نگاهی انتقادی به رویکردهای جشنواره ای در حوزه شعر آیینی دارد.
افسانه غیاثوند در گفتگو با فرهنگ رضوی:
جشنواره ای شدن شعرهای آئینی آفت بزرگی است
9 شهريور 1395 ساعت 9:16
نگاهی انتقادی به رویکردهای جشنواره ای در حوزه شعر آیینی دارد.
نیلوفر بختیاری: « اما به نظر من برخورداری شعر آیینی معاصرمان از ویژگیهای بارزی چون صمیمیت و سادگی زبان، میتواند در امر انتقال پیام و پندارهایی که مدنظر شاعران است، موثر باشد، و تا حد ریادی نیز اینگونه بوده است.» این جملات بخشی از نظرات افسانه غیاثوند، از بانوان شاعر معاصر است. او فارغ التحصیل رشتهی زبان و ادبیات فارسیست و تاکنون دو مجموعه شعر با نامهای «عشق ناگهان است» و «باغ وحش» از او منتشر شده که در لابهلای مضامین گوناگون این اشعار، دغدغههای انسانی و آیینی جایگاهی ویژه دارند. از جمله نکاتی که اشعار او را از شعرهای امروزی متمایز میکند، توجه به قالبهای متنوع و ظرفیتهای پنهان شعر آیینیست. خبرگزاری فرهنگ رضوی با این بانوی شاعر گفتگویی انجام داده که منعکس کنندهی گوشههایی از نگاه متفاوت و آسیبشناسانهی اوست:
به نظر شما شعر معاصر آیینی در انتقال پیام معصومین تا چه حد توانسته موفق عمل کند؟
البته من با اینگونه مرزبندی و نامگذاری اشعار به شعر رضوی، فاطمی، عاشورایی و ... موافق نیستم و معتقدم این تعریفها شعر را محدود میکند؛ اما به نظر من برخورداری شعر آیینی معاصرمان از ویژگیهای بارزی چون صمیمیت و سادگی زبان، میتواند در امر انتقال پیام و پندارهایی که مدنظر شاعران است، موثر باشد، و تا حد ریادی اینگونه نیز بوده است. این اهمیت هم ناشی از همان صداقت و صمیمیتی است که شاعران جوانمان دارند. یعنی در مفاهیم و تصاویری که ارائه میدهند، به دور از تقدسگرایی و بزرگنمایهای مرسوم عمل کردهاند و به رعایت اصل امانتداری پرداختهاند. مسلما اهل بیت (ع) مقدساند و همه روی این مسئله اتفاق نظر داریم؛ اما به نظر من این تقدسها نباید به خلق یکسری مباحث و مفاهیم ناملموس و به دور از تصور منجر شود، که شکر خدا اشعار معاصرمان تقریبا از این آفت و آسیب به دور است. خیلی دوست دارم به دور از تعارفاتی که معمولا گریبانگیر اینگونه مصاحبات در حوزهی شعر آیینی میشود، به سوالاتتان پاسخ دهم. احساس میکنم به خاطر حساسیتی که این موضوع دارد، معمولا به دور از هرگونه واقعگرایی و صراحت بیان در موردش بحث میکنند، سوال مطرح میشود و از مصاحبهشونده پاسخ میخواهند. اما من فکر میکنم طرح مضامین آیینی به منظور انتقال پیام به مخاطبان، تنها رسالت شاعر نیست و رسالت بیچونوچرای یک شاعر این نباید باشد. شاید حتی گاهی این تاکید برعکس جواب بدهد و رویکرد تعمدانه به سمت اینگونه آفرینشها به در گوهر و جان شعر، نوعی آسیب شعارزدگی و تکلف را نیز به همراه داشته باشد. به خاطر همین معتقدم شعر کار خودش را میکند و اگر قرار است شاعر مثل یک مبلغ دینی، رسالت انتقال پیام را به عهده بگیرد، این کار باید با رعایت حد فاصله انجام شود و تا حد امکان شعر به منبر و مجلس وعظ تبدیل نشود.
