلهای را گوشزد میکنم و آن اینکه این محبوبیت از باب اضافه است. اگر اول انقلاب یا بعضی از زمانها قبل و بعدازآن را حساب کنیم، محبوبیت کم شده است اما نسبت به بعضی از زمانها که حساب کنیم جای امید است و هنوز روحانیت در قلوب ملت ایران جا دارد. البته آن روحانی در قلوب مردم جای دارد که درصدد تقویت دین و اصلاح دین و دنیا و آخرت مردم باشد اما شخصی که از واقعیت دین و مردمداری و اخلاق و رفتار با مردم اطلاعی ندارد و یا در عمل مشکل دارد؛ این شخص فقط لباس روحانیت پوشیده است و در قلب کسی نیز جا ندارد.
وظیفه مردم این است که به دنبال روحانی واقعی با خصوصیاتی که گفته شد حرکت کنند و تشخیص بدهند. در زمان ائمه علیهمالسلام هم همین اتفاقات افتاد.
به نظر شما، چرا محبوبیت طلاب در میان مردم کاهش پیدا کرده است؟
زمانی بود که یک مرجع فتوا میداد و دنیای اسلام در پی آن حرکت میکرد. الآن چرا همه مراجع فریاد میزنند اما بعضی از مسئولین توجه نمیکنند تا چه رسد به مردم. اینها منشأ دارد. وقتی روحانیت ولو بعضی از آنها، به دنبال شخصی به راه افتادند و به او پست و مقامی دادند که آن شخص، از دین بیاطلاع است و خودش هم نمیداند که نسبت به دین بیاطلاع است، هر کاری کند، بهپای دین گذاشته میشود و موجب دهنکجی به حوزه و حوزویان و مراجع، میگردد. این مسائل مردم را منفعل میکند. وقتی مردم میبینند، یک روحانی یا طلبه که پست و مقامی دارد، از تمام امکانات بهرهمند باشد و از طرف دیگر مردم، در تهیه جهیزیه دخترش و یا ازدواج پسرش مشکل داشته باشد چه انتظاری از مردم داریم؟
وقتی یک روحانی، برای رسیدن به پست و مقام، وعدهها میدهد و فکر میکنند یک روز میخواهد معجزه کنند، درحالیکه عملاً جوانان بیکارند و بعضی خانوادهها در فقر مطلق هستند و از طرف دیگر، این حکومت اسلامی منتسب به روحانیت است، از مردم چه انتظاری داریم؟
وقتی روحانیت را منضبط نکردیم درحالیکه بعضی از آنها که ما خبرداریم از فرشتهها برترند و بعضی از آنها بدون اطلاع و بدون اینکه دنبال تعلم باشند، هر چه که میخواهند به زبان میآورند و نسبت به اسلام میدهند که از مصادیق آیه شریفه «قل آلله اذن لکم ام علی الله تفترون» است، از مردم نسبت به محبوبیت روحانیت چه انتظاری دارید؟
وقتی مردم عمل و برخورد و امیال دنیوی و رفتار زن و بچهی یک روحانی که منضبط نشده و هیچ اطلاعی از احکام شریعت ندارد و ما به او لباس میپوشانیم و راهی جامعه میکنیم را میبینند، چه انتظاری باید داشت؟
وقتی تمام رسانهها و مجلات و سایتها و دانشگاهها و مؤسسات و... همتشان، تبلیغ و چیزهای باشد یا سر از تجملات درمیآورد و یا مناسبتی با دین ندارد و مردم را به آن سمتی میبرد که از دین، دور میکند، قهراً مردم از روحانیت فاصله میگیرند.
وقتی صداوسیما به مردم اطلاعرسانی نکند و روحانیت واقعی و طلبه و حوزهها را برای مردم معرفی نکند و اگر یکوقتی مجبور شدند از حوزه، ذکری کنند، فقط موقع ثبتنام، حوزه فیضیه خالی از طلاب را به تصویر میکشد و در صورت مصاحبه نیز یک مصاحبهی گزینشی انجام میدهند، چه انتظاری داریم که مردم با روحانیت آشنا شوند.
به نظر من، مردم از اینکه واقع حوزه و درسهای مراجع و اساتید و اینکه کار روحانی چیست، کاملاً بیخبر هستند. وقتی بیان نمیشود که طلاب و اساتید، در شبانهروز چند ساعت مطالعه دارند و از وضع زندگی طلاب بیخبر هستند، دیگر چه انتظاری هست؟
برخی مردم، گمان میکنند وضع معیشتی طلاب در سطح بسیار بالایی است. آیا اینگونه نیست؟
لازم است برای مردم توضیح دهم که طلاب علوم دینی از اول طلبگی، برای امرارمعاش، شهریهی اندکی از مراجع عظام دریافت میکنند که اگر متأهل باشند، از ۴۰۰ هزار تومان تجاوز نمیکند که این مقدار، کرایه منزلشان را هم جواب نمیدهد. تا ۶ سال شهریه همین است. البته مجرّدها نصف این مقدار را میگیرند. بعد از ورود به سطح عالی حوزه و قبولی در امتحانات سطوح عالیه، حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان اضافه میشود و تا وقتی دست خارج میروند بعد از ۱۰ تا ۱۲ سال درس خواندن شهریه آنها به یکمیلیون تومان نمیرسد و باید زندگی خود را از طریق تحقیق و تدریس در دانشگاهها و تبلیغ تأمین کنند.
نکته قابلتوجه اینکه تدریس در سطح عالی و خارج مجانی است و در حوزه، استاد برای تدریس اجرتی نمیگیرد مگر در بعضی موارد که آنهم بهاندازه کرایه رفتوبرگشت نمیشود. مردم عزیز، اطلاعات کافی ندارند و کسی هم اطلاعرسانی نکرده است که مراجع و حوزهها و طلاّب، ارتباطی با بیتالمال ندارند.
بیتالمال خرج دانشگاهها میشود و اساتید دانشگاهها حقوق بالایی میگیرند که البته باید بگیرند. چون زحمت میکشند. دانشجویان در بعضی از رشتهها مثل پزشکی، شهریه دولتی دارند و فارغالتحصیل شوند؛ اما طلبهها از آن مزایا بیبهره هستند و خود حوزههای علمیه این را میخواهد. چون باید استقلال حوزه، در تمام جوانب حفظ شود و اگر دولت، به بعضی از مؤسسات حوزوی یا برای چرخش مدیریت حوزهها بودجهای اختصاص میدهد، به طلاب ربطی ندارد. بلکه مدیریت و زیرمجموعه آن مانند کارمند، حقوق میگیرند. این وضع معیشت طلاّب است که مردم بیاطلاع هستند و اگر هم از یک روحانی در صداوسیما دعوت میشود، معمولاً شغلی در دستگاههای دولتی دارد و تأمین است و مردم باید بدانند که این قشر، شاید کمتر از یک درصد از طلاّب را تشکیل میدهد.
اما تحصیل طلاب همیشه ساعت ۷ صبح تا اذان ظهر و بعدازآن از ساعت سه و در بعضی مواقع ساعت دو شروع میشود و تا بعد از غروب مشغول مطالعه و درس هستند. در سرما و گرما با حداقل وسایل رفاهی، کلاسها مملو از اهل فضل است. علاوه بر این وقتی به منزل میرود، ساعتها باید مطالعه کنند. آیا کسی برای این کار اجرتی میدهد؟
پس معتقدید واقعیات حوزه های علمیه به درستی به مردم منتقل نمی شود. درست است؟
وقتی رسانههای ما مسیر تبلیغ را گمکردهاند، دانسته یا ندانسته و به دنبال هنرهای کاذب و بیارزشی که دین برای آنها بها و ارزشی قائل نیست، میرود، وقتی اسلام در بعضی فیلمها و نمایشها، وارونه، نشان داده میشود که نمیخواهم وارد این مقوله بشوم، وقتی تبلیغات، تجمل بود که فاصله گرفتن از این است، وقتی برای یک شخص فوتبالیست و مربیان آنها میلیاردها تومان خرج میشود که حاضر نیستیم یکهزارم آن را در نشر ارزشهای دینی و کم کردن فاصله مردم با روحانیت هزینه کنیم، چه انتظاری دارید که مردم با روحانیت رابطهی پررنگی داشته باشند؟
یکی دیگر از اسباب کمرنگ شدن محبوبیت طلاّب، فتنهی دشمن است. دشمن میبیند تا وقتی مردم با روحانیت باشند، نمیتواند آسیبی به آنها برساند، لذا میلیاردها دلار، بودجه در نظر میگیرد تا بین مردم و روحانیت، فاصله بیندازد. بعضی هم در داخل، خواستهیا ناخواسته این کار را میکنند و ما هم در مقابل دشمن، هیچ عکسالعملی نشان نمیدهیم و روحانیت واقعی را به مردم معرفی نمیکنیم. خب، چه انتظاری میشود داشت؟
وقتی در حکومت اسلامی، دو روحانی را مقابل یکدیگر، قرار میدهیم، این، همان خواستهی دشمن است.