از عواملی که شاید توصیه شده، درک و دریافت شاعران معاصر و هوشمندی آنهاست. مخصوصا قشر جوانتر که حساسیت را درک کردهاند و با وسواس و دقت نظری که لازم این کار است با شعر آیینی یا رضوی همراه شدهاند. البته همانطور که عرض کردم خیلی با اینگونه نامگذاریها موافق نیستم. به این دلیل که وقتی میگوییم شعر رضوی، اصلا نمیتوانیم فلسفهی قیام امام حسین (ع) را از آن جدا بدانیم. ائمهی اطهار هرکدام که آمدهاند در تایید اهداف و افکار و زندگی امام قبلی بوده و عقیدهی هیچکدام منافاتی با اهداف امام قبل ندارد. به همین دلیل فکر میکنم مرزبندیها باید کمی با حساسیت بیشتری صورت بگیرد. البته احساس میکنم شاعران معاصر جوانمان، حساسیت و هوشمندی لازم را دارند و با وسواس بیشتری عمل کردهاند و شعرهایشان دارد به سمت توفیق میرود. گاهی اوقات یک شعر خیلی کوتاه که مثلا در قالب گزارش بیان میشود، میتواند به خلق فضای شاعرانه بپردازد و تاثیر خود را بگذارد و بگذرد، و فراتر از هر مبلغ مذهبی نیز عمل کند. خدا را شکر خیلی از اشعاری که میبینیم از این مولفهها برخوردارند.
با این صحبتتان که میفرمایید مرزبندیهای محتوایی شعر آیینی صرفا نباید تعمدانه ایجاد شوند کاملا موافقم، اما برای تمرکز روی حوزههای مختلف این نوع شعر، گاه جشنوارهها و شاعران، ناگزیر به تقسیمبندی موضوعی میشوند.
این مرزبندیها کار ما آدمهاست و من کاملا با آن مخالفم. ببینید! امام رضا (ع) امام مهربانیها هستند. ایشان دریا، دریا کرامتاند و بسیار برای ما مقدس هستند. خصوصا اینکه ما در ایران افتخار حضور مبارک چنین امامی را داریم. اما وقتی صرفا در ایام دههی کرامت چنین جشنوارههایی برگزار میشود، انگار آنهمه کرامت، به همان ده روز، محدود میشود. در حالیکه وقتی یک شعر رضوی را میخوانیم، حتی ار، روز شهادت یا ولادت امام رضا(ع) نباشد، یا آن شعر مناسبت خاصی هم نداشته باشد، باید بتوانیم بدون هیچگونه دلیلی آن شعر را بخوانیم و لذت ببریم. مثلا وقتی من برای کودتای ترکیه شعری میگویم این شعر یک تاریخ مصرف دارد و ممکن است برای زمانهای دیگر به کار نیاید، ولی شعرهایی که در جشنوارههای رضوی سروده میشوند نباید محدود به دههای خاص باشند و پس از آن فراموش شوند. شاید آفتی که جشنوارهای شدن شعرها دارد همین است. «کُلّ یومٍ عاشورا کُلّ ارضٍ کربلا». ما میتوانیم هر روز یک شعر عاشورایی یا رضوی داشته باشیم و اصلا محدود و مقید به روز و دهههای تعیین شده نباشیم. مثل شعرهای عاشقانه که بدون هیچگونه مناسبتی هر روز میشود خواند. به نظر من تنها حساسیتی که ما باید نشان بدهیم جا انداختن همین مطلب است. اینکه مثلا شعر عاشورایی فقط نباید در ایام محرم خوانده شود، یا شعر با موضوع قیام حضرت زینب(س) یک موضوع کلی و فراگیر است و محدود به روز ولادت و وفات ایشان نیست.