حضرت آقایان و مراجع عزیز، این کلمات پرمعنا و دلسوزانه را باید، سالهای خیلی قبل بیان میکردند و درصدد منضبط کردن روحانیت میبودند تاکسی که وارد این عرصه میشود خدایناکرده با دین بازی نکند.
خلاصه، این ناملایمات و کمرنگ بودن محبتهای مردم، منشأهای زیادی دارد که بعضی از آنها به روحانیت و مدیریت آن برمیگردد و بعضی از آنهم به عملکرد حاکمان و مسئولین برمیگردد و بعضی هم به دشمنان و بعضی هم به خاطر عدم اطلاع مردم و تقصیر رسانه است.
آیا افت تحصیلی و کاهش سطح علمی طلاب را قبول دارید؟
افت تحصیلی در تمام مراکز علمی دنیا در میان دانشجویان آن شدت و ضعف دارند و معمولاً افراد با بنیه قوی، نادر هستند. این افت علمی در دانشگاهها بیشتر است اما ما فعلاً با حوزه کارداریم. اگر کسی بگوید ما الآن، مثل صاحب جواهر یا مرحوم شیخ یا صاحب قوانین و... نداریم، معلوم میشود، اطلاع کافی از دروس حوزوی ندارد. ما الآن، بزرگانی در حوزه داریم که شاگردان آن حضرات و یا شاگردان شاگردان آن حضرات بودهاند و مبانی آنها را با مبانی محکم، موردنقد و بررسی قرار میدهند. واقعاً اهل فضل هستند. حوزهها با عنایت آقایمان حجت بن الحسن علیهالسلام، همواره نبوغ علمی و فکری را داشته و خواهد داشت اما جای تأسف است که دستهایی در کار است که دانسته یا ندانسته، این افت علمی و بیسوادی در حوزهها و ضعف علمی را سبب میشود.
انگیزه درس خواندن در طلاّب را کمرنگ کردهاند. انگیزه آنها را نسبت به کتب رایج در حوزه کمرنگ کردهاند. اینکه بگوییم، این کتابها جوابگوی امروز جامعه نیست و این کتابها باید صد یا دویست سال قبل، تدریس میشد، انگیزهی طلاّب را از بین میبرد.
کسانی که کتابهای رایج حوزه که برای آنها، زحمتهای بسیار کشیده شده است را مورد هجمه قرار میدهند و بعضی از طلاّب هم که این مطالب، برایشان سنگین است بیشتر طرفداری میکنند و بعضی اساتید هم ناخواسته وارد این مقولات میشوند، باعث کم شدن انگیزه و افت علمی طلاب هستند. کسی مخالف نیست کتابی جای کتاب دیگر را بگیرد اما اول، جایگزین را بیاورید. با شعار کار، درست نمیشود. جایگزین برای رسایل و کفایه و مکاسب پیدا کنید. تا حال که پیدا نشده است.
ثانیاً در فرض پیدا شدن جایگزین، مطالب و قواعدی که در جایگزین مطرح میشود، همان قواعدی است که در کتابهای رایج آمده است. شخص بیاطلاعی که میگوید این کتابها برای صد یا دویست سال قبل بوده، نمیفهمند. این مثل این است که خدایناکرده بگوییم آیات روایات و قواعد شریعت برای قرنهای قبل است.
این کتابها، قواعد و مسائل استنباط احکام و شریعت را به ما میآموزد و اگر صاحبنظری هم میگوید باید تغییر کند مرادش این نیست که این کتابها به درد قرنهای قبل میخورد، بلکه مرادش این است که همین مطالب بابیان راحتتر و با همان قواعد موجود درآیات روایات که از کتب و ادله، استفادهشده است، نوشته شود.
این کتابها امتحان خود را پس داده است. این مجتهد است که در زمان و مکان مناسب باید قواعد را تطبیق کنند. حضرت امام، آن مرد بزرگ که تمام جوانب را مدنظر داشت نگفت این کتابها را باید عوض کرد، بلکه میفرمود مجتهد باید زمانشناس و مکانشناس باشد. درعینحال، اگر جایگزین بهتر پیدا شود، کسی مخالف با تعویض کتب رایج حوزه نیست اما تا زمانی که جایگزین پیدا نشده است، دل طلاّب را از این کتابها خالی نکنید.