البته به دلیل تعدد موضوعات آیینی، گاهی این تفکیک کردنها سبب نظمدهی به جریانات شعری نیز میشود، آیا با این موضوع موافقید؟
به نظر من شعر خوب، دقیقا مثل نوزادی که میخواهد متولد شود،خودش جا و زمان خود را تعیین میکند. آنچه به آن اعتراض دارم موضوعیتی است که جشنوارهها در قالب شعار ارائه میدهند و توقع دارند به سرایش شعر منجر شود. نه فقط در موضوع امام رضا (ع)، بلکه در همهی موضوعات در فراخوانها کلماتی پر تکلف و شعارگونه استفاده میشود و مسلما وقتی دستورالعمل انقدر شعاری باشد، شاعران جوان نیز نمیتوانند ذهن پویایی داشته باشند. به نظرم بهتر است موضوعات کلی داده شود و طی کردن باقی راه به خود شاعران سپرده شود. مثلا وقتی میخواهیم بدانیم شعر رضوی در انتقال سیرهی امام رضا (ع) چقدر موفق بوده، اول باید به این بیندیشیم که سیره همان روش و رفتار بزرگانمان در بدیهیترین امور زندگی شان است؛ از آداب غذا خوردن، تا مهمانپذیری و نوع رفتار آنها با کودکان و حیوانات و نگرشهایشان نسبت به امور معنوی. اما آیا واقعا روی منش و رفتار آنها برای زیستن دقت و درنگ کردهایم و و توانستهایم از آنها درس بگیریم؟ یا فقط به دنبال این بودهایم که یک جشنوارهای راه بیفتد و تمام شود؟ به نظرم به جای پرداختن به این تعریفها، مصداق و نمونه به شاعران و قشر جوان بدهند. مثلا نامهای که حضرت علی (ع) برای فرمانروایی مالک اشتر در مصر، نوشتهاند را همه خواندهایم و خیلی هم زیباست. در بخشی از این نامه امام میفرمایند: «ای مالک، انسانها دو دستهاند؛ یا در دین با تو برابرند یا در خلقت، پس با آنها با عدل و انصاف رفتار کن.» این نگاه رئوف و مهربان را چه کسی جز حضرت علی (ع) دارد؟ یا امام حسین (ع) در عاشورا خطاب به سپاه کفر میفرمایند: «اگر دین ندارید، آزاده مرد باشید.» اینها سیرهی پیامبر اسلام و ائمهی اطهار است و سیره چیزی غیر از این نیست. به نظرم جشنوارهها به ارائهی چند راهکار و نمونه شعر خوب بپردازند، تا این سیره به صورت عملی شناخته شود؛ نه اینکه در قالب شعار بگوییم از سیرهی ائمه درس بگیرید. اینها باید شفافسازی شود. در این صورت به نظرم قشر جوان ما به دلیل خلاقیت و پویایی ذهنشان، سریع میتوانند مطلب را دریافت کنند و اثری بیافرینند که توقعات را برآورده کند. مثلا میگویند حضرت رسول (ص) در حین نماز جماعت برای آنکه کودک بیتاب و شیرخوارهای به آغوش مادرش برسد، ارکان نماز را سریع به جاآوردند. مسلما اینها یعنی لطافت و رأفت، اما آیا این مسائل به حد کافی شناخته شدهاند؟ جشنوارهها فقط در کوتاهمدت برنامهای میریزند و سطح تعیین میکنند که همین موضوع، خلاقیت را از شاعران دور میکند، درحالیکه ما اشعار رضوی بسیاری داریم که خارج از این زمانبندیها سروده میشوند و بسیار هم ماندگار و جاوید هستند.
در میان سرودههای آیینی شاید در شکل سپید و نیمایی با اقبال کمتری مواجه باشیم. میخواستم بفرمایید ظرفیت اینگونه قالبها را در بیان اشعار آیینی چطور ارزیابی میکنید.