سبب دیگر افت علم این است که به بعضی کتب که دارای عمق زیاد بودند در سطح مقدماتی توجه نمیشود. آموزش مقداری اشکال دارد. طلاّب ما، سالها درس میخوانند، درس خارج میروند و لکن به زبان عربی نمیتوانند منبر بروند. مباحثه در میان طلاّب نیست و طلاّب شهرستانها از ضعف علمی اساتید شکایت دارند. راهنما و مشاور علمی در کلاسها برای رفع اشکال، وجود ندارد.
یکی دیگر از عوامل افت علمی، حجم زیاد درسها و خسته شدن طلاّب است لذا نمیتوانند آنطور که باید تحقیق کنند. بعضی طلاّب، از اول که وارد حوزه میشوند، انگیزه جذب در مراکز دیگر رادارند و بهاندازهای کار میکنند تا بتوانند جوابگوی همان باشد. این ضربهی بزرگی به اسلام است. خلاصه ما خودمان، طلبه هستیم اما خانوادههای ما با این جامعه و مردم با همین مدرسهها و دانشگاهها سروکار دارند. باید، خانواده، تأمین، باشد و لذا طلاّب برای تأمین معاش خود جذب کارهای دیگر میشوند و لذا افت علمی پیدا میکنند.
آیتالله شبیری از کاهش معنویت در میان طلاب نیز گلایه کرده بودند. نظر حضرتعالی در رابطه با این مطلب چیست؟
اخلاق و مسائل اخلاقی خصوصاً اخلاق عملی به این سادگی نیست. در حوزه اخلاق، کمرنگ شده است. سابقاً مباحث اخلاقی و نماز و روزههای مستحبی و زیارت و دستگیری مستمندان مورد عمل قرار میگرفت. اگر کسی خودش را اصلاح کنند، جامعه را نیز اصلاح میکند. بالاترین اخلاق عملی حوزهها باید مردمداری باشد چنانکه از قدیم اینطور بوده که مردم روحانی را امین خود و خانوادههای خود میدانستند.
این دین، چهارچوبی دارد که از قرآن و ائمه اطهار علیهمالسلام به دست ما رسیده است و ما به هر قیمتی که هست باید آن را حفظ کنیم. روی صحبت من باکسانی که انصاف دارند و این دین را بهترین نجاتدهندهی بشر الی یوم القیامة میدانند. چه کسی باید این دین را حفظ کند. هر علمی را اهل آن علم حفظ میکنند. آنها هستند که جلوی تحریف شدن دین را میگیرند. اگرچه حوزه و طلاّب، نقاط ضعفی دارند اما تضعیف روحانیت که حافظ دین است، آب به آسیاب دشمن ریختن است. درواقع بین شما و دین فاصله ایجاد میکنند باید متوجه باشیم و همه کوشش خود را در تقویت اسلام به کار بگیریم. لذا از مردم عزیز میخواهم که به دنبال مرجعیت باشند که مرجعیت هیچ اجر و خاستی از مردم ندارد مگر آنچه به صلاح آنهاست.
نظر حضرتعالی در رابطه با گفتههای اخیر آیتالله شبیری در مورد طلاب و روحانیون چیست؟
ارشادات آیتالله آقا موسی شبیری زنجانی حفظ الله واقعیتی است که در حوزهها اتفاق افتاده است قطعاً بیانات ایشان از روی دلسوزی و نگرانی است که نسبت به حوزهها دارند. مراجع عظام، پدران علمی و معنوی حوزهها هستند و تمام ارشادات آنها را باید با دل و جان بشنویم. متأسفانه یکی از مشکلات مسئولین حوزه علمیه هم این است که فقط به ملاقات با حضرات بسنده میکنند اما توجه جدی به نظرات حضرات مراجع ندارند و فرمایشات حضرات را سرلوحه کار خود قرار نمیدهند. از این مقوله بگذریم که داستانی مفصل دارد. لکن بنده باتجربهی بیشتر از ۳۵ سال تدریس در حوزه و مدیریت در مدارس مختلف و باسلیقههای مختلف نکاتی را بیان میکنم.
اینکه مرجع معظم فرمودند که طلاّب محبوبیت سابق را در میان مردم، ندارند، کلامی صحیح و دلسوزانه و پدرانه است و یکی از اسباب آن را ورود طلاب به عرصه سیاست و طرفداری از یک حزب بیان فرمودند. اینها مطالبی است که انسان منصف، در جامعه حس میکنند.
ورود به عرصه سیاست، لوازمی دارد. اگر یک روحانی وارد سیاست شود و بتواند درست هدایت کند و بر طبق موازین شرع و رعایت حقالناس و بیتالمال حرکت کند، منشأ خیر میشود و باعث میشود که مردم و جامعه نسبت به دین و روحانیت اظهار علاقه کنند. درنتیجه جامعه به حوزههای علمیه نزدیکتر میشود.
برعکس اگر این روحانی وارد عرصه سیاست شود و دینشناس نباشد و یا جهات دیگری در او تأثیرگذار باشد که نتواند از این بیتالمال دفاع کنند خسارت جبرانناپذیری به دین و حوزهها و اعتقادات مردم وارد میکند. از اول انقلاب تا الآن، هر دو قشر را در حکومت اسلامی داشتهایم و داریم و قابلانکار نیست؛ اما آنچه به نظر میرسد غرض از وقوع انقلاب و حرکت مرحوم امام بود، نجات دین و کوتاه کردن دست سلطه از مملکت اسلامی و حوزه بود که به نظر حقیر اگر این اتفاق عجیب نمیافتاد، از حوزهها به همین مقدار موجود نیز خبری نبود. لذا باید درصدد رفع این مشکلات و نواقص باشیم که اگر بخواهیم در این مقولات واردشده در این نوشته نمیگنجد.
اینکه آیتالله شبیری فرمودند محبوبیت طلاب در میان مردم کم
پس قبول دارید که محبوبیت طلاب در میان مردم کم شده است؟
ببینید، ایشان تنها یکی از اسباب کمرنگ شدن محبوبیت طلاب در میان مردم را بیان کردند. اما قبل از ورود به اسباب دیگر مسئلهای را گوشزد میکنم و آن اینکه این محبوبیت از باب اضافه است. اگر اول انقلاب یا بعضی از زمانها قبل و بعدازآن را حساب کنیم، محبوبیت کم شده است اما نسبت به بعضی از زمانها که حساب کنیم جای امید است و هنوز روحانیت در قلوب ملت ایران جا دارد. البته آن روحانی در قلوب مردم جای دارد که درصدد تقویت دین و اصلاح دین و دنیا و آخرت مردم باشد اما شخصی که از واقعیت دین و مردمداری و اخلاق و رفتار با مردم اطلاعی ندارد و یا در عمل مشکل دارد؛ این شخص فقط لباس روحانیت پوشیده است و در قلب کسی نیز جا ندارد.
وظیفه مردم این است که به دنبال روحانی واقعی با خصوصیاتی که گفته شد حرکت کنند و تشخیص بدهند. در زمان ائمه علیهمالسلام هم همین اتفاقات افتاد.
به نظر شما، چرا محبوبیت طلاب در میان مردم کاهش پیدا کرده است؟
زمانی بود که یک مرجع فتوا میداد و دنیای اسلام در پی آن حرکت میکرد. الآن چرا همه مراجع فریاد میزنند اما بعضی از مسئولین توجه نمیکنند تا چه رسد به مردم. اینها منشأ دارد. وقتی روحانیت ولو بعضی از آنها، به دنبال شخصی به راه افتادند و به او پست و مقامی دادند که آن شخص، از دین بیاطلاع است و خودش هم نمیداند که نسبت به دین بیاطلاع است، هر کاری کند، بهپای دین گذاشته میشود و موجب دهنکجی به حوزه و حوزویان و مراجع، میگردد. این
وقتی یک روحانی، برای رسیدن به پست و مقام، وعدهها میدهد و فکر میکنند یک روز میخواهد معجزه کنند، درحالیکه عملاً جوانان بیکارند و بعضی خانوادهها در فقر مطلق هستند و از طرف دیگر، این حکومت اسلامی منتسب به روحانیت است، از مردم چه انتظاری داریم؟
وقتی روحانیت را منضبط نکردیم درحالیکه بعضی از آنها که ما خبرداریم از فرشتهها برترند و بعضی از آنها بدون اطلاع و بدون اینکه دنبال تعلم باشند، هر چه که میخواهند به زبان میآورند و نسبت به اسلام میدهند که از مصادیق آیه شریفه «قل آلله اذن لکم ام علی الله تفترون» است، از مردم نسبت به محبوبیت روحانیت چه انتظاری دارید؟
وقتی مردم عمل و برخورد و امیال دنیوی و رفتار زن و بچهی یک روحانی که منضبط نشده و هیچ اطلاعی از احکام شریعت ندارد و ما به او لباس میپوشانیم و راهی جامعه میکنیم را میبینند، چه انتظاری باید داشت؟
وقتی تمام رسانهها و مجلات و سایتها و دانشگاهها و مؤسسات و... همتشان، تبلیغ و چیزهای باشد یا سر از تجملات درمیآورد و یا مناسبتی با دین ندارد و مردم را به آن سمتی میبرد که از دین، دور میکند، قهراً مردم از روحانیت فاصله میگیرند.