من شعر را به هیچ قالبی محدود نمیکنم و با این طرز تفکر مخالفم که بر فرض مثال بگویم شعر نیمایی ظرف مناسبی برای گفتن اشعار آیینی نیست و ... ما اشعار آیینی بسیار زیبایی از مرحوم سید حسن حسینی داریم که در قالب نیمایی و سپید سروده شدهاند. به نظر من در این مورد هم مرزبندی کار خوبی نیست و البته شعر سپید تنها یک قالب از قالبهای فراگیری است که در ادبیات داریم. من خودم در مجموعه شعر اولم، اشعاری در مورد قیام حضرت زینب (س) و واقعهی عاشورا دارم و در مجموعهی اخیرم نیز شعری دارم به نام «روایت نابههنگام» که همانطور که از نامش پیداست، این روایت از زبان شتری است که در باغ وحش تهران دیدم و احساس کردم که او یکی از بازماندگان کاروان اسیران شام است. وقتی این شعر کوتاه را گفتم اصلا به چرایی قالبش فکر نکردم. خصوصا آنکه به لحاظ مضمون هم تفاوت زیادی با باقی اشعار این مجموعه دارد. نمیدانم میزان توفیق آن تا چه حد بوده و آمدن این شعر در این مجموعه چقدر توانسته برای من اقبال به همراه داشته باشد؛ اما هیچگاه خودم را محدود به ظرف خاصی نمیکنم و همانطور که عرض کردم یک شعر خوب زمان و جای آمدنش را خودش تعیین میکند.
بله، اما متاسفانه امروز شاعران بیشتر در شکل غزل طبعآزمایی میکنند و گویا این به نوعی برایشان تبدیل به عادت شده است.
شاید چون ما ذهنمان را عادت به الگو گرفتن کردهایم. مثلا شعر محتشم را خواندهایم و به خاطر توفیقی که داشته به آن علاقمند شدهایم و نمیخواهیم راههای دیگر را امتحان کنیم. درحالیکه اگر مثلا چند نمونه شعر سپید خوب به شاعران جوان معرفی شود، این تابو که حتما باید شعر آیینی را در قالبهای کلاسیک بنویسند، شکسته میشود. البته درست است که جذابیتهای وزن و قافیهی شعر موزون و موفقیتش در قالب مداحی و ... زیاد است و برای شاعر توفیق به همراه دارد، اما به طور مطلق اینگونه نیست. به نظر من باید نمونههای مختلف شعری شناخته و تعریف شوند و به شاعران کم تجربهتر معرفی شوند. به جای تاکیدمان بر قالبها، تاکیدمان بر شعر سرودن باشد، چرا که قالب در نهایت به کیفیت آن لحظه و ارتباطش با موضوع بستگی دارد.
از میان شاعران معاصر فعال در زمینهی شعر آیینی، شیوهی کدام شاعر بیشتر مورد پسند شماست؟
آندره ژید در کتاب مائدههای زمینی میگوید: «انتخاب کردن به معنی برگزیدن نیست بلکه پس زدن گزینه های خوب دیگر است» ما شکر خدا، به لطف ائمه، شعرهای آیینی خیلی خوبی داریم. مثلا حتی ممکن است شاعر یک شعر آیینی موفق، تنها با همان سروده شناخته شده باشد. این از الطاف ائمه(ع) است. از شاعران خوب در این زمینه مثلا میتوان به ترکیببند محتشم کاشانی اشاره کرد که همه خواندهاند و شنیدهاند. البته در حق این شعر نیز اجحاف شده است. چون عوام فقط آن بخشهایی از شعر را که روی کتیبهها و پارچهها نوشته شده، خواندهاند. در صورتی که اگر هر سال بیاییم هر کدام از بندهای دیگر ترکیببند محتشم را روی این پارچهها بنویسیم، این شعر کامل خوانده میشود. اما متاسفانه ما به رفتار یکنواخت عادت داریم و نمیآییم بررسی کنیم که مثلا محتشم در سرودن این ترکیببند زیبا از چه کسی تاثیر گرفته و ... یا مثلا میتوانم به قصیدهای از کسایی مروزی اشاره کنم. این بیت در همان موقع به بیان مظلومیت امام حسین (ع) به عنوان ولی امر مسلمین، در مقایسه با حضرت عیسی (ع) -که یک فرد مسیحی احترام زیادی برایشان قائل است- پرداخته. این موضوع و دغدغهی روز ماست و شاعر به زیبایی به ما هشدار میدهد.و میبینیم به رغم زبان و کاربردهای کهنهای که این شعر دارد، از نظر مضمونی بسیار به روز است و شاعر زیر بار این نرفته که از پادشاه صله بگیرد و مدح او را بگوید. اما در ازایش برای واقعهی عاشورا شعر میگوید: «آن پنج ماهه کودک، آری چه کرد ویحک/ کز پای تا به تارک مجروح شد، مفاجا...»