وقتی صداوسیما به مردم اطلاعرسانی نکند و روحانیت واقعی و طلبه و حوزهها را برای مردم معرفی نکند و اگر یکوقتی مجبور شدند از حوزه، ذکری کنند، فقط موقع ثبتنام، حوزه فیضیه خالی از طلاب را به تصویر میکشد و در صورت مصاحبه نیز یک مصاحبهی گزینشی انجام میدهند، چه انتظاری داریم که مردم با روحانیت آشنا شوند.
به نظر من، مردم از اینکه واقع حوزه و درسهای مراجع و اساتید و اینکه کار روحانی چیست، کاملاً بیخبر هستند. وقتی بیان نمیشود که طلاب و اساتید، در شبانهروز چند ساعت مطالعه دارند و از وضع زندگی طلاب بیخبر هستند، دیگر چه انتظاری هست؟
برخی مردم، گمان میکنند وضع معیشتی طلاب در سطح بسیار بالایی است. آیا اینگونه نیست؟
لازم است برای مردم توضیح دهم که طلاب علوم دینی از اول طلبگی، برای امرارمعاش، شهریهی اندکی از مراجع عظام دریافت میکنند که اگر متأهل باشند، از ۴۰۰ هزار تومان تجاوز نمیکند که این مقدار، کرایه منزلشان را هم جواب نمیدهد. تا ۶ سال شهریه همین است. البته مجرّدها نصف این مقدار را میگیرند. بعد از ورود به سطح عالی حوزه و قبولی در امتحانات سطوح عالیه، حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان اضافه میشود و تا وقتی دست خارج میروند بعد از ۱۰ تا ۱۲ سال درس خواندن شهریه آنها به یکمیلیون تومان نمیرسد و باید زندگی خود را از طریق تحقیق و تدریس در دانشگاهها و تبلیغ تأمین
نکته قابلتوجه اینکه تدریس در سطح عالی و خارج مجانی است و در حوزه، استاد برای تدریس اجرتی نمیگیرد مگر در بعضی موارد که آنهم بهاندازه کرایه رفتوبرگشت نمیشود. مردم عزیز، اطلاعات کافی ندارند و کسی هم اطلاعرسانی نکرده است که مراجع و حوزهها و طلاّب، ارتباطی با بیتالمال ندارند.
بیتالمال خرج دانشگاهها میشود و اساتید دانشگاهها حقوق بالایی میگیرند که البته باید بگیرند. چون زحمت میکشند. دانشجویان در بعضی از رشتهها مثل پزشکی، شهریه دولتی دارند و فارغالتحصیل شوند؛ اما طلبهها از آن مزایا بیبهره هستند و خود حوزههای علمیه این را میخواهد. چون باید استقلال حوزه، در تمام جوانب حفظ شود و اگر دولت، به بعضی از مؤسسات حوزوی یا برای چرخش مدیریت حوزهها بودجهای اختصاص میدهد، به طلاب ربطی ندارد. بلکه مدیریت و زیرمجموعه آن مانند کارمند، حقوق میگیرند. این وضع معیشت طلاّب است که مردم بیاطلاع هستند و اگر هم از یک روحانی در صداوسیما دعوت میشود، معمولاً شغلی در دستگاههای دولتی دارد و تأمین است و مردم باید بدانند که این قشر، شاید کمتر از یک درصد از طلاّب را تشکیل میدهد.
اما تحصیل طلاب همیشه ساعت ۷ صبح تا اذان ظهر و بعدازآن از ساعت سه و در بعضی مواقع ساعت دو شروع میشود و تا بعد از غروب مشغول مطالعه و درس هستند. در سرما و گرما با حداقل وسایل رفاهی، کلاسها مملو از اهل فضل است. علاوه بر این وقتی به منزل میرود، ساعتها باید مطالعه کنند. آیا کسی برای این کار اجرتی میدهد؟
پس معتقدید واقعیات حوزه های علمیه به درستی به مردم منتقل نمی شود. درست است؟
وقتی رسانههای ما مسیر تبلیغ را گمکردهاند، دانسته یا ندانسته و به دنبال هنرهای کاذب و بیارزشی که دین برای آنها بها و ارزشی قائل نیست، میرود، وقتی اسلام در بعضی فیلمها و نمایشها، وارونه، نشان داده میشود که نمیخواهم وارد این مقوله بشوم، وقتی تبلیغات، تجمل بود که فاصله گرفتن از این است، وقتی برای یک شخص فوتبالیست و مربیان آنها میلیاردها تومان خرج میشود که حاضر نیستیم یکهزارم آن را در نشر ارزشهای دینی و کم کردن فاصله مردم با روحانیت هزینه کنیم، چه انتظاری دارید که مردم با روحانیت رابطهی پررنگی داشته باشند؟
یکی دیگر از اسباب کمرنگ شدن محبوبیت طلاّب، فتنهی دشمن است. دشمن میبیند تا وقتی مردم با روحانیت باشند، نمیتواند آسیبی به آنها برساند، لذا میلیاردها دلار، بودجه در نظر میگیرد تا بین مردم و روحانیت، فاصله بیندازد. بعضی هم در داخل، خواستهیا ناخواسته این کار را میکنند و ما هم در مقابل دشمن، هیچ عکسالعملی نشان نمیدهیم و روحانیت واقعی را به مردم معرفی نمیکنیم. خب، چه انتظاری میشود داشت؟
وقتی در حکومت اسلامی، دو روحانی را مقابل یکدیگر، قرار میدهیم، این، همان خواستهی دشمن
حضرت آقایان و مراجع عزیز، این کلمات پرمعنا و دلسوزانه را باید، سالهای خیلی قبل بیان میکردند و درصدد منضبط کردن روحانیت میبودند تاکسی که وارد این عرصه میشود خدایناکرده با دین بازی نکند.
خلاصه، این ناملایمات و کمرنگ بودن محبتهای مردم، منشأهای زیادی دارد که بعضی از آنها به روحانیت و مدیریت آن برمیگردد و بعضی از آنهم به عملکرد حاکمان و مسئولین برمیگردد و بعضی هم به دشمنان و بعضی هم به خاطر عدم اطلاع مردم و تقصیر رسانه است.
آیا افت تحصیلی و کاهش سطح علمی طلاب را قبول دارید؟
افت تحصیلی در تمام مراکز علمی دنیا در میان دانشجویان آن شدت و ضعف دارند و معمولاً افراد با بنیه قوی، نادر هستند. این افت علمی در دانشگاهها بیشتر است اما ما فعلاً با حوزه کارداریم. اگر کسی بگوید ما الآن، مثل صاحب جواهر یا مرحوم شیخ یا صاحب قوانین و... نداریم، معلوم میشود، اطلاع کافی از دروس حوزوی ندارد. ما الآن، بزرگانی در حوزه داریم که شاگردان آن حضرات و یا شاگردان شاگردان آن حضرات بودهاند و مبانی آنها را با مبانی محکم، موردنقد و بررسی قرار میدهند. واقعاً اهل فضل هستند. حوزهها با عنایت آقایمان حجت بن الحسن علیهالسلام، همواره نبوغ علمی و فکری را داشته و خواهد داشت اما جای تأسف است که دستهایی در کار است که دانسته یا ندانسته، این افت علمی و بیسوادی در حوزهها و ضعف علمی را سبب میشود.
انگیزه درس خواندن در طلاّب را کمرنگ کردهاند. انگیزه آنها را نسبت به کتب رایج در حوزه کمرنگ کردهاند. اینکه بگوییم، این کتابها جوابگوی امروز جامعه نیست و این کتابها باید صد یا دویست سال قبل، تدریس میشد، انگیزهی طلاّب را از بین میبرد.
کسانی که کتابهای رایج حوزه که برای آنها، زحمتهای بسیار کشیده شده است را مورد هجمه قرار میدهند و بعضی از طلاّب هم که این مطالب، برایشان سنگین است بیشتر طرفداری میکنند و بعضی اساتید هم ناخواسته وارد این مقولات میشوند، باعث کم شدن انگیزه و افت علمی طلاب هستند. کسی مخالف نیست کتابی جای کتاب دیگر را بگیرد اما اول، جایگزین را بیاورید. با شعار کار، درست نمیشود. جایگزین برای رسایل و کفایه و مکاسب پیدا کنید. تا حال که پیدا نشده است.