در پایان نیز با مذمت کردن پادشاه وقت، از شعرش به عنوان «چک تبرا» یاد میکند و آن را وسیلهای میداند برای اعلام برائت از مدیحهگویی به کام ظالمان.
در پایان اگر صحبت خاصی باقی مانده که در سوالات به آن اشاره نشده است، بفرمایید:
دوست دارم در پایان صحبتهایم حرفی را بگویم که احساس کنم با این دیدگاه انتقادی خودم کمی فاصله دارم. چراکه نمیخواهم صرفا نظریهپردازی کرده باشم. آنچه من اخیرا پسندیدم حرکت جالبی است که دو سه سال گذشته در جشنوارهی شعر عاشورایی شیراز دیدم. در این جشنواره برای سرایش شعر، کتاب معرفی کرده بودند و هدفشان از برگزاری جشنواره این بود که پیوندی میان فرهنگ عاشورا و رضوی برقرار کنند و از شاعران خواسته بودند در مورد اشتراکات و پیوندی که میان دیدگاههای این ائمه وجود دارد، شعر بسرایند. من خودم در این زمینه شعری گفتم که تحت تاثیر کتاب جشنواره، به نویسندگی آقای محمدرضا سنگری بود. این جشنواره در راستای از بین بردن همان مسئلهی مرزبندیها که خدمتتان گفتم عمل کرده بود و فقط محصور به محور خاصی نبود؛ بلکه اشتراکات شعر رضوی و عاشورایی مد نظرشان بود. اینکه گریه کردن برای امام حسین(ع) در واقع همان گریه کردن برای امام رضا (ع) است؛ چراکه این فرهنگها بسیار به هم نزدیک هستند. مثلا روزی که امام رضا(ع) وارد نیشابور میشوند مردم لباسشان را برای تبرک پاره میکنند. در روز عاشورا نیز لباس امام حسین (ع) به غارت میرود. این برای من جرقهای ذهنی شد تا در موردش شعری بنویسم. میزان توفیق این شعر را نمیدانم، اما برای صحه گذاشتن بر آنچه گفتم و نگرش درستی که پشت این جشنواره بود، آن را سرودم.
خوشحال میشوم این شعر را بشنوم:
بخشهایی از این شعر سپید را در حافظه دارم، که برایتان میخوانم:
«چه فرقی میکند اینکه به تبرک ببرند یا به غارت
پیراهنی را که چاکچاک شدن سرنوشت اوست
به حال آبروی ما ولی فرق میکند
که عریان و بینصیب
در رهگذار همین تاریخ تلخ
با زخمی سنگین به وسعت قلبهایمان نشستهایم
رضا یا حسین ؟
چه فرقی میکند کدامشان را صدا بزنی
وقتی غروب جمعهها دلت را گرفته باشد...»
انشاءالله که مرزبندیها را از بین ببریم. سوای اینکه ائمهی اطهار نسبت به یکدیگر دارای نسبت پدر و پسری هستند ، اشتراکاتی نیز در نگاه و مذهب و ایدئولوژیشان دارند که ما نباید این وجه اشتراکات را فراموش کنیم.
کد مطلب: 1460