ثانیاً در فرض پیدا شدن جایگزین، مطالب و قواعدی که در جایگزین مطرح میشود، همان قواعدی است که در کتابهای رایج آمده است. شخص بیاطلاعی که میگوید این کتابها برای صد یا دویست سال قبل بوده، نمیفهمند. این مثل این است که خدایناکرده بگوییم آیات روایات و قواعد شریعت برای قرنهای قبل است.
این کتابها، قواعد و مسائل استنباط احکام و شریعت را به ما میآموزد و اگر صاحبنظری هم میگوید باید تغییر کند مرادش این نیست که این کتابها به درد قرنهای قبل میخورد، بلکه مرادش این است که همین مطالب بابیان راحتتر و با همان قواعد موجود درآیات روایات که
این کتابها امتحان خود را پس داده است. این مجتهد است که در زمان و مکان مناسب باید قواعد را تطبیق کنند. حضرت امام، آن مرد بزرگ که تمام جوانب را مدنظر داشت نگفت این کتابها را باید عوض کرد، بلکه میفرمود مجتهد باید زمانشناس و مکانشناس باشد. درعینحال، اگر جایگزین بهتر پیدا شود، کسی مخالف با تعویض کتب رایج حوزه نیست اما تا زمانی که جایگزین پیدا نشده است، دل طلاّب را از این کتابها خالی نکنید.
سبب دیگر افت علم این است که به بعضی کتب که دارای عمق زیاد بودند در سطح مقدماتی توجه نمیشود. آموزش مقداری اشکال دارد. طلاّب ما، سالها درس میخوانند، درس خارج میروند و لکن به زبان عربی نمیتوانند منبر بروند. مباحثه در میان طلاّب نیست و طلاّب شهرستانها از ضعف علمی اساتید شکایت دارند. راهنما و مشاور علمی در کلاسها برای رفع اشکال، وجود ندارد.
یکی دیگر از عوامل افت علمی، حجم زیاد درسها و خسته شدن طلاّب است لذا نمیتوانند آنطور که باید تحقیق کنند. بعضی طلاّب، از اول که وارد حوزه میشوند، انگیزه جذب در مراکز دیگر رادارند و بهاندازهای کار میکنند تا بتوانند جوابگوی همان باشد. این ضربهی بزرگی به اسلام است. خلاصه ما خودمان، طلبه هستیم اما خانوادههای ما با این جامعه و مردم با همین مدرسهها و دانشگاهها سروکار دارند. باید، خانواده، تأمین، باشد و لذا طلاّب برای تأمین معاش خود جذب کارهای دیگر میشوند و لذا افت علمی پیدا میکنند.
آیتالله شبیری از کاهش معنویت در میان طلاب نیز گلایه کرده بودند. نظر حضرتعالی در رابطه با این مطلب چیست؟
اخلاق و مسائل اخلاقی خصوصاً اخلاق عملی به این سادگی نیست. در حوزه اخلاق، کمرنگ شده است. سابقاً مباحث اخلاقی و نماز و روزههای مستحبی و زیارت و دستگیری مستمندان مورد عمل قرار میگرفت. اگر کسی خودش را اصلاح کنند، جامعه را نیز اصلاح میکند. بالاترین اخلاق عملی حوزهها باید مردمداری باشد چنانکه از قدیم اینطور بوده که مردم روحانی را امین خود و خانوادههای خود میدانستند.
این دین، چهارچوبی دارد که از قرآن و ائمه اطهار علیهمالسلام به دست ما رسیده است و ما به هر قیمتی که هست باید آن را حفظ کنیم. روی صحبت من باکسانی که انصاف دارند و این دین را بهترین نجاتدهندهی بشر الی یوم القیامة میدانند. چه کسی باید این دین را حفظ کند. هر علمی را اهل آن علم حفظ میکنند. آنها هستند که جلوی تحریف شدن دین را میگیرند. اگرچه حوزه و طلاّب، نقاط ضعفی دارند اما تضعیف روحانیت که حافظ دین است، آب به آسیاب دشمن ریختن است. درواقع بین شما و دین فاصله ایجاد میکنند باید متوجه باشیم و همه کوشش خود را در تقویت اسلام به کار بگیریم. لذا از مردم عزیز میخواهم که به دنبال مرجعیت باشند که مرجعیت هیچ اجر و خاستی از مردم ندارد مگر آنچه به صلاح آنهاست